سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 31 ارديبهشت 1403
    13 ذو القعدة 1445
      Monday 20 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        دوشنبه ۳۱ ارديبهشت

        اشعار دفتر شعرِ برای تو شاعر مهرداد درگاهی

        مهرداد درگاهی

        به من بگو در این هوای ساکن و پُر از غبار در این زمانه پُر از اجبار به چه می‌اندیشی به من بگو
        ۲۱ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        خیره به چشم نمناک غروب یادی از ساعت حسرت ساعت بی تو آمد به سرش آواز شب از دور می‌آمد و او بی ت
        ۴۰ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از چه گریانی نگاه کن ابر می‌‌بارد همان ما را بس تلخی ایام می‌گذرد چند قطره اشک و خاطره‌ای در سر
        ۵۲ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به آینده می‌نگرم که همچون آینه‌ای پیش رویم ایستاده و گذشته‌ام را بازمی‌نماید که قطره قطره قطره ا
        ۷۲ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شب تاریک و سیاهی به تمنا گذری کرد ذهن بی خاطره پیمود قلب بی عاطفه فرسود مرغ تنهای قفس دگرش هیچ
        ۵۵ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صبح زود است و شهر به خواب طولانی رفته است گویی دست باد در دست دیگرش آرمیدن آغاز کرده است گویی
        ۹۲ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        چه می‌دانی که پای در راه گذاشتن چه سخت است و چه پُر رنج هوا افسرده رویی زمستان است گویی نه هیچ
        ۷۷ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آنجا که تو باشی خواب واژه غریبی است میان من و تو شب فروبسته و دل دست فراز چشم پُر مهر تو خیره
        ۶۷ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        قاصدک بی‌آشیان دمی بیاسای و لحظه‌ای پرواز کن حجاب کهنه شب را از سر خود باز کن این بغض کهنه
        ۸۷ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به رویای تو آمدم باز بی‌سایه و پوشیده ز اغیار چه دنیایی ساکت بود و آبی دل تو همچون صندوقچ
        ۸۷ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از دل تیره این روزگار آفتابی پیدا می‌شود آیا دست‌ها را بگشاید خمیازه‌ای کشیده چشم بگشاید جنب و
        ۹۰ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شبی تاریک و من و صورت تو رد برقی که به ناگاه برون رفت از اون چشم‌های خیس و تر تو شب یلدا بود و
        ۸۵ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صدای پای باد روی سنگ‌فرش‌های کوچه دوباره قدم‌های پُرتکرار می‌زند گام بر پیکر کوچه دوباره صبح شده
        ۹۴ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شبی تاریک و طولانی صدای موج بر ساحل هوا ابری و بارانی مرغ دریا یکه و تنها راه می‌بازد در این در
        ۱۶۳ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        عاشق که تو باشی عاشقی کاری نداره اقیانوس آرام آغوش تو موج کوتاه روی ساحل نداره عاشق که تو باشی
        ۱۰۲ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        گریه بی صدا زهر درد آن بغض خفته در گلو بود جاری شده بر چشم‌هایش آن خشم فروخورده سال‌های دراز آن
        ۱۰۵ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        سهم من از تو یه کوتاهی بوته‌زار در اندیشه‌ام خواستنت به بلندای سرو ناز می‌بینم تو را دیدنت به
        ۱۴۳ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آخرین پرتو نور زیر پوشش ابری سنگین آرمیدن آغاز کرد دست باد پاییزی نوازشگر بوته‌های خشکیده به ب
        ۱۱۹ بازدید     ۱۷ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        تو بخواب تا که هوا مست شود شب شکوه کند روز خمیازه کشد تو بخواب تا که آرام بگیرد دل دست پر مشغ
        ۹۳ بازدید     ۲۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ای سرای تو سبز و جاودانه در هوایت مرغ آوازخوان پرگشوده مشتاق همچو یک پروانه ای که در آسمانت
        ۱۰۳ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        کاش می‌شد از نو آغاز کرد حال خوش زندگی را ساز کرد کاش دگرگونه جهانی داشتیم هرگوشه‌اش آب شیرین
        ۸۳ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        باز هم وعده فردا دهی و می‌ترسم باز هم کام دلم بی تو رها ماند باز باز هم بغض گلو نگاه خیره و
        ۱۰۵ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به فلک بود نگاهم آنگاه که تو آمدی به خیالم شب رویا شد و ساعت بی‌خوابی وقتی که سپیده سحر بود و
        ۸۹ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آفتاب تیر و مرداد پای بسته و تن خسته راه پیمود سال‌های زندگی را دست پر فاصله فرسود بیداد زمان
        ۹۵ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صبح آمد و بلبل به تمنا شعری از حنجره‌اش ساز کرد شب‌پره خاموشی گرفت مرغ شب در خواب خبر از ماه گرف
        ۱۲۴ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به کوه آمده‌ام خودش راه می‌نماید گاهی گاه اما برگی از دفتر بی‌سرانجامی است قدم در راه می‌گذارم
        ۱۲۱ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ترک‌های سنگ‌فرش کوچه اثر سنگینی روز است یا کهنگی شب این دهر تمنا التماس ما را به تماشا نشسته ا
        ۸۸ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        پیکره بلند کوه خیال را به پرواز درمی‌آورد آنجا که بر بلندایش قدم می‌گذارم پریشان می‌شود افکارم
        ۱۱۸ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        کودک افسونگر شعر و غزل کجا رفت معجزه‌ات نیک بنگر ماه آن بالا پیداست پای بر حرم یار بگذار دست بگ
        ۸۳ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        در تلاطم این روزگار که از هر موج سهمگین بی نیازت می‌کند لنگر انداختی در دلم سرمای عجیبی بود پیش
        ۷۳ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        از خودم به تو پناه می‌برم در پناه امن تو آسمان آبی برف سپید برگ سبز است و روزگار پایانی ندارد
        ۷۸ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        پرسید چرا می‌روی اما تنها گفتمش یارم تو نبینی او همه جا هست سایه به سایه پرسید چرا دست می‌سایی و
        ۸۱ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        هنوز هم می‌شود بالا رفت به یاد روزهای رفته هنوز هم می‌شود بوسید دست پُر مِهر تو را در شب هنوز هم
        ۸۶ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        واژه بر نمی ‌آید همی آخر چرا؟ آه سینه حبس گشته بر نمی‌آید چرا؟ رخت دوشینه مانده بر تن سال‌ها
        ۱۲۳ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        اینگونه که اینجا ایستاده‌ام بر بلندای کوهی پر غرور خش‌خشی می‌کند آن علفزار پست خشک با فرود دست
        ۹۹ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آی پسر از چه می‌خوانی تو این حال خراب آباد را مهر ممنوعی زَدست این کوچه و آن راه را دست خون‌آلو
        ۳۷۰ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        او برای شهر دلتنگی باران خواست سیل آمد برد با خود هرچه او بودش مرا من به خود گفتم که بیراهه نر
        ۴۱۷ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        تهی گشتم از شعر و ترانه از خیال و خواب و شب‌های بی بهانه از صدای باران وقتی که می‌بارد از طلو
        ۱۷۷ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ای که در خیالم بال برگشودی اوج گرفتی و رفتی تا زوال درد تا ته دشت سرد ای که در هوایت چشم به آس
        ۱۷۶ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        بمان در کنارم تا همیشه‌های سبز برای هر صبح خروس‌خون سرد نبض هم را بگیریم و اندازه کنیم عشقمان را
        ۹۶ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        حیف نیست که بخوابیم و نبینیم قدح باده نوشین صبا را شب فرو بسته و در خواب می‌زند خواب، جام رویا
        ۱۱۷ بازدید     ۱۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        رسیدیم به هم آنگونه که شبنم به گلستان پُر از گل یا پرستو به دشتی پُر از سوسن و سنبل یا شقایق
        ۱۰۱ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        ببار ای ابر خاموش بر این خاک تفتیده تو ببار مرز بیداری و خواب است در کنج قلب گچ گرفته دست خون‌آ
        ۱۴۶ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آسمان آبی و ابرهایی بس سپید عطسه کوتاه باد و راه کوه‌های جدید دسته سار و کلاغ و یک چمنزار نحیف
        ۲۹۵ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صبحی زده از شرق دل‌انگیز تا پاک کند بیهودگی از کوتاهی شب را دور بود دست من از راز دل تو خالی
        ۹۶ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        نشود فاش آن لحظه اول تکرار نشود آن شروع دیدار آن فرصت ناب آن لحظه که گفتی که نرو آن لحظه که گفت
        ۱۰۴ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        دست شب باز در بر گرفته است مرا چشم ابر سیاه باریدن گرفته است مرا در مشغله برگ‌های پاییزی و باد صد
        ۷۲ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شب تاریست در این همهمه فصل شکار دم فروبستم و دیدم که نماندم هیچ دل زیرا دل من رفت از پی یار ش
        ۱۰۱ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        بر بلندای کوه ایستاده‌ام و به پستی‌های روزگار می‌نگرم به تلخی‌هایش پرنده پوچی در سرم بال می‌
        ۹۶ بازدید     ۱۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        عشق رودی بی سرانجام رسم تلخی لخت و عریان عاشقی مضراب یک ساز کهن خود نمی‌زد می‌زدندش ناگهان رسم و
        ۷۳ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        عشقم این روزا دست دلم نیست ابر می‌بارد و چتری به سرم نیست عشقم این روزا آسمان پر شده از برف رنگ س
        ۸۷ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        هیچ‌گاه هیچ کس از حال دلم آگاه نشد شب پره پر زد و از وسوسه آزاد نشد مرغ شب تا به سحر ناله غمگین می
        ۱۲۱ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        چشم برگیر از اندوه باران دل به دریا بزن پای بگذار روی برف زمستان بی خیال باد و قاصدک عطر گل یاس
        ۱۰۵ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        لنگرگاه اشک بود آنجا که من بودم و تو نبودی قصه مرد بود و حرف صبوری بندری سوخته بود آنجا که پای
        ۱۰۲ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        چشم‌هایم را می‌بندم در خیالم به پرواز درمی‌آیم کویر بی بارون قایق بی پارو دشت‌های غبار گرفته
        ۸۵ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آمدم تا که بمانم تا که باران شود آن ابر سنگین دلم و بشوید همه دلزدگی آمدم تا که بگویم دوستت دار
        ۱۴۳ بازدید     ۲۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آسمان صاف است و آفتابیش در میان با تو گفتم اینجا رازیست در سینه نهان می زده و مست و مدهوش می‌
        ۹۰ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        باز یلدا شد شبی تاریک و طولانی هویدا شد یلدا آمد که بگوید عمر کوتاه است پایان شب سیه سپید است
        ۹۷ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صحبت شب‌های بی‌خوابی شوریده سخن گفتن چه خوش است با تو دل به دریا زدن و زار گریستن چشم بر بستن و
        ۱۲۰ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        اینگونه نبود بی تو باشم دلخوش به غزل‌های تمنای تو باشم اینگونه نبود از فراقت چشم بسته در هیاهوی
        ۹۲ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        دست بگشا و بگیر مرا چشم بگشا و ببین مرا راه پیدا شده است قدم بردار برو تا مطلع خورشید برو تا د
        ۸۴ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شب‌های بیداری چشم‌های بی‌خوابی دل‌های بی‌تابی افکار پریشانی روزهای حیرانی جنگل‌های خزانی کویر
        ۱۰۵ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        فصل پاییزی شب‌های بلند برخیز و چشم بگشا مرثیه‌ام را بشنو راه خوانده است مرا فردا خواسته است مرا
        ۸۷ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        سقف آسمان امشب چه کوتاهه این همه این همه ستاره بر پشت شب سواره ماه با لب‌های خندان عکسش روی
        ۸۳ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        آری اسمش روزگار است تحفه غذایی است شور و بد مزه انگار که باچاشنی عشق مزه دارش ساختیم قصه شیرین
        ۱۲۶ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به پرواز درآمدند کبوترها چرخ‌زنان بالاتر و بالاتر بی ترس از طوفانی که نزدیک است به دور از دست غم
        ۸۹ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        می‌خواهم تا بنویسم از بلندای نگاهت از شب یلدای بی تو از وجود بی مثالت از ابرهای بی بارون از ترد
        ۲۴۲ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        چشم بگشا و ببین که در این باغ کسی نیست هیچ مهمانی در این خانه پاک پدری نیست صبح سر زده از روزنه بی
        ۱۰۲ بازدید     ۱۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        در من دیوی به زنجیر است که گاهی دست می‌یازد به اعماق درونم درونم تیره می‌سازد روشنایی رنگ می‌با
        ۱۱۹ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        دستانم را بگیر دنیای غم‌انگیزی است اینجا هوا سرد و آلوده شده چشم‌ها پر از اشک مشت‌ها گره خورده ش
        ۱۹۸ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        با تو گفتم از درشتی‌های روز از سراشیبی دشت بی فروغ با تو گفتم از زخمه رنج بشر از همه بیچارگان لال
        ۱۲۰ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        صبح زود است و من بالای کوه آنجا که دوستش دارم نسیم خنک طلوع نزدیک آفتاب چشم‌اندازی دور و نفس‌
        ۱۴۵ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        تو معنا کن برایم زندگی را نگاه کن شب چه طولانیست بیا تا وانهیم بیهودگی را راه‌بندان فراق مرغ و پر
        ۱۳۳ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        گاهی ز سراب هیچ گریزی نیست دهان را می‌گشایی اما پژواک هیچ کلامی در ذهن تو نیست پای خسته چشم بس
        ۱۹۹ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        به شهود، آنکه برخاست به گمان، آنکه برجاست قفل کلام را بستند همه بی بهانه رفتند آنچه ماند برجا ام
        ۱۶۱ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        شب است و بیدار مانده‌ام هنوز کجاست نوازش دست مهربانت شب همه شب در فکر تو بودم کجاست لغزش موی افشا
        ۱۸۰ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        سلامم را برسان به همه راه‌های رفته نرفته به همه دست‌های رسیده نرسیده به آه حبس در سینه به ابر
        ۱۶۴ بازدید     ۱ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        وقت تنهایی بود و یه دنیا دل تنگ قفل سکوت مهری هزار ساله بر لب‌ها دست باد خش‌خشی می‌کرد مرغ ش
        ۱۵۹ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        حسرت سال‌های تنهاییم بی تو سر شد سال‌ها با تو پر زد این بال‌ها قصه‌گوی شب‌های تنهاییم بی تو سخت
        ۲۱۴ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        مهرداد درگاهی

        طرحی از شب می‌زند نور باران می‌سازد ولی ابر گریان می‌شود خشک می‌سوزاند ولی جشن می‌سازد برایم گا
        ۱۱۴ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        مجموع ۳۲۱ پست فعال در ۵ صفحه

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1