سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

يکشنبه ۱۳ خرداد

صفحه رسمی شاعر سمیرا عاشوری


سمیرا عاشوری

سمیرا عاشوری



ارسال پیام خصوصی
مرا دنبال کنید

تاریخ تولد

:
چهارشنبه ۲۷ تير ۱۳۷۵

برج تولد:

سرطان

گروه

:
عمومی

جنسیت

:
زن

تاریخ عضویت

:
دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹

شغل

:
***

محل سکونت

:
تهران

علاقه مندی ها

:
آفتاب.نور.دوستان مهربان.کتاب ها.تاریخ .مهربانی.گل ها

امتیاز

:
۱۴۸۱
تا کنون 226 کاربر 912 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند.


درباره من

:
-چرا رنجم می‌دهی؟ -چون دوستت دارم. آنگاه او خشمگین می‌شد. -نه، دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم، خوشیش را می‌خواهیم نه رنجش را. -وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را می‌خواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج. -پس، تو به عمد مرا رنج می‌دهی؟ -بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم. – بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو

لیست دفاتر شعر


۱

روبان قرمز


اشعار ارسال شده

وای به من شعری از سمیرا عاشوری از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

این شعر مربوط به کتاب مریخ جای من نیست می باشد. ...
ثبت شده با شماره ۹۸۶۳۴ در تاریخ شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰    نظرات: ۲۰

مجموع ۵۱ پست فعال در ۱۱ صفحه

مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر سمیرا عاشوری

***

فریادکن فریادکن..
 
نگذارسیم پیچی قلبت
بسوزد...
لبت را تر کن..
ازآب ازعشق ازگل های سرخ
نگذاراحساسات آشفته ات ,درونت رامحک بزند
صدای قهقه باد را بشنو ولبخندبزن..
شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۱:۱۰    نظرات: ۰

بی تو آسمان کابوسی ست بس تاریک
بی تو زمین می گرید و آسمان آهسته سر در لاک  خود فرو می برد
بی تو دریا می خشکد و ماهیان در فراغ تو تک تک جان می دهند
بی تو من لباس نوایی هستم دفن شده
پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۵:۱۶    نظرات: ۰

حس من به تو زیبا بود 
من تولدتت را بخاطر سپاردم 
شعله های شمع با تو سخن می گفتند 
تو نجاتشان دادی
سوختن نابودشان میکرد 
ناگهان سکوت کردی 
من دانس
جمعه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۱:۴۵    نظرات: ۰

فریاد که می زنم ستون های خانه به لرزه می افتد،
من دیوانه وار نگاهت می کنم و تو بی تفاوت از من گذر می کنی.
پس عدالت کجا بود آیا اصلا عدالتی درکار بود یا فقط حرف یک مشت روشن فکر بود که تو
پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۰ ۰۴:۱۶    نظرات: ۰

همیشه حق با من بود...اینو من نمی گفتم اینو آقام می گفت!
درحالی که دو زانو نشسته بود و چایی داغو با صدای بلندی هورت می کشید, و سبیل های پرپشتشو تاب می داد.
با کلافگی سرمو خاروندم و بهش زل زدم
چهارشنبه ۱۱ فروردين ۱۴۰۰ ۰۵:۰۳    نظرات: ۰
مجموع ۱۱ پست فعال در ۳ صفحه
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1