يکشنبه ۱۳ خرداد
|
|
دلتنگی عادت دل است و بینهایت عاشق...
|
|
|
|
|
🌾🌾رد شدم ازاین سراب و
دوستت دارم هنوز!
|
|
|
|
|
روزی به در میکده با یار نشستم کز رنج رخش همچو چلیپا شکستم
|
|
|
|
|
اینکه باشی یا نه
من همانم که فقط غزلش بوی تورا می گیرد
قافیه نام تو را می طلبد
|
|
|
|
|
من وتو قصه عشق بر باد
شده را می خوانیم وبه رویای
بجا مانده از آن
وبر این عمر که بگذشته بهمان تن
|
|
|
|
|
از پشت نقاب مرا نبوس
من زاده ی وهم وخیال نیستم
درعمق چهره ام
هرآنچه دارم
تبلور گناهی ست
که به
|
|
|
|
|
پیش چشمت گله ها کرده ام و راهی نیست
پیش این سوخته دل شکوه نه و آهی نیست
گریه ها کرده ام و جان
|
|
|
|
|
حال من ثانیه تا ثانیه در تغییر است...
|
|
|
|
|
هنوز می کشم از درد دوریت فریاد
|
|
|
|
|
يا صاحب الزمان(عج) اگر عمرم تمام شد
از فرقت1 تو بود ،كه صبحم چو شام شد
آن حرف ح
|
|
|
|
|
1- ویروس لعنتی
با تنگی نفس وتب
می کشد مردمِ ،نکبتی
|
|
|
|
|
چه کسی میگوید از دل برود همان که از دیده برفت؟!!
|
|
|
|
|
دلم گرفته امشب،از بخت و سرگذشتم
من و ستاره و ماه،با روح و تن خستم
|
|
|
|
|
درگاه نگاهت
بـایـد تـو را یـکـبار دیگر، زندگی کرد
در جـنـگـل گـیسوی تو دلدادگی کرد
|
|
|
|
|
تا که آدم نشوم ، منتظر بی ثمرم
با گنه نیست میسر که یوسف بخرم
من که هیچم چه کنم عاصی
|
|
|
|
|
اي روح بي پرواي من اي قدرت افراي من
اي جان پر از نور من اي صاحب هر صبح من
|
|
|
|
|
کمرم خم شود
از
باراین تهمت و توهین
|
|
|
|
|
در بسترم آرمیده
خواب شیرین تو
تا شاید به سویم آیی
|
|
|
|
|
قسم به تیله ی رنگین کمانت
|
|
|
|
|
روزگاری در جوانی سوروساتی داشتم
مثل هرکس لحظهها و خاطراتی داشتم
|
|
|
|
|
بی تو دنیام پر از فتنه و غوغاست بیا
صلح مظلوم ترین آدم دنیاست بیا
جنگل از مهرو وفا خالیِ خالیست
|
|
|
|
|
ای دلبر صاحب کمال ای یوسف جاه وجلال مولابیا
ای پاده شاه با نقاب دستی مزن بر سینه ها مولا بیا
این
|
|
|
|
|
چون گلِ یاسِ درآورده سر از باغ به در
مویت از شانه رسیده است به آغوش کمر
تو پر از زمزمۀ روشن بارا
|
|
|
|
|
باز کابوسِ تو این بار ، چه درد آور شد...
|
|
|
|
|
ای کاش
شعری سـپید در شبی مهتـابی
بی رحـمانه تمام احسـاسم را
به آغوش می کشید ...
|
|
|
|
|
کرونا آمد و رفتم به خانه خوش آمد بس شنیدم از زنانه
زنم گفت نیک روزیست عا
|
|
|
|
|
در سوگ جنگلهای از دست رفته دره سیاه چنارناز.آخرین بازمانده های جنگلهای رشته کوههای زاگرس در مرز کویر
|
|
|
|
|
دلم برای آمدنت شکست نیامدی
|
|
|
|
|
در سرم ، آشفته بازاریست
می نویسم ، تا که جان در جان روحم ، سبز شود
امیر ضیغمی
|
|
|
|
|
رفتن تو...
سرزمین مقدسام...
مرا ببخش...
|
|
|
|
|
دم به دم در سینه ام فریاد دل آکنده شد
جان رنجورم ز عشقت دولتی پاینده شد
|
|
|
|
|
ای کاش دور قلبم دیوار میکشیدم
|
|
|
|
|
نگاه منتظرم اسپندی ست بر روی آتش
|
|
|
|
|
اسرار خوش عشق که آموختنی نیست
|
|
|
|
|
قصه عشق اگر ساده به پایان برسد
درد عشاق جهان زود به درمان برسد
این همه خون دل از بهر تو خوردن هی
|
|
|
|
|
مژده ای عاشقان که یار آمد
فصل پایان انتظار آمد
|
|
|
|
|
و چه واژه های نابی
غروب
نم نم باران
ای دل ، غریب گیر آوردنت..
|
|
|
|
|
هم برف و هم شکوفه و هم بیم و هم امید
هم عشق و هم تنفر و هم سرخ و هم سپید
لا یمکن الفرار و لا یمک
|
|
|
|
|
پُوزِتِر اُقذِر نَدِه پیشُم جُلو زِشتَه بَدَه
|
|
|
|
|
عمر ، قلب ، جان ، بوسه ، خورشید ، ثواب ، عیب ، شب ها، سیمایش، کویر ، عاشقی ، رخنه، شیدایی، می داند
|
|
|
|
|
دل اگر باغی است
تو در آن گل باشی
یه گلِ رُز حتی
سَرو و سُنبل باشی
من هَمان باغبانَم
که به فَصلِ
|
|
|
|
|
بگذار تا ببارد مجنون این حوالی
|
|
|
|
|
التماس ناکسان بی سر و پا بهر چیست؟
|
|
|
|
|
آهســتــه گــام بــردار..
|
|
|
|
|
در به در دل در پی تو گشته دنیا را
کو به کو پیموده یارا دشت و صحرا را
سر نوشتُ قایق
|
|
|
|
|
نگرانم که دل اهل قلم می گیرد.....
|
|
|
|
|
امروز در تصویرم
برای مهتاب و نور ستارگان طنازش
ترانه می خوانم برنگ طلایی خوشه های گندم
ودر خش
|
|
|
|
|
ریاوتزویر ...اجتماعی_فلسفی
برو اى زاهد خود بین ،تو چه دانی که نهان را
بدَر این پرده ی تزویر، که
|
|
|
|
|
در پگاه جامانده در مهتاب
ماه را گم نکنیم
و خورشید را نشانه رویم !
ما گام شبانه ایم ،
در سکوت ش
|
|
|
|
|
چقدر وحشتناک می شد اگر ما می ماندیم ،
خنده و لبخند ،
ازمیان مان می رفت
|
|
|
|
|
سالی که گذشت سالی متفاوت بود...
|
|
|
|
|
خلق زمانه مَستنـد ، ما را نـمی پرستند
ولگرد4 و گمره هستند ، عهد مرا
|
|
|
|
|
یک بار می خندانی، یکبار می گریانی
در عشق پریشانی، تو عشق نمی دانی
|
|
|
|
|
وداع آخر...
عاشقانه هایت دیگر بویی ندارد
|
|
|
|
|
این سوت قطار تو چرا ممتد شد
|
|
|
|
|
چون رعد و برقی، عمر خود را طی نمودهام
|
|
|
|
|
غم خانه هر آن کس کو ندارد
در این دنیا پناهی هم ندارد
|
|
|
|
|
کیست این زیبا که اینسان دلربا و دلبر است
این چه سیمایی است کز نورش جهانی انور است
|
|
|
|
|
نمیدانم جایم را چه کسی خواهد گرفت
و نمیدانم آیا برایت شعر خواهد گفت یا نه
|
|
|
|
|
(ز زمین ، پاک کنم )
برسانید سلام من دلداده به او
برسانید کلام من بیچاره به او
من اگر
|
|
|
|
|
ای عشق دلیل دلِ حیرانی تو
سرچشمه ی این دردِ فراوانی تو
با عشق قدم زدی به سوی دل ما
دل برده
|
|
|
|
|
من آن آنم كه آنم داده آنم
تو آني كه به آني دادي آنم
|
|
|
|
|
وقتی رفتی من و بارون تو خیابون با دلی خون
گریه کردیم ناله کردیم غصه خوردیم هردوتامون ...
|
|
|
|
|
ایکروناتوبیاوجان
مجنون رابگیر
|
|
|
|
|
اصلا این ماجرا توهم بود......
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۸۵ پست فعال در ۱۵۵۷ صفحه |