محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
12 ذو القعدة 1445
Sunday 19 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ razbikasan شاعر محمد باقر انصاری دزفولی
نازتو.عاشقانه
دل به فرازِ نازِ تو رفته و باز آمدست
سرخیِ فکر غنچه ها، را به نیاز آمدست
حسرتِ پ
عشق در بهار.اجتماعی
همه نفع خود به خواهیم، که زدیگران جداییم
چو ز خویش ما گذشتیم . دل مان شود وفا
عالَم هستی .فلسفی
تو نظرکن تمام عالَم را
بین به هرلحظه اش چها باشد
بی هدف نیست زندگی جانا
بین
ای انسان.انسانشناسی..
غم رهاکن زدل به آزادی
تا همهِ عمردل امان باشد
عشق داند که عالم شادی
ای دریا
رودخانهی جوشان عشق
دلم را دریایی کرده
موجهای خروشان دل
مرا به سوی تو میآورند
و تما
قلب عاشقان .
قلب فرهاد گر که بشکافی
خون شیرین در عیان بینی
درحقیقت ز قلب هرعاشق
رویشِ خون د
گفت مرغ عاشقم .588
گفت مرغ عاشقم گلخانه می خواهم چه کار؟
پر ز سوز و ناله ام غمخانه می خواهم چه کا
شادان برو.اجتماعی
با اشک دنیا آمدم ، با اشک می میرم هلا
در زندگی بامعرفت، آزاده شو شادان برو
آ
عین و ذهن.دوبیتی فلسفی
عمل از پختگی در کار باشد
زهی بهتر ز قیل و قال باشد
عمل با علم چون همر
مهربانی صفت..اجتماعی
دوستی با همه کس باور و بنیان من است
همدلی با دگران در دل و ایمان من است
مهر
راه حق.اجتماعی
راه توگر وصل گردد با بشر
بی نیازت می کند ازسیم وزر
دیدگان مردمِ با معرفت
دید
مردانگی..انسان شناسی
هرکه دارد دردلش مردانگی
پاک باشد از همه آلودگی
از نیازِ مردمان دارد خ
دنیا..جهانشناسی
دنیا به نظر ز دل خیالی است
دنیا ز بقاء سویِ کمالی است
او خالقِ هم زما
زندگی ومرگ. فلسفی
مرگ خواهد جان ز تن گردد جدا
جسم می خواهد که تن با جان شود
دائما این جنگ
باران..اجتماعی
آهای مردم
صدای غُرش ابر آسمان این است
زمین خشک است
از معرفت ، مردانگی
ازعشق
راه حق. . حکیمان
هرکه راهش حق بود رنجور نیست
هرکه این ره رفت ازخود دورنیست
هم نجات ِ خود
شوردانش.اجتماعی
شور دانش گرشود بر دل روان
عشق دانش می شود برتو عیان
نوردانش کن به دل ها مرغ ع
دانش وجهل .اجتماعی
پرتو دانش دهد نور و بقاه
جهل میسازد تاریک و سیاه
دانش وعلم و تفکر ای پسر
آف
بامعرفت.انسانشناس
در عمل هر کس که دارد معرفت
هر کجا با او توباشی با صفاست
معرفت را پیشه کن در راه
فریادفرهاد
شبیه بغضم و خیال می کنم که دلشادم
صدای تیشه شکسته ی خیال فرهادم
گذشته آب از سرم که
جانشین خدا..فلسفی
نوربخشد عقل انسان برشبا ن
شور بخشد فکرانسان درتوان
سود بخشدعلم انسان هرزم
اوست.فلسفی
این کون ومکان ارادی اوست
آغاز جهان صدای يا هو ست
راهى كه جهان رود ره اوست
ا
مغز 2..انسانشناسی
قدرت علمی ز مغز آدم است
عالَمِ هستی به علم او به پاست
این جهان تسخیرعقلِ
مغز.1انسان شناسی
هست اندر مغز ما دانش نهان
با تفکر می شود دانش عیان
علم یادت می دهد هر ب
چراغ مغز..انسان شناسی
گر چراغِ مغز را روشن کنی
می شناسی علم را ای نوجوان
گر در افکارت بود علم ی
او..جهان شناسی
با امر او در جهان جمالی است
با علم او در جهان کمالی است
م_ب_انصاری_دزفولی
ای دل.4
در تب ما،سوختی ازدرد بی همتای عشق
کار دنیا ، هیچ کس از تو پرستاری نکرد
م_ب_انصاری_دزفول
حرص وطمع..جامعه شناسی
حرص است زهرمکتب خود خواهی وخود بينى
درحرص وطمع خواهی چون نیست شکوفایی
ای دل.2. عارفانه
راه را و ماه را همسایه کردی با نگاه
با نشانه راهِ تو مهتاب همراهی نکرد
م_ب_ان
ای دل .1 عارفانه
گریه کردی درزدی میخانه رابرهم زدی
در پناه مستی ات پیمانه دلداری نکرد
م_ب_ان
ای انسان.انسان شناسی
اصل ایمان این بُوَد ای جان من
تا که از تزویرتو باشی در حذر
چون نما
صبح بخیر 17
درهرطلوع
بهشت گم شده را ول کن.
سوی میخانه بیا
با آوازورقص ومستانه بیا
با خنده دوست
پرنده عاشق..عارفانه
آسمان را کرده بودی شاهد عشق و جنون
آسمان هم بر سر آشفته ات زاری نکرد
صنما ز پرده در آ
صنما ز پرده در آ، بشکن توغصهها را
بده مژدهی رهایی، دل دردمند ما را
دل ما ا
ازاوست. بیگ بنگ. فلسفی
هم قدرت و اقتدار از اوست
هم قبضه ی ابتکار از اوست
در ذات جهان صدای بیگ بن
گرداب غم
زخمی چو دلم کردی بی مرهم ودرمان ها
گرداب غمت ما را افکنده به طوفان ها
از شوق لبی گش
ای یار
چشم ماهی آبی وچشمان من هم پرزآب
او میان آب دریا من شناگر در سراب
محمد_باقر_انصاری_دز
پیام تک گل
تک گلی که ریشه داری
بمیان سنگ خارا
تو پیام به ما بدادی
زندگانی نيست آسان
تو در این
رهایی از منیت.2.روانشناسی
نباشد در رهش من، من، من و من من فنا باشد
نه من من مانده و نى دل، به کی گ
بیا ای ساقی هرشب.عارفانه
در این ماتم سرا قلبم ، ز بر دارد نشان خوش
بزن چنگی توای یارا،دلی دوستانه
فریاد دل.عارفانه.587
شبیه بغضم و خیال می کنم که پس شادم
صدای تیشه شکسته ی خیال فرهادم
گذشته آب
جهان درحرکت.فلسفی
جنبيدن ماده در مکان است
چون باعث خلق در جهان است
چون حركت ماده در مدام
رهایی از منیت..روانشناسی
نوشی بزن شرابی بگذر ز جان و هستی
من من نکن رها شو،گرخود نمی پرستی
ققنوس
پیام ققنوس این است
زنده بودن ومردن مهم نیست
ماندن ورفتن مهم نیست
مهم این است که
ازخاک
تک بیت .عارفانه
اى جادهء سرسبزِعشق، كاشانهء بنياد دل
در موقع هجران او ، ويرانه شو ويرانه شو
م
رهایی ازافکارمنفی .علمی روانشناسی
می رهانى دِل از جهان فانی
ور بتابی به نور عرفانی
جان ره
درهرطلوعی ..صبح بخیر 25
زندگی را باید ساخت:
با آهنگ امید
درجادهای که
پر از فرازو شیب
زندگی ر
از تیر تو نترسم.. عارفانه. عاشقانه .586
با تیر دیده ی تو ، قلبم شده نشانت
تیری بزن به یک دم
عرفانی علمی فلسفی
به امرش عالمی آتش فشان کرد
که ما را وارد این کهکشان کرد
تب عشقش مرا خوار
یار
گفتا که بشکنم من ، جام میِ شما را
گفتم تو بشکن این جام،من سر دهم جفا را
...
بله وقتی
پیام اسماعیل ع..عاشقانه و عارفانه
رسد روزی تنم آیا، شود مصلوب و قربانی
به قربانگاه من آیی ، بب
صبح بخیر4
اگر چشمان او هر صبح بتابد
دگر رنجی در دل ها نماند
هرپگاهی هرپگاهی
امید آنکه نماید
ای انسان
تکیه بر خودکن و
براندیشهء خویش
چون درخت تکیه بکن
برریشهء خویش
م ب انصاری دزفولی
ای خدا
دودستم می کند سوی تو پرواز
دلم را میکنم سوی تو دمساز
بیا د ستم بگیر یار دوعالم
ره
صبح بخیر 23
سلام
در روند زندگیــ برگشتیــ نیست
زندگیــ تکرار شدنیــ نیست
هر صبح آغاز زندگیــ ست
شراب کتاب
گفت :
راهى بجز تفکر هست؟
گفتمش:
دل به نادانان مفروش
گفت:
علم از چه شود حاصل ؟
گفتم
صبح بخیر..22
صبح است
نه وقتِ خواب است
عمر در گذرست
ساعتِ شتاب است
ره پر خطر و...
پر پيچ و
میسوزم در تب عشق..585
گر چه من تشنهی عشقم، شدهام غرقه به غم
قصهی هجر و فراقت غم سنگین من است
صبح بخیر21
بیا هرصبح صدایم کن
بیا خود را برایم کن
نگاهی کن به این عاشق
ز غم هایم رهایم کن
م
باورم نبست..عاشقانه
خاطرات من و تو شهره ی یک شهر شده
با همه جان و دلم , من به رهت منتظرم
آخرین
صبح بخیر 20
شب وصبح عارفانه .عاشقانه
درهرشبِ ظلمت سرا ، پروازکن مهتاب شو
گر عاشقی هر صبح دم، م
صبح بخیر..19
بیا هرصبح بغل واكن ، مرا در كنج دل جا کن
منم بى بال و پرمرغى،که آن جا لانه می خوا
ای عارفان
جرم است اگر مستی, ماییم همه مجرم
ظلم است اگر بر ما, ماییم ز مستان ها
حدی نبود اینجا ,
صبح بخیر..18
یار آمد و صبح آمد
خورشيد جهان آمد
آن دلبر زیبا رو
پیش
تک بیت ..عارفانه
باید که بشکنیم ما جام می بلارا
تادلبران بدانند احوال عشق ما را
محمد_
ای زندگی..عارفانه
تومی خواهی مرا نابود سازی
بدان این دل همیشه مست وبرپاست
تو می خواهی مرا تسل
اهوازشهر فشنگ من
برای تو
دلم تنگ است
بهر تو ای شهر عشاق
بهر گرمای وجودت
مردم خوب و عزیزت
بهر
ای خدا
ای خدادرخواب رفت، افکارم
از تعصب های دیرین بارما
گرز دانش پر شود این مغزما
صبح بخیر16
هرصبح
شبنمم مانده به برگی و گلی در سحرم
به امیدی که بیفتد به جمالت نظرم
محمد_باقر_
صبح بخیر, 15
دراین رمضان
ای نور شبان
هر صبح مددی
ای قوت جان
توجان ومنی
جمله همه فان
ای روز و
دنیا به سکوت..584
دنیا
به سکوت گرفتار
به خواب رفته ساحلی است
که دریایش مرداب است
بی هیچ موج
تو امیدی همگانی..فلسفی .عرفانی
تو مکانی تو زمانی تو امیدی همه جانی
همه ازرای تو دیدم به جهان ام
عشقم مرو279
ای عشق بی پایان من ، ای یار من جانان من
ای گرمی و نور حیات ، در سینه ی نالان من
از خا
صبح بخیر1
گفت صبح از چه شود
حاصل
گفتمش ازنگاه چشمان عشق تو
در دل
محمد_باقر_انصاری_دزفولی
صبح بخیر14
صبح است
یک دگرگونی بکن جانا
عمل آغاز کن
یا خموشی برگزین
یا مثل ما پرواز کن
هی نگو ا
صبح بخیر12
برای شب های تاریکم
یک مهتاب می خواهم
هرصبح برای دیدنت
دل بی تاب می خواهم
بیا پیشم
صبج بخیر 11
بیدار شو رمضان است
ببین نسیم سحر
چه دل ربایی است
آینه ی جلوه ی الهی است
صبح
مناجات امسال.صبح بخیر 10
یارب
امسال هر سحرگاهان
آهنگ من این باشد
یارب تو پناهشان باش
از فت
پروردگارا
در اینجا
خنده ها، اجباری است
کارها، تکراری است
چهره ها،غرق ریا کاری است
عاشق شدن
خدای من کجایی..اجتماعی فرهنگی
ازفقرو ناتوانی
ازدرد بی غذایی
از پیکرم نمانده
جز پاره استخوانی
غ
مجموع ۱۹۱ پست فعال در ۳ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک