سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        سرّشکرگزاری

        شعری از

        مریم عادلی

        از دفتر شعر و شعور نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۱:۵۰ شماره ثبت ۱۲۹۴۱۷
          بازدید : ۱۲۳   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مریم عادلی

        سه چهارسال پیش یکبار که مشغول خواندن نماز بودم ،دخترم ازمن سوالاتی درمورد سرّ نماز وچرایی آن پرسید 
         
        که چرانمازمیخونی وچه فایده ای برای خدا داره و....
        اون موقع جوابهایی کودکانه 
        وقانع کننده شاید ومعقول به او دادم و برای خودم هم انگیزه ای شد که این شعر رانوشتم وبه قلم آوردم..
         
        البته بجای مادر ،مخاطب کودک راپدر ذکر کرده ام🌹🌹🌹
         
         
        🌹🌹🌹 
         🪶📜سرّ شکرگزاری
         
        کودکی با پدر شب نشست
        گفت:کِای پدرچه سرّی درشُکرهست؟
         
        این همه کُرنش و شُکرکردن چرا؟
        بهره ای می‌برد ازآن آیا خدا ؟
         
        تنت خسته ی این همه رنج نیست؟
        حیف وقتِ تو واین تنِ گنج نیست؟
         
        پدر کودکش را به زانو نشاند؟
        سپس فکر اورا به سویی کشاند؟
         
        بگفتا : که این خاکِ بی‌جان ببین
        تورا آن خدا جان بداد ازهمین
         
        تو را دست وپا، روی خندان بداد
        سَر و گردن و چشم و دندان بداد
         
        زمین را سپس با هرآنچه که هست
        نشان داد به او باسَر انگشتِ دست
         
        ببین کوه و رود ، درّه ودشت را
        زِ هر رنگ موجود درآن گشت جا
         
        به دریای آبی ، کُنون دَرنِگر
        به مرجان وماهی و دُرّ کُن نظر
         
        بعداز آن آسمان رابه اوداد نشان 
        بگفتاببین شوکت ماه وخورشیدآن
         
        بعدِ این ها همه کُلِ هستی نِگر
        براین چرخش وشور، دستی نِگر
         
        همه یک به یک زاده ی یدِ اوست
        همگی به گردش به فرمان دوست
         
        جهان را همه اینچنین رام کرد
        تو را برجهان ، اختیار، تام کرد
         
        تو را اشرف و بُرد به بالا نهاد
        همه هستی را زیردستت گُمارد
         
        خدایت به توجسم وهم جان بداد
        لب تشنه و آب و هم نان بداد
         
        خدا نعمتش را به تو کرد تمام
        چرا که فرستادبرایت رسول وامام
         
         
        خدا این همه فضل و احسان نمود
        طریقی شایسته باید که جبران نمود
         
        حمدو ستایش او قَدر آن نعمت است 
        درین شُکر و حمد،چنین حکمت است
         
        اوست بزرگ وبی نیاز از ثنا
        واجب است شُکر کردن دِلا 
         
        این جسم وجان راکه او کرد عطا
        کم نگردد از آن اندکی باثنا
         
        خوش است بهرِاوسجده وخستگی
        از او خدایی و رحمت، زِ ما بندگی
         
         
        کُنون ،کودک من، تو هم بنده باش
        به شُکرِ خداوندگار ، زنده‌ باش
         
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        ۱۳ روز پیش
        چه خوب.. خندانک کودک درون منم قانع شد.. خندانک
        درود بر شما بااانوی عزیز خندانک
        برقرار باشید خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۱۲ روز پیش
        درود بانو
        آموزنده و زیباست خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        ۱۳ روز پیش
        مثنوی سر شکر گزاری زیبا خندانک
        درود بر سما بانو عادلی خندانک خندانک
        دانیال حاجی زاده (اشک)
        ۱۳ روز پیش
        زیبا بود خندانک خندانک
        نرگس زند (آرامش)
        ۱۳ روز پیش
        درود ها بر بانوی ارجمند خندانک
        زیباست خندانک خندانک
        موفق باشید خندانک
        مریم عادلی
        ۱۳ روز پیش
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۱۳ روز پیش
        باعرض سلام
        شعری
        دلنشین وزیبا
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود زیبا بود وتامل برانگیز
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        ۱۳ روز پیش
        درود بر شما خندانک
        مثنوی زیبایی بود👏👏👏
        مجید بهلول (میثم)
        ۱۲ روز پیش
        درودبر‌شما
        بسیار‌عالی
        پاینده‌باشید‌به‌لطف‌خدا خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        ۱۲ روز پیش
        درود بر شما بانوی گرامی..
        بسیار زیبا و دلنشین سرودید..
        احسنت..
        خندانک خندانک
        خندانک
        مریم عادلی
        ۱۲ روز پیش
        مریم کاسیانی
        ۱۲ روز پیش
        درود بر شما بانوی گرامی
        خوش آمدید به شعر ناب
        بسیار عالی ست
        🌸🌸🌸
        جواد کاظمی نیک
        ۱۲ روز پیش
        درودبرشما زیبابود 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵
        بهرام معینی (داریان)
        ۱۱ روز پیش
        درود های فراوان بانوی فهیم وفرزانه
        میهمان سروده زیبای شما بودم لذت بردم
        مسرور ومستدام
        در پناه حق
        ایام بکام
        🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        دبیر فارسی و علوم و دینی ااا زنگ های تفریح و شکوفه چینی ااا ریاضی و اعداد و نمره و جبر ااا الهی روزگارِ خوش ببینی ااا یادش بخیر بچّگی و نفهمی ااا میونِ مردم و بازی و شادی ااا خونه مامان و چائی و نعلبکی چینی ااا بزرگ شدن خوب نبودِش بی صفاست ااا حتی پیشِ تو که عزیزترینی ااا بداهه ی
        شاهزاده خانوم

        تا چشم گذاشتم همه قایم شدن ااا هیچی نداشتم واسه عاشق شدن ااا دیدی عمو دنیا سرم چی آورد ااا دیگه مهم نی که کی چی چی آورد
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مسرور آن عزیزی ست که نشکند دلی را ااا محبوب تک رفیقِ یکتای بی بدیل است ااا ماءنوس با خدایَم از هرچه درد رهایَم ااا نورِ شَعَف نَویدَش بر روشنی وکیل است ااا بداهه ت
        شاهزاده خانوم

        توی این کوچه به دنیا اومدیم ااا توی این کوچه داریم پا می گیریم ااا یه روز هم مثل پدربزرگ باید تو همین کوچه ی بن بست بمیریم
        ساسان نجفی(سراب)

        دانید که با عشق در تنمان جان دمیده است آن خالق هستی که آخر کار ما به اوست اا بداهه ت

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0