يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ شاعر
|
|
بی تو،
چقدر تنهاست دلم
با تو،
چقدر بُرناست دلم
|
|
|
|
|
خوشبختی بی نهایت
چشمهایت دریچهای به سوی عشقند،
لبخندت نغمهای از فرشتگان،
و وجودت سرشار از
|
|
|
|
|
گفتند همه عالم دیوانه ای جانم
شاید که نمی دانند دیوانه ی یارم
|
|
|
|
|
ز قتال العرب گویم علی در جنگها ببر است
سزای دشمنش آتش شروع دوزخ از قبر است
پرستش میکنم او را نما
|
|
|
|
|
گر هـزاران ورق آن دفتر جــانان دارد
|
|
|
|
|
هر چنددلم ز دیدنت مسرور است
اما دِلِ من ز گفتنش مغرور است
برگرد وبیا به سمتِ من جانانم
عمری دِل
|
|
|
|
|
ما هیچ بودیم و هیچ تر از هیچ ندیدیم
در این دنیا ز هیچی هیچ، هیچ تر نشنیدیم
|
|
|
|
|
افتخار مام ایران از رضاست (ع)
|
|
|
|
|
درمیان اینهمه ، رکود بی علاج
درمیان اعدامِ اینهمه حلّاج
|
|
|
|
|
امشب ترانه ی سکوت را برای تو سروده ام
|
|
|
|
|
شعر کودکانه ضامن آهو ... به مناسبت ولادت امام رضا (ع)
|
|
|
|
|
می و میخانه چه سود تا نشود یاد ز دوست..
|
|
|
|
|
دست بردار از سرم مادر !!!
|
|
|
|
|
پنجره فولاد تو معتمد سِر من
غرق راز آمدم که جلوه گرایم دهی
|
|
|
|
|
آمدی حالم دگرگون کرده ای ای جان من
بی خود از خویش و رها از غیر کردی جان من
|
|
|
|
|
فرداها و امروزمان را کُشتید
ابلهانه نگرانِ دیروزیم
|
|
|
|
|
ابری شده احوال در حسرت دیدار
باران زده شد حال خیابان نبودی، صد افسوس
|
|
|
|
|
زائــری دل خســته در دربــار مینويــت منــم
چــون کبوترهــا دچــار مهــر دلجويــت منــم
|
|
|
|
|
تشنه شده خاک زمین بر زمان
آب رسانید بر آن باغبان
|
|
|
|
|
نوک انگشت ای سور سحر بی وقفه
اشتیاقی پی نابودی این پیکر بود
|
|
|
|
|
از راه رسیدی به تو دل دادم من
|
|
|
|
|
نشان از خدای جهان است پدر
|
|
|
|
|
ما به آن جایی رسیدیم
که نباید میرسیدیم
|
|
|
|
|
تو که هستی همه جا آرام است
|
|
|
|
|
چون ظلم پذیرفتی
در دم ز جهان رفتی
جانت ز تن بیرون شد
چون م
|
|
|
|
|
من در طلب جامی
از مهر ترنمها
بنشسته به کوی تو
در عزم پریدنها
|
|
|
|
|
دلبری کردی برایم تو مَهانه
دل ربودی زمنِ خاک ، با بهانه
|
|
|
|
|
درک رویای منی از خاطرم نمی روی
ماه و پروین منی از باورم نمی روی
|
|
|
|
|
من از تغییر میترسم. من از اقرار میترسم
من از افشای رازِ سینه ی غمبار می ترسم
|
|
|
|
|
آرامش شب است و،
یک شب بی تب است و،
|
|
|
|
|
این سوزش صفرای من از
محنت جان نیست
سوزی بهم آمیختهی درد
زمان نیست
|
|
|
|
|
لب تو غنچه ی عشقیست که طعمش عسل است
هرکلام تو به شیرینی ضرب المثل است
|
|
|
|
|
غروب رفتنت را
به نظاره نشسته ام
وطلوعت را
ای خورشید من
|
|
|
|
|
ای که با من در منی پنهان شده
|
|
|
|
|
من شهره عالم شدم از غصه ی بی حد
گفتند تویی فتنه گر گیس بریده
|
|
|
|
|
ای همه ی قرار من بی تو مرا قرار نیست
نقش من و نگار من بی تو مرا قرار نیست
|
|
|
|
|
دنبال تو بودم که چه عمری به فنا رفت
دنبال دلی عاشِقُ دیوانه نما رفت
در خاطِرِ من یاد تو هرجا که
|
|
|
|
|
یه قرون دوزار زعمرمانده
آنهمه سرمایه رفت
|
|
|
|
|
شعر کودکانه ولادت امام رضا (ع)
|
|
|
|
|
گر چه زمین گِرد و خطی خمیده است
ره ساده و گِرد که همیشه دَوّار نیست
این دنیا، مهمان سرا و سفری بیش
|
|
|
|
|
مثلِ مدادی طراح ،
میدَوَم روی کاغذ
|
|
|
|
|
ساقی پِیِ هم ریز که این وقفه عذاب است
پر کن قدحی را که محتاج شراب است
|
|
|
|
|
عاشقی فقط با تو رنج و غم همزاده
از هر چی بترسی و عشق سرت که میاره
|
|
|
|
|
گروم گروم میکوبه
قلبم درون سینه ای که تنگه
|
|
|
|
|
می خراب و خم شراب
مستیش دل و دین داده به آب
روزگار پیری و معرکه گیری
شده باب حضرات بی ت
|
|
|
|
|
آواره نبودی تو، بی خانه چه میفهمی
غمگین نَنِشستی در غمخانه... چه میفهمی
هر بار تو را دیدم از ع
|
|
|
|
|
نور سیاه میدمد از دریچه ی صبح...
|
|
|
|
|
دست در دست خیالت سمت دریا می روم
|
|
|
|
|
عزیز قلب بابایی تو دختر
به مهرت، آسمانِ دل پُر اختر
|
|
|
|
|
پنجه درپنجه ی باد و بیتاب ،
روم سوی آفتاب
نوری میگیرم به جان شب خویش
همچو کرم شب تاب
|
|
|
|
|
یه جایی بین خواب و بیداری اسیرم
نمی دونم ولی انگاری یه درخت بیدِ پیرم
|
|
|
|
|
در هوای روی توجاماندم از گیسوی تو
رو گرفتی حال حیران مانده ام در کوی تو
|
|
|
|
|
آن لحظهٔ باشکوهِ پیوستن...
|
|
|
|
|
کنارم نیستی حالا دلم چون ابر می بارد
دلم تنگ است و هرگز دست از تو بر نمی دارد
مرا نادیده می گیری
|
|
|
|
|
درجامعه ی شمع ها ،
هم عشرتکده داشتند و، هم عبادتکده و،
بسیاری هم بودند ، اهالیِ خانه
|
|
|
|
|
قلبم گهگاهی...
می بیند تورا!
|
|
|
|
|
مهر او با ما چه ها کرده
با همه بی وفایها چنین با ما وفا کرده
جودش از عشق و وفا سرشار
بین
|
|
|
|
|
به روحِ کرکسان قَسَم !
کرکس شده این جان !
|
|
|
|
|
از نوک انگشت پا...
تا فرق سرم، نیش است
|
|
|
|
|
آخر از کنجِ دلت غم ها که پیدا می شود
روزهای دلسپردن هم که زیبا می شود
|
|
|
|
|
خیره به دنبال مهتاب بودم که ناگهان
خورشید داغم به آسمان سر فراز کرد
|
|
|
|
|
باران.
ماه ها بود که دلم برای باران و صدای نازکش بیتابی میکرد و همینطور چترهایم که هر دم
|
|
|
|
|
امشب با شبهای دگر،
چقدرفرقست ، بهرِ این زائر زمین
|
|
|
|
|
مست از عشقم و از باده و گل
در سر آواز بلند است و نجوای دهل
عجب از گل که در دامن یار است هنوز
|
|
|
|
|
مغزم یخ کرده
حسی دارم همچو زمهریر
|
|
|
|
|
شعر کودکانه شهادت امام جعفر صادق (ع)
|
|
|
مجموع ۲۶۹۸۳ پست فعال در ۳۳۸ صفحه |