سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 13 خرداد 1403
    26 ذو القعدة 1445
      Sunday 2 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۱۳ خرداد

        چند غزل

        شعری از

        علی معصومی

        از دفتر در کوچه های انتظار نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۲ ۱۶:۰۷ شماره ثبت ۱۲۵۸۸۴
          بازدید : ۹۳   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        نمی داند که
        طره در باد رها کرده نمی دانه که
        دام صیاد بنا کرده نمی داند که
        غمزه در چشم و اشارات خم ابرویش
        چقدَر فتنه به پا کرده... نمی داند که!
        بس که از زورق جامانده دریازدگان
        غرقه در موج بلا کرده نمی داند که
        قاب آئینه ای از جلوه زیبایی هاست
        هر که لاحول و ولا کرده نمی داند که
        مثل یک پنجه خورشید به دامان افق
        که خداوند عطا کرده نمی داند که
        به هوا و هوسش بسته هواخواهی را
        خنده بر طالع ما کرده نمی داند که
        برده از خاطره اش رسم وفاداری را
        به کجا رفته؟ چها کرده؟ نمی داند که
        ♤♤♤
        نیاوردی
        پس از کوچ پرستو خاطراتم را نیاوردی
        به دریای پر از قو معجزاتم را نیاوردی
        از آن روزی که زیر چتر باران آرزو کردی
        تو ای آشفته گیسو سوروساتم را نیاوردی
        به تشویش شراب آلوده انبوه مژگانت
        به زیر طاق ابرو مسکراتم را نیاوردی
        اگر چه مومن و دلداده ای از معبد عشقم
        پری رخسار هندو... سومناتم را نیاوردی
        من از دردی کشان باغ گیلاس لبت بودم
        چرا ای بره آهو مالیاتم را نیاوردی...؟
        ♤♤♤
        ناز شست
        تماشایم کن و چشمان مستت را نگیر از من
        تب حال و هوای بند و بستت را نگیر از من
        قرارم را گرفتی بر سر قول و قرار اما
        لب عناب سرخ می پرستت را نگیر از من
        از این پس سر به بازوی تو خواهم داد اما تو
        مرا با دیگران نسپار و دستت را نگیر از من
        سر مویی به غیر از طره زلفت نمی جویم
        همین سررشته های ناگسستت را نگیر از من
        کنونکه غیر مژگان سیاهت پیش رویم نیست
        سر پیکان تیز ناز شستت نگیر از من
        ♤♤♤
        این گردش پرگار
        مجازاتم نکن من پیکری جامانده بر دارم
        نخواه از من که سر از سایه این دار بردارم
        نلرزان برگ برگ دفتر پائیز عمرم را
        که از رقص دمادم در خزان آباد سرشارم
        مترسک وار می پیچد به هر سو آستینهایم
        و من بازیگر این گردش پرگار تبدارم
        رهایم کن که با هر قطره باران شاهدم باشد
        نگاه ترد ساق نرگسی از پشت دیوارم
        از آنروزی که یاحق گفتنم را کفر سنجیدی
        سکوت شهر تنها مانده در بیهوده بازارم
        مرا بگذار با حال خودم این بهترین کار است
        تو سرگرم خدایانی و من لبریز انکارم
        بگو جرم مرا به هر که می خواهی و رسوا کن
        بکش عکس مرا اصلا بزن بر روی دیوارم
        من از همسایگان فصل بی همتای پائیزم
        من از سرشاخه های نازک و عریان خبر دارم
        ♤♤♤
        خواهم شد
        شاهد آینه و صبح و سحر خواهم شد
        خاکی از رهگذر اهل نظر خواهم شد
        تو که باشی همه جا مقصد زیبائیهاست
        با تو مشتاق ترین مرد سفر خواهم شد
        چه کسی گفته بدون سر همراهی تو
        واقف از کوچه ی اما و اگر خواهم شد
        تو نباشی همه ی ثانیه ها بی تابم
        مثل هر خاطره رفته هدر خواهم شد
        ای بهار اینهمه زیبایی و می دانی که
        به مسیحای دمت از تو خبر خواهم شد
        چشمه در چشمه پر از لحظه همراهی تو
        ذره در ذره پر از دُرّ و گهر خواهم شد
        باش ای برکت کوتاهی این عمر که من
        بی تو درگیر مکافات ضرر خواهم شد
        ناز چشمان و تماشای تو دیدن دارد
        با تو سیتی زن دنیای دگر خواهم شد
        ♤♤♤
        کوچه های بارانی
        عبور می کنم از کوچه های بارانی
        به یاد لحظه شب پرسه های گیلانی
        نسیم و موج پریشان و ساحل دریا
        چه خاطرات قشنگی خودت که می دانی
        به چین دامنت آهسته باد می پیچید
        تو در تدارک اینکه مرا بپیچانی
        دلم قیامتی از شعله های آتش بود
        که بی دلیل خودت را زدی به نادانی
        تمام مرز تنم غرق اشتیاقت بود
        ولی تو فکر دمی که مرا بخیسانی
        چه شد نیامدی و خاطرات شیرینت
        سرک کشیده دوباره میان هذیانی؟
        اگرچه نام و نشانم نمانده در یادت
        به شهر خاطره هایم بیا به مهمانی
        چه جای حادثه باید گره گشا گردد؟
        بهارِ رفته کجا و شب زمستانی
        هوای شرجی چشم مرا نمی فهمد
        چراغ یخزده در پیچ هر خیابانی
        بریز غمزه یه حسن ختام هر شعری
        که قند مطلع بیت و ردیف پایانی

        ♤♤♤
        ۷
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۴۷
        درود ها
        شعر زیبا و جذابی بود
        برقرار باشید خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ۲۰:۵۹
        درود اساد عزیز
        بسیار زیبا و دلنشین بودند خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ۰۶:۲۳
        درود جناب معصومی
        قلمتان هماره به مهر نویسا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی عبدلی حسین آبادی
        سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ۰۷:۵۸
        درود بر شما خندانک
        زیبا و دلنشین بودند شعرهایتان، آمیخته به خیالی شور انگیز
        خندانک
        مجید اسکندری
        سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ۰۹:۱۹
        زیبا سروده اید.مانا باشید.. خندانک خندانک خندانک
        جواد مهدی پور
        سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ۰۹:۲۶
        به به خندانک خندانک

        اشعار روح بخش و جان افزا یی ست

        لذت می برم از خوانش آثار نابتان

        درود بر شما جناب استاد معصومی عزیز خندانک

        زیبا می سرایید

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ۱۵:۲۶
        درود بر شما استاد معصومی گرامی 🌺💐💐
        غزل‌های زیبایی سرودید لذت بردم 🌺🌺🌺
        ساسان نجفی(سراب)
        سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ۱۶:۱۷
        درود بر جناب معصومی عزیز..
        زیبا سرودید..
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ ۱۲:۲۱
        عرض سلام استاد عزیز
        درودبی پایان
        بر شما
        با این شعرهای زیبایت
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0