سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 13 خرداد 1403
    26 ذو القعدة 1445
      Sunday 2 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۱۳ خرداد

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        رسالت شعر
        ارسال شده توسط

        منیژه قشقایی

        در تاریخ : حدود ۱ ماه پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۴۸ | نظرات : ۴۴

        به نام خداوند جان و خرد 
         
         
        بزرگترین حرکت و مسیر انسان در طول زندگی شناخت خود و خودشناسیست.
        شعر بزرگان در فرکانس خاص سروده شده است،
        ابتدای آن شعر حتی، عارف یا شاعر مخاطب را معرفی نموده است، 
        همه با حساسیت انتخاب شده است تنها بحث عروض و قافیه نیست تفکر پشت آن سروده مهم و هدف بوده است. 
        ای عاشقان ای عاشقان
        اشخاصی که در مسیر خود شناسی و خداشناسی عاشق شده اند، عام نیستند، افراد عاشق است
        پس عزا بر خود کنید ای خفتگان... زانکه بس مرگیست این خواب گران.
        برای شعرها مخاطبینی خاص
        مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
        ولیکن با که گویم راز چون مرهم نمیبینم
        کسی که به درون محرم نیست،. درد خرد را نچشیده است
        ارتباطی با خوب یا بد بودن ندارد.
        ای پادشاه عاشقان  چون من منافق دیده ای 
        با زندگانت زنده ام با مردگانت مرده ام 

        دلا نزد کسی بنشین که او ازدل خبر دارد.. 
        در این بازار عطاران مرو هرسو چو بیکاران
        به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد 

        ای مومن برای افزودن به علم درون و رشد با مؤمنان نشست و برخواست کن، 
        اطرافیانت را نشان بده تا بگویم که هستی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۷۰۵ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر بااانوی عشق خندانک
        همواره سلامت و ثروتمند باشید خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود شاهزاده بانو جان خوش آمدید، سپاس به مهر خواندید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        حدود ۱ ماه پیش
        خندانک
        درودبرشما مهربانوجان بانو قشقایی نازنینم خندانک
        استفاده کردم ازپست ارزشمندتان خندانک
        بابت تبریکات زیباتون هم ممنونم
        برشماهم مبارک باشه عزیزم که معلم عشق ومحبتید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سایه ی عشق الهی همیشه برسرتان وخودش نگهدارتان خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود استاد بانو عجم عزیزم
        مهرتان بر جان، وجود مهربانتان در پناه خداوند
        جاری بر این محفل عشق و شعر و ادب خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        حدود ۱ ماه پیش
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        خوش آمدید استاد آزاد بخت خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        حدود ۱ ماه پیش
        درودبرشما استاد بانو قشقایی مهربان وبلاگ پرمفهوم بود احسنت برشما ونوشته هایتان عالیست 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹خوش آمدید 🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵 🌹🌹🌹🌹🌹☘️☘️🍀🍀🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌼🌼🌼🌼🪴🌹🌹🌹💐💐💐🌸🌸🌸🪷🏵🏵
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        ممنون برادر مهربان، خوش آمدی البته که استاد نیستم، ممنون از گلهای زیبای مهربانیت خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود ها بر بانوی سراسر عشق خندانک
        در پناه عشق شاد باشید خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        ممنون نرگس بانو جان، سلامت باشی کنار پسر عزیزت، و روح پدر لبریز از نوروسرور خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        نرگس زند (آرامش)
        حدود ۱ ماه پیش
        ممنونم بانوی مهربان وسراسر عشق خندانک خندانک خندانک خندانک
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        به نام خداوند جان و خرد

        آرزوی سلامتی و به کامی و سعادت و رستگاری بیش از بیش برای مدیریت محترم، جناب استاد احمدی زاده محترم مدیریت محترم سایت ناب خندانک

        یا من اسمه دوا و ذکره شفا

        جاری شدن هرآنچه خیربرتر ایشان و خواست الهی ست
        آمین یا رب العالمین.

        هرجا هستید همگیمان دوستتان داریم استاد احمدی زاده گرانقدرمان خندانک 🙏🤍💐🦋
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
        ولیکن با که گویم راز چون مرهم نمیبینم

        شعر از سعدی 🙏
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        ای پادشاه عاشقان چون من منافق دیده ای
        با زندگانت زنده ام با مردگانت مرده ام

        شعر از مولانا🙏
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش

        در این بازار عطاران مرو هرسو چو بیکاران
        به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

        شعر از مولانا🙏
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        آیا می خواهید دیگران به شما حمله نکنند؟
        .
        به دیگران حمله نکنید
        .
        آیا می خواهید ایمن باشید؟
        .
        ایمنی دیگران را به خطر نیندازید
        .
        هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی، کس نکند به جان تو هر چه کنی به خود کنی
        .
        با آسیب زدن به دیگران برای اینکه خودتان آسیب نخورید، یا از آسیب جلوگیری کنید، تغییری حاصل نمیشود
        .
        با نخواستن این عمل برای دیگران، از کارمایش رها میشویم
        .
        یعنی به جای اینکه، نخواهم دیگران من را تغییر بدهند، یا به من آسیب بزنند، یا به من دروغ بگویند، یا باهام ریا کنند یا عدم صداقت داشته باشند
        .
        بخواهم که با دیگران با صداقت، با راستی، با مدارا، با خیرخواهی، و ..‌ رفتار کنم
        .
        و برای این منظور ریشه ها، امیال، و ظرافت هاشو شناسایی میکنم، اون لحظه که ریشه ها، امیال و ظرافت های روان شناخته شدند، میتوانیم تصمیم بگیریم که حالا با ما باشند یا نباشند،
        .
        بعد از شناسایی اهمیت دارند نه قبل از آن، چرا که ما بصورت روزانه بدون آنکه متوجه شویم، در حال آسیب زدن، دروغ و عدم صداقتی هستیم که متوجه اش نیستیم
        .
        و این اعمال به امیال و لذت ها و آرزوها و خواسته های ما و به دیگر اعتقادات و باورهایمان متصل و زنجیر هستند، و گاهی دست کشیدن از یکی منجر به دست کشیدن از چند آرمان و آرزو دیگر نیز هم میشود
        .
        حالا که شناسایی شد اگر تصمیم بگیریم باشند، چه بخواهیم چه نخواهیم دیگران همان که خواسته ایم را تحمیل میکنند، چون این بازتاب روان و اعمال خود ماست
        .
        و اگر انتخاب کنیم که نباشند، بهایش را خواهیم داد و دست میکشیم از آرزوها، لذت ها و برخی عقاید و باید و نبایدها
        .
        اون موقع دیگران هم چه بخوان چه نخوان نمیتوانند آنچه ما در درون نداریم را بر ما تحمیل کنند، و آگر هم تلاش زیادی کنند با شدت بیشتری به خودشان بازتاب می شود از طرق دیگری ، مگر آنکه شما بخواهید و بپذیرید و به خواست خویش آن تحمیل را بگیرید
        .
        دانستن قوانین هستی و کیهانی، قوانین حاکم بر زمان، یکی از چند کلید رهایی از چرخه های رنج و آسیب است، و باعث می شود که انرژی ما هرز نشده و صرف جنگیدن یا بهبود دادن مکان ها و سیاست های بیهوده و ناکارا نشود
        .
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش

        .
        و هر چقدر برای محافظت از خود، بر اعمالی چون خسارت زدن و ترساندن و به خطر انداختن آرامش و ایمنی دیگران بهره میبریم، باعث می شویم که سریعتر حفاظت ما درهم شکسته شود، سریعتر بازتاب آنچه در ماست بر ما تحمیل شود
        .
        یعنی اگر بنا باشد، در مدت چندین سال یا دهه بازتاب درون ما بر ما فشار بیاورد و آینه ی بیرونی آن را ببینیم، و بعد آهسته و پیوسته دروسش را فرا بگیریم، با ایمان زیادی و پافشاری بر اعمالی چون بالا، سرعت پروسه ی بازتاب را زیاد میکنیم و دروس را فشرده دریافت خواهیم کرد
        .
        هر چه ما سریعتر و در عملمان قدرتمندتر و مقتدرتر و با ایمان تر می شویم، هستی هم به همان نسبت سرعتش را در بازتاب دادن بیرونی بالا میبرد و ما با آنچه میکنیم یا به آن ایمان داریم سریعتر مواجه میشویم
        .
        و گاهی این بازتاب، مثلا کشتن دیگران، برای رهایی از کارمای عمل خودمان یعنی انچه در درون داریم و بازتاب و درسش را از طرق دیگران میگیریم باعث می شود که ما نیز کشته شویم، یعنی بدن فیزیکی و فرصت بودن در این کالبد از ما گرفته شود، و بعد از یک پروسه ی نسبتا سخت ، به مرکز آگاهی که بازگشتیم، به ما نشان می دهند که چگونه این اتفاق افتاده است و در چرخه بوده ایم، سپس شخص در زندگی بعدی یا فرصت های بعدی،
        .
        سعی میکند تکرار نکند و یک حالتی از ترس نسبت به آن اعمال و یا شناختش رخ میدهد که چگونه از فرصتش بهره ببرد، و این سرنوشت بسیاری از شما و شناختتان نسبت به زندگی و زمین و قوانین حاکم بر زمین و زمان می باشد
        .
        و این برای شخص، گروه ها و همه چیز و همه کس حقیقی و حقوقی صدق میکند
        .
        در واقع خداوند مستقیم عمل نمیکند، بلکه بوسیله ی بازتاب رفتار خودمان با عدالتی که زیربنای هستی می باشد، با ما سخن میگوید
        .
        درک قانون طلایی، یعنی آنچه برای خود میسپندی برای دیگران بپسند، و آنچه برای دیگران میپسندی برای خود پسندیده ای، کمک میکند تا از چرخه های تکراری خودخواسته ی رنج خارج شوید،
        .
        آنچه در درون از آن رنج میبرید همان چیزی است که برای دیگران حق می دانید
        .
        خیر و رحمت، نور و عشق جاری🌺🙏🌺
        .
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        هر چه هست تویی خندانک
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        یکی هست و نیست جز او
        وحده لا اله الی هو

        در پناه خداوند متعال همگیمان
        دوستتان دارم خندانک
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        دعای بخشش

        من تو را می بخشم

        امیدوارم تو نیز مرا ببخشی
        من به گوهر الهی تو احترام می گذارم و دوستش دارم
        تو را به کل می سپارم و خود نیز
        در کل هستم


        🙏🦋💐
        سحر شفیعی
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام خدمت شما بزرگوار
        با شما خیلی موافقم
        عشق به خدا میتونه آدم را دگرگون کنه به کمال برسونه به جایی که دیگه هیچ چیز جز او دیده نخواهد شد خندانک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        سلامت و سپاس بسیار خوش آمدید و ممنون از درج نظر تان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        شوخی کیهانی این است که اگر تو بخواهی کوه‌ها را جابجا کنی و به پاک کردن خودت ادامه دهی،
        درنهایت به جایی می‌رسی که می‌توانی کوه‌ها را جابجا کنی،
        اما برای رسیدن به آن جایگاه قدرت، تو باید خواسته جابجا کردن کوه‌ها را رها کنی تا بتوانی شخصی باشی که آن کوه‌ها را در وهله اول آنجا گذاشته است.‌

        و این شوخی این است که سرانجام وقتی تو قدرت جابجا کردن کوه‌ها را داری، شخصی هستی که آنها را آنجا گذاشته.
        پس آن کوه‌ها همان جا می‌مانند.


        از دیدگاه روح، تو از اینکه هر یک از ما در حال زندگی کردن کارمای خودش است، تقدیر می‌کنی.

        ما با همدیگر تعامل داریم و این تعاملات برای بیدار شدن همدیگر مفید و کمک هستند.

        از نقطه نظر شخصی، تو قضاوت می‌کنی؛
        اما از نقطه نظر روح، تو سپاسگزاری و تقدیر می‌کنی.

        این تغییر جهت از قضاوت کردن به قدردانی و سپاسگزاری کردن -تقدیر و تشکر از خودت و آن سختی‌های کارمایی‌ات، و از اینکه وجودهای دیگر هم کارماهای خودشان را دارند- همه چیز را زیر چتر یک آگاهی عاشقانه قرار می‌دهد.

        آزاد بودن یعنی باز کردن قلب و وجودت به کمال چیزی که هستی،
        چون فقط وقتی تو در جایگاه یگانگی هستی است که می‌توانی به راستی و حقیقتاً از دیگران، و از گوناگونی و تنوع شگفت آور این جهان، سپاسگزاری و قدردانی کنی.

        خندانک
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        ایست!!!
        به نام خدا

        امروزه ھر پدیده و موضوعی در حیات انسان مدرن ، خودش یک معما و مشکل و عذاب لاعلاج است و به تعداد موضوعات و اشیاء و امکانات بشر، مشکل و بن بست وجود دارد و ھر راه حل تازه ای خود مبدل به یک مشکل لاعلاج تری می شود و ھر اختراع و اقدامی عرصۀ پیدایش مجموعه ای از عذاب است .

        ازدواج کردن یک مشکل عظیم است و زندگی زناشوئی که پدید آمد مشکل عظیم تری است . ورود به دانشگاه یک بحران و عذاب است و فارغ التحصیل شدن از آن عذابی بدتر است. بیمار شدن یک مشکل است و مداوای آن مشکلی بدتر و پیچیده تر می شود . تورم و گرانی یک بدبختی است و مبارزه با آن مشکلات جدیدتری پدید می آورد بی آنکه مشکل اولی را کاھش دھد.

        اتومبیل نداشتن یک مشکل است و اتومبیل داشتن مشکلی بدتر است. وام گرفتن یک بدبختی است و پس دادن وام بدبختی بزرگتری است و خرج کردن آن نیز بدبختی ھای جدیدی بھمراه دارد. زندگی در روستا یک عذاب است و ھجرت به شھر و زیستن درشھرھا، عذاب بدتری است. معتاد نبودن یک عذاب است و معتاد بودن عذاب بزرگتری و ...

        داشتن و نداشتن ھر دو بدبختی زاست. کردن یا نکردن، مرگ یا زندگی و بودن یا نبودن. مسئله اینست که بدبختی و عذاب و لاعلاجی و بن بست شامل حال ھر وضع و چیزی ھست و تلاش برای رفع گرفتاری منجر به گرفتاری بدتری می شود و گوئی تسلیم محض بودن و ھیچ کاری نکردن بھترین کار باشد.

        گوئی ماندن در آخرین وضع موجود ، بھترین وضع باشد. گوئی کل جھان و جھانیان در عصر ما در سراسر زمین در یک سراشیبی انحطاط و فلاکت در حال سقوط ھستند. و به پیشرفتن و آنچه که پیشرفت نامیده می شود فقط پیشرفتن در اعماق یک دوزخ است که بسوی لاعلاج تر شدن در حرکت است. گوئی سکون و باز ایستادن و بلکه به عقب بازگشتن تنھا راه نجات از این سقوط آزاد باشد.

        وضع بشر مدرن را فقط در این خطبه از امام علی (ع) میتوان درک نمود و علاجش را یافت :
        " ھشدار که رشته ھای بقای جھان پاره شد و از دنیا جز سم و زھرابی نماند . و زین پس دنیا ساکنانش را در خود نابود خواھد کرد . پس شما ای مؤمنان کوله بار بربندید و این جھان را با اھالی اش ترک کنید .لحظه ای مکث مجال نجات را از شما خواھد ربود . باز ایستید و کوله بار بربندید و بازگردید بسوی خدای خود . و در غیر اینصورت برسرنوشت ھمۀ شما بسیار متأسفم ... " – نھج البلاغه –

        این اعلان قیامت پنجاه ھزارساله و آغاز آخرالزمان است. بازایستادن از " پیشرفت " تنھا راه نجات است.

        باز ایستادن از این چرخۀ جنون آسا و افسار گسیختۀ موسوم به پیشرفت، و خارج شدن از دوزخ زندگی تکنولوژیکی و مصرفی و دودی و آتشین و مسابقۀ مصرف فزاینده و شتاب برای شتاب و ھمه چیز برای ھیچ. اینست آن جھانی که رشته ھای بقایش پاره شده است و در حال سقوط آزاد است و ھمۀ ساکنانش را در درک اسفل السافلین ساقط می سازد .

        این " ایست " و خبردار نمودن علی (ع) است به بشر امروز در عصر آخرالزمان که عصر ظھور دجّال است یعنی تکنولوژی مدرن !

        علی اکبر خانجانی
        دائرةالمعارف عرفانی جلد پنجم ص 181
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        به نام خداوند بخشنده مهربان

        به دلیل داشتن کالبد انسانی، در مورد روحی که در کالبد انسانیست سخن می گوییم
        روح هیچ ارتباطی به وراثت ندارد
        ژنتیک کالبد فقط به وراثت و پدرو مادر... ارتباط دارد
        ممکن است روح پدر پایین
        اما روح فرزند بالاباشد که به ثبت و ضبط روحی در زندگی ها و حرکت روح به صورت عمودی یا دایره بستگی دارد
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        روح ها به چهار دسته در کالبدها تقسم می شوند
        دسته ی اول، مراتب پایین ار تقا هستند، در همان دایره هستند، اصطلاحا می گویند روح های جوان، و جبرو اختیارات متفاوت
        هر دسته برای خود جبرو اختیار متفاوت دارد
        افراد دسته ی اول، بیداری کالبد آنان بستگی به فرکانس روح دارد زمان بیداری کالبد نرسیده است به دلیل بودن در مراتب پایین ارتقا... اولویت بندی ها طبق ارتعاش روح متفاوت است
        پسر نوح هم باشد و پدر نوح، زمان نرسیده باشد ممکن نیست...هیچ ارتباطی به موقعیت و مقام اجتماعی ندارد، ممکن است دارای درآمد بالا یا مقام اجتماعی بالا نیز باشد
        در حوزه ی خودشناسی ضعیف اما ممکن هست در بقیه ی زمینه ها قوی باشد.... ممکن است فرکانس روح ضعیف اما موقعیت مالی بالا باشد
        آیا وجود این دسته غلط است!؟ خیر
        تمام این تجربیات  ذات  اقدس الهی ست
        اگر به عدد بگوییم نود و نه درصد اختیار و یک در صد جبر است
        در شعر، آن کس که نداند و نخواهد که بداند
        حیف است چنین جانوری زنده بماند
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        دسته ی دوم
        میانه ی راه هستند،. سو سو هستند با جبرو اختیار متفاوت
        به طور مثال جبر پنج درصد اختیار نود و پنج درصد
        این افراد خودشناسی و موارد آن را می شنوند اما برایشان دغدغه نیست،. این یک راز است که از چشش و کشش می آید
        روح هنوز نچشیده است... و این دسته نیز وجودشان درست است، آن کس که نداند و بداند که نداند
        لنگان خرک خویش به مقصد برساند.
        بالاخره دسته ی اول وارد دسته ی دوم می شود....
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        دسته ی سوم آخرهای راه هستند
        حمله ی دیگر بمیرم از بشر...
        جبر این ها هم متفاوت است،. این دسته سی درصد چهل درصد جبرو بقیه ی اختیار است فقط دسته چهارم جبرو اختیاری متفاوت دارد.

        ممکن است یک کودک دارای این روح باشد اما یک پیر نه،. به دلیل ارتعاش یست که از روح ساطع می شود،. این دسته انرژی متفاوت و دغدغه های خاص دارند...

        نزدیک به لول آپ هستند اما هنوز لول آپ نکردند
        بحث در فرکانس و انرژی این گروه است
        یک مرد جنگی به از صدهزار
        دسته ی چهارم از عالم ملک نیستند
        مرغ باغ ملکوتند نیند از عالم خاک
        اما دسته ی سوم نیر مهم هستند دارای فهم و خرد و آگاهی هستند
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        دسته ی چهارم 🤍
        گروه چهارم لول آپ کرده اند
        رد کرده اند عالم ملک را اما بنا به دلایلی بر می گردند
        کالبد می گیرند بر می گردند برای رسالت‌های خاص
        برای بالابردن سطح انرژی زمین
        بعضی هاشون هم می آیند که فقط باشند
        حکم ها متفاوت است یک سری ها فاتح اند
        یک سری ها فقط باید باشند
        باید یک سری روح های پیرو کهن باشند برای آخرالزمان
        و وجود یک سری از روح لازم است،
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        عشق شادی ست، عشق آزادی ست
        عشق آغاز آدمی زادی ست

        عشق آتش به سینه داشتن است
        دم همت بر او گماشتن است

        عشق شوری ز خود فزاینده ست
        زایش کهکشان زاینده ست

        تپش نبض باغ در دانه ست
        در شب پیله رقص پروانه ست

        جنبشی در نهفت پرده ی جان
        در بن جان زندگی پنهان

        زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
        زندگی را به عشق بخشیدن

        زنده است آن که عشق می ورزد
        دل و جانش به عشق می ارزد

        آدمی زاده را چراغی گیر
        روشنایی پرست شعله پذیر

        خویشتن سوزی انجمن فروز
        شب نشینی هم آشیانه ی روز

        آتش این چراغ سحر آمیز
        عشق آتش نشین آتش خیز

        آدمی بی زلال این آتش
        مشت خاکی ست پر کدورت و غش

        تنگ و تاری اسیر آب و گل است
        صنمی سنگ چشم و سنگ دل است

        صنما گر بدی و گر نیکی
        تو شبی، بی چراغ تاریکی

        آتشی در تو می زند خورشید
        کنده ات باز شعله ای نکشید؟

        چون درخت آمدی، زغال مرو
        میوه ای، پخته باش، کال مرو

        میوه چون پخته گشت و آتشگون
        می زند شهد پختگی بیرون

        سیب و به نیست میوه ی این دار
        میوه اش آتش است آخر کار

        خشک و تر هر چه در جهان باشد
        مایه ی سوختن در آن باشد

        سوختن در هوای نور شدن
        سبک از حبس خویش دور شدن

        کوه هم آتش گداخته بود
        بر فراز و فرود تاخته بود

        آتشی بود آسمان آهنگ
        دم سرد که کرد او را سنگ؟

        ثقل و سردی سرشت خارا نیست
        نور در جسم خویش زندانیست


        هوشنگ ابتهاج

        در پناه حضرت عشق همگیمان

        آمین
        محمدرضا آزادبخت
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بانو آسمانی شعرناب بانو قشقایی روزتان مبارک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود و ادب استاد آزاد بخت عزیز،. شاگرد کوچکتان هستم و می آموزم از محضرتان، بر شما مبارک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        حدود ۱ ماه پیش
        درودبر شما ماه بانو قشقایی عزیزم
        روزتان مبارک
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        ممنونم عزیزدلم بانو خدابنده جان، افتخارم این است کنار شما عزیزانم می آموزم، ماه شما هستید مهربان جان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        حدود ۱ ماه پیش
        به نام خداوند جان و خرد

        هرشخصی با اثری مختص به خود وارد زمین می شود،. و لازمه ی تجلی اثر درک و دیدن حقیقت است،. حال حقیقت چگونه جریان می یابد، با جاری شدن حق...

        اما باید بنگریم درخویش با چه کسانی در میز نشسته ایم
        زمانی که
        منیت
        تعصب
        حسادت
        قضاوت
        از وجودمان رخت بر بستند آنگاه کم کم جلوه ی حق شروع به تجلی می نماید خندانک خندانک
        مریم عادلی
        ۲ هفته پیش
        درود بانو کارتون حرف نداشت
        🦋🦋🌷🌷
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        ۳ روز پیش
        درود و سپاس بانو عادلی جان بسیار خوش آمدید خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        ۳ روز پیش
        به نام نامی حضرت عشق

        زمین چالش‌هایی داشت که سخت تر مشاهده می شد،. امکان دسترسی سخت تر بود،.
        چرا تکرار در این دنیا رخ می دهد، چرا در زمین تکرار روی می دهد، زیرا تکرار کمک می کرد ما موضوع مشخصی که امکان مشاهده ی آن نبود، با تاخیر و تکرار مشاهده شد، دیده شد،
        ذهن خود آگاه ما بسیار تلاش می کند تمام مسائل را به شفا برساند من تمایل دارم حل کنم تمام این مسائل را
        کل سرنوشت بشر تلاشی برای چالش‌ها و عبور از آنها بوده  است

        یعنی آنچه ارادی یا غیر ارادی در خود آگاه ما بالا می آید را ناخود آگاه  شفا دهد، هزاران سال است در حال رفع این چالش‌ها بوده ایم اماهرچه جلو آمدیم چالش‌ها سخت ترشدنذ
        زیرا فراموش کردیم آنچه چالش ها را مشاهده می نماید فرا آگاه ما هست،. و ماباید راه مشاهده را برای او بگشاییم

        چه زمانی چالش ها به پایان می رسد زمانی که راه مشاهده را برای فراآگاه بگشاییم زیرا برای ما نیست بلکه ما در یک طرح بزرگ پایین آمدیم تا او مشاهده کند

        من فقط می توانم اعلام آمادگی کنم که وارد بخشی از این چالش شوم، تا مشاهده شود دیده شود،
        وبخشی از ما که به زمین آمدیم با این نگاه به زمین آمدیم
        برای فضا گشایی برای دیدن او از طریق ما
        زمانی این چالش‌ها به پایان می رسد که او مشاهده کند
        یعنی فضایی که او از طریق چشمان او یا ما دیده می شود

        چرا رنج یا تکرار بشر ادامه می یابد، تکرار بشر،. تکرار ظلم ها جنگ ها،. زیرا تعداد افرادی که می توانند به دل اتفاقات بروند وراه مشاهده را باز بگذارند اندک است،. زیرا به محض وارد شدن و فضا گشایی، من وارد می شود تا حل کند و اصل این پروسه برای من نیست،


        ما در طرحی شرکت نموده ایم که مشاهده گر باید این چالش ها را ببیند، بخشی از خودش را به پایین می فرستد همراه با طنابی برای ارتباط و اتصال، و این مراقبت به عهده ی ماهست، پس مراقبه یا عباد ت کمک می‌کند سیم ما وارتباط ما با او برقرار باشد

        مراقبه به ما کمک می کند،. سکون و سکوت و صفاتی که ویژگی های اساسی اوست به ما کمک می کند ارتباطمان حفظ شود و این پروسه را مشاهده نماید

        پس یکی از دلائل بودش ما در این دنیا، این است که ما به فضایی دسترسی پیدا کنیم او ببیند او مشاهده کند
        پس برای شفای آنچه از خود آگاه ما سمت ناخود آگاه ما می آید و سعی داریم آن را حل نماییم  فقط از طریق فرا آگاهی شفا می یابد، یعنی دسترسی به ناظر بیرونی، و کلمه ی مراقبت و عبادت.. یا مراقبه، اساسش مراقبت و مراقبه از این ارتباط است،

        مثال نگرانی ترس خشم اندوه و ناراحتی سراغ م می آید برای اینکه به شفا برسد، من از میا ن بر می خیزد و او مشاهده می کند وقتی این رخ داد موضوع حل می شود


        اما چه چیزی مانع شفا هست و اجازه نمی دهد موضوع من، دوچرخه ی زندگی من که دائم تکرار می شود شفا نیابد
        کسی است که می خواهد موضوع را حل کند زیرا خود او ایستاده است و کنار نمی رود تا شفا جریان یابد

        دیدار خود  آگاه با فرا آگاه  است که شفا را جاری می کند
        منیژه قشقایی
        ۳ روز پیش
        مراقبت از این ارتباط است

        ترس نگرانی خشم قضاوت اندوه هرچه که می آید برای شفا، نیاز به برخواستن من از میان و مشاهده اوست.
        اینگونه موضوع حل می شود.

        چه چیزی مانع شفا است،
        و تکرار چرخه ه ا به صورت مداوم،
        کسی که می خواهد موضوع را حل کند زیرا خودش وسط ایستاده و کنار نمی رود تا مشاهده رخ دهد


        بخش ناخود آگاه برای دیده شدن باید به سطح خود آگاه بیاید و برای دیدار با فرا آگاه، باید   خاموش شود تا ناخود آگاه و فرا آگاه باهم دیدار نمایند

        پس سقوط در لانه ی خرگوش، رفتن به دنیای ناشناخته برداشتن تجربه، و مشاهده ی این تجربه ها، که کمتر مشاهده شده است
        انسان های زیادی سقوط می کنند اما ارزش آگاهی ندارد این سقوط زیرا فضایی را مشاهده  باز کرده و باز نگه دارند
        یعنی غرق ترس قضاوت خشم

        پس فعال شدن بخش فرا آگاه ما که سکون و بی ذهنی و مشاهده ی بی قضاوت به من و هرآنچه در من و بیرون از من در حال رخ دادن است، شفا


        سرعت تکامل آگاهی به واسطه ی فراهم نمودن این فضا بالا می رود و انسان کامل اینگونه به وجود می آید

        آگاهی او به روز و سیر تکامل او آپ دیت و همراه با هستیست
        منیژه قشقایی
        ۳ روز پیش
        اگر او را راه دهیم، او مارا در آغوش خواهد گرفت و برقلبها و دلهای ترسان خواهید تابید اعتماد شهامت خواهد آمد
        منیژه قشقایی
        ۳ روز پیش
        آزادی یعنی تجربه ی تو با ارزش هست تجربه ی من هم با ارزش هست و به این تجارب احترام میگذارم
        .
        بنابراین تا جایی که به حریم خصوصی و شخصی من دخالت نکنی، تو آزاد هستی هرگونه که میخواهی باشی
        .
        میخواهی کافر باشی؟، اگر من در جمع شما باشم و مشاهده کنم که بساط کفر و ستیز حتی فراهم هست، در حد یک نظر مطلبم را بیان میکنم " دوستانه " یا نهایتا از آن جمع خارج می شوم، اما شما را محدود نمیکنم که چه بگویید یا چه نگویید
        .
        آزادی یعنی اگر کسی می خواهد " هرزگی " همان که خودت می گویی کند، به تو ربطی ندارد و حق نداری قضاوتش کنی
        .
        انسان با ایمان خودش را حفظ میکند، از خودش مراقبت می کند و اگر با حق و حقیقت همراه باشد وجودش شیرین می شود و وجودهای خالی به مرور در اطرافش از او الگو می‌گیرند
        .
        مثال آن نماز ۴ نفر که هر یک به دیگری توجه کردند در حالیکه آن توجه باعث غفلت از خویش شده بود
        .
        آزادی شامل همه چیز می شود هم عقیده، هم‌ پوشش و هم رفتار، اگر انسانی نمی توانَد با آزادی کنار بیایَد مربوط به منیت است، نه معنویت، این نفس است که تجارب دیگر را زشت و نادرست می دانَد
        .
        آزادی در معنای حقیقی آن، آزادی از ۴ زندان اجتماع، تاریخ، جغرافیا و ذهن است، که اولینش آزادی از زندان اجتماع و باید و نبایدهای اجتماعی می باشد که اجازه ی حضور و تجربه ی شخصی را از انسان می گیرد
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        ۳ روز پیش
        سپاس استاد بانو جان خندانک
        منیژه قشقایی
        ۳ روز پیش
        اینکه برخی افراد، دانستن زبان انگلیسی یا روسی یا چینی را ملاکی برای دانش و فرهیختگی می دانند، در گذشته زیست می کنند، در دنیایی که به پایان رسیده و در حال حمل به مرده شورخانه است اما کماکان برخی گرمند و نمیخواهند باور کنند که آن دنیا تمام شد
        .
        در گذشته افراد سواد خواندن و نوشتن نداشتند، و دانستن زبان آنها را یک پله بالاتر می آورد و اگر شما میخواستی یک ارتباط انسانی با ۴ نفر برقرار کنی که همزبانت نبودند یا سندی امضا کنی، یا یک چیزی خرید کنی چون نه میخواندی نه نوشتن بلد بودی، به مشکل بر میخوردی
        .
        اما امروز با توجه به تکنولوژی که آمده، این فراگیری های اکتسابی از کودکی تا جوانی را بی اهمیت و فاقد ارزش کرده است، چرا که حافظه دیگر اهمیتی ندارد شما بوسیله ی سرچ در گوگل یا حتی یک دستیار صوتی هوشمند، به همه ی اطلاعات در لحظه متصلی و صحت و سقم آنان را می توانی بررسی کنی،
        .
        اگر شما استاد ادبیات و گرامر عربی، انگلیسی، روسی و چینی و غیره باشی، مزیتی نسبت به دیگری نداری،چرا که امروز می توانی در لحظه در تمام گروه های مثلا تلگرامی حضور پیدا کنی و همه ی زبان هارا از سراسر زمین در لحظه بخونی و متوجه و پاسخ بدهی،
        .
        ۴ روز دیگر همین به شکل یک دستیار هوشمند در گوشی همراه یا قرار گرفتن یک هندزفری در گوش یا خطرناکتر یک چیپ در بدن امکان پذیر می شود
        .
        بعد میبینی اون آدم بی سواد که هیچی هم درس نخونده به سادگی با آن چینی ارتباط برقرار میکنه یا با ایتالیایی و محدودیتی نداره و بعد علم شما چه مزیتی داره که این همه وقت صرفش شده؟
        .
        کاربردش چیه؟ چه چیز مفیدی ارائه میده؟
        .
        اگر همین زمان رو صرف زبان ارتعاش، آرامش درونی، هوشیاری و امکان شناخت و ارتباط با ذات خویش می کردیم و توانایی شفا و حل مسائلی که با آنها در برابرشان قرار می گیریم
        .
        در جهانی که در حال آمدن است،از ابزارهای نوین به درستی و بدون آنکه غرق آنها شوم می توانستم بهره ببرم و خطراتش را نیز به کناری بگذارم
        .
        تا زمانی که ذهنیت های تاریخ مصرف گذشته، با ملاک ها و چارچوب های قدیمی شان متر و سنجش قرار می دهند که چه کسی دانش دارد چه کسی ندارد، و آن را هم برای جامعه به عنوان یک الگو شناسایی و نشان می دهند، باعث عقب افتادگی و ایجاد الگوهای بدون کاربرد و معیارهای نادقیق، باعث هزاران ساعت صرف زمان و وقت بیهوده می شوند، و این از خسران هاییست که
        افراد بهش دچار می شوند، یعنی هدر دادن عمرشان برای هیچ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1