سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
    12 ذو القعدة 1445
      Sunday 19 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۳۰ ارديبهشت

        پسر

        شعری از

        نیما اسدی

        از دفتر لعنتی جان نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ ۱۳ روز پیش شماره ثبت ۱۲۹۷۱۹
          بازدید : ۹۴   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نیما اسدی
        آخرین اشعار ناب نیما اسدی

        خواب دیدم دلیرتر بودم
        بین پیکار خیر و شر بودم
        فعلاتن مفاعلن فعلن
        روی این وزن در خطر بودم

        قصد کردم دو خط ترانه... نشد
        و غزل‌های عاشقانه نشد
        شعرهایم که جاودانه نشد
        همه‌ی عمر در به در بودم

        بر‌گی‌ام که دچار پاییزم
        باد؟ نه...با اشاره می‌ریزم
        خواستم تا دوباره برخیزم
        نه... همیشه نظاره‌گر بودم

        چشم‌ها را‌ به روی غم بستم
        این نشان خداست در دستم
        غرق در خاطرات خود هستم
        جلوی خانه‌ی پدر بودم

        چشم بر هم زدم اسیر شدم
        در جوانی ببین که پیر شدم
        عشق، احساس مالکیت بود
        مالک چشم‌های تر بودم

        قسمم داد عاشقت هستم
        به همین قول‌‌هاش دل بستم
        نقش من توی رابطه با او؟
        من برایش همیشه در بودم



        ته چاهم تمیز خواهم شد؟
        مثل یوسف عزیز خواهم شد؟
        باید از نیل می‌گذشتم، عشق
        مرد می‌خواست، من پسر بودم

        #نیما_اسدی
        #نیمااسدی
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۱۱ روز پیش
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشی بود خندانک
        فرامرز عبداله پور
        ۱۲ روز پیش
        درود
        زیبا ودلنشین وپراحساس
        سروده اید
        🙏❤⚘
        رقص قلمتان ابدی
        مولود سادات عمارتی
        ۱۲ روز پیش
        درود
        من برایش همیشه دربودم
        جالب بود
        همواره درپناه حق
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۱۲ روز پیش
        باعرض سلام
        بسیار زیبا
        هزاران درود
        با این سروده های زیبایت
        شاعر گرامی
        دستمريزاد
        در پناه حق
        خندانک خندانک خندانک
        شهرام بذلی
        ۱۲ روز پیش
        احترام


        بسیار زیبا
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک

        ❤️❤️❤️❤️❤️
        ساسان نجفی(سراب)
        ۱۲ روز پیش
        درود بر جناب اسدی عزیز..
        زیبا و دلنشین سرودید..
        خوش آمدید..
        خندانک خندانک
        بهروز عسکرزاده
        ۱۲ روز پیش
        درود بر شعر و شاعر

        شعری شسته‌رُفته و بی‌نقص و ارجمند خواندم، در عین زیبایی:

        1. «خواب دیدم دلیرتر بودم»: یعنی در بیداری به اندازۀ لازم یا دلخواه دلیر نیستم (یا نبوده‌ام) امّا راوی به هر صورت درگیر پیکارِ خیر و شر است. مفهومی نزدیک به این، در بیت پایانی تکرار می‌شود: «باید از نیل می‌گذشتم، عشق / ’مرد‘ می‌خواست من ’پسر‘ بودم». در اینجا اشاره به ناپختگی و جوانیِ «خود» و البته به چیزی دیگر دارد. و اینکه نام شعر هم «پسر» گذاشته شده است، این مفهوم را باید برجسته دید و بر روی آن درنگ کرد.
        2. «فعلاتن مفاعلن فعلن» [ں ں _ _ / ں _ ں _ / ں ں _]: یعنی وزن هر نیم‌مصراع شعر این است هرچند که در رکن اوّل بیشتر بجای فعلاتنْ، فاعلاتن آورده است و در رکن پایانی گاه بجای فعلن [ں ں _] فع‌لن [_ _ ].
        3. در بند دوم اعلام می‌شود که به آرزوها دست نیافته است: «... همۀ عمر دربه‌در بودم».
        4. «برگی‌ام که دچار پاییزم...»: ریزش برگ درختان در پاییز درواقع نیازی به وزش باد ندارد؛ هرچند که وجود باد در تسریع ریزش برگ بی‌تأثیر نیست. امّا روال طبیعی این است که برگ بیشتر درختان (جز درختان بی‌خزان) در پاییز زرد شده و می‌ریزد؛ دیر یا زود. این است که شاعر گفته: «باد؟ نه... با اشاره می‌ریزم».
        5. شاعر در بیت دوم این بند (سوم) گریزی زده است: «خواستم تا دوباره برخیزم / نه... همیشه نظاره‌گر بودم». این بیت ربطی به برگ پاییزی (در بیت نخست بند) ندارد که بناگزیر می‌ریزد حتّی بدون دخالت باد؛ زیرا «خیزش دوباره» یا «نظاره‌گری» برای «برگِ دچارِ پاییز» مفهومی درست و قابل درنگ ندارد... پس باید پذیرفت که شاعر حکایتی دیگر روایت کرده است. به بیان دیگر، او سخن را از طبیعت (پاییز و برگ)، به‌زیبایی، بسوی جامعۀ خزان‌زده و خیزش و خیزش دوباره برده است.
        ...

        شرح دیگر زیبایی‌های این شعر بر دوش کلک دیگر خوانندگان.
        شعری خوب خواندم و لذّت بردم.
        کلکتان همیشه نویسا
        18/2/1403
        خندانک خندانک

        نیما اسدی
        نیما اسدی
        ۹ روز پیش
        درود بر شما و دیگر دوستانی لطف داشتن
        ممنونم برای وقتی که گذاشتین و به خط‌‌خطی‌هام اعتبار بخشیدین
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        ۱۱ روز پیش
        درود بر شما جناب اسدی بزرگوار 🌺🌷🙏
        بسیار عالی سرودید واقعا لذت بردم آفرینها 🌷🙏🌺
        ساناز قورخانه
        ۱۱ روز پیش
        درود شاعر گرامی
        بسیار زیبا بود 🌺
        مریم عادلی
        ۱۱ روز پیش
        چه زیبا بود شعرتان
        🌻🌻🌻🌻🌻
        جلیل محمد باروقی
        ۱۱ روز پیش
        زیبا بود نیمای عزیز خندانک
        هواجان جاویدان
        ۱۰ روز پیش
        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

        درود بر اندیشه و احساس زیبایتان

        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1