صفحه رسمی شاعر طوبی آهنگران
|
 طوبی آهنگران
|
تاریخ تولد: | پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۳۷ |
برج تولد: |  |
گروه: | عمومی |
جنسیت: | بدون اطلاعات |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | شیراز |
علاقه مندی ها: | به شعر و داستان |
امتیاز : | ۲۸۷۱۵ |
تا کنون 810 کاربر 6528 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: به نام انکه اندیشه رآ بر انگیخت از من عکس می گذارم من در ضمیر خود چیزی را احساس می کنم که از شعر هم فراتر است وتخلص در شعر و سکوت اگر نمی توانی. فریاد بزنی سکوت کن سکوت تو را زنده نگه. می دارد در سکوت هیچ اضافه. ای نیست خاموشی بلند ترین صدا است
اندیشه ی نو جسجو در واژه های اسرار آمیز
خداوند را چو . آفتاب درخشنده و درخشنده. ای در دل انسان می دانم به واسته. عََشق زندگی را طالب. می شوم و گردکار کرد
از فلسه ی خلقت روح چیست
چرا همیشه به دنبال گم شده ای می گردد
خبر از طر یق الهام قلبی
و باور هایی
که از راه گفتار نا خدا گاه به زبان می آید
و خداوند را چو .نور متلق و مو جودی نزدیک در دل هر. انسان می بینم
که طالب. زندگی می شود
بین انسان و خداوند ارتباطی است که هیچ کس خبر ندارد
هر بشری به طور خواصی. با خداوند ارتباط دارد
اگر حکومت خداوندی. و حب لذت. نبود هیچ کس به خودش زحمت نمی داد که زندگی بسازد
پیام خداونددر بعد. تولد در دل انسان درج می شود
این الهام انسان را نا خدا گاه به سمت زیستن بودن داشتن می کشد
انسان به فهم و شعور که می رسداین احساس. هم بالق. می شود
باید و نباید ها را می فهمد
الهام اورا به سمت درخشیدن که همان زات است می کشد
دشمنی و تبا هی را می فهمد چرا تن می دهد ان هم نفسی است که باز در خود انسان رشت می کند
که اگر سر کوب نشود آتش می شود. شاید . سوزانده هم باشد
دنیا به ما اموخت که ظلم پایدار نیست
زمین از ان انسانهای عادل و درست کار است و انسانهای صاله وارسان زمین هستند
می دانیم که جهان در پرطو عدل ساخته شده است
و این هم می دانیم که پرورد گار عالم پادشا ه ان است
و این را هم می دانیم هر چه در این جهان است تعلق به خودش است
و این شعر
ببین افسانه ی ققنوس سر گشته
که در اتش حسرت می سوزد
دوباره زاده گردد از خاکستر خود
ّبه تغییر نتوآن داد در عمر
توان تغییر داد چگو نه بود عمر
ای عشق ای معجزه غوغا ای دیدده بدان وای از روز ندیدت
وای از مکافات عمل |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
بزن بارا ن بزن باران خزان بینم گلستا نا ن
بزن باران بزن باران فتاد آتش به کو ه ساران
شقایق ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۵۹۶۸ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۱۵۸
|
|
ای مستی به ناب میم دردی کشان پیماتیم
و ای ویران دل خرابیم دامن کشان زنجیریم
در بامدادی با ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۵۸۶۵ در تاریخ ۷ روز پیش
نظرات: ۸۶
|
|
صبح دیگر دفتری وا می کنی
گفته ها هر روز را تکرار می کنی
درد امروز را با زخم دیروز در مان می ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۵۸۰۳ در تاریخ ۱۰ روز پیش
نظرات: ۲۶
|
|
زطایف عشقی از حلقه ی گیسوی چه می دانی
در انتظار شب وصل وزحرمت زفافی چه می دا نی
محضرعشق ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۵۷۷۳ در تاریخ ۱۱ روز پیش
نظرات: ۵۴
|
|
چشم بگشای چهره بنما بی گانه نیستم من
حجاب از روی بردارکه بر خاکت نشستم من
هر چه بینم به زیب ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۵۵۴۱ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۲۵
مجموع ۲۰۸ پست فعال در ۴۲ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر طوبی آهنگران
|
|
از گوچه به خانه امد و از بازی با هم سن سالانش لذت برده بود ذوق زنگی را تجربه می کرد تازه چشم به روی زیبا یی های جهان باز کرده بود چ
|
|
|
|
لحظهای می شد که خواب بودم خواب خانه ای زیبا و صاحلی پر سبزه را می دیدم انگار روزهای که شهر در آراماش بود لحظهای بسیار ارام بود با صد
|
|
|
|
دیدم گل غنچه صبح به فلق زار می زد و اشک از چشم صادق جاری بود و خورشید که دل واپس و حیران لحظههایی بود که باید به به زمینی به تابد که شلاق ستم کاروانی
|
|
|
|
به تازه گی به آنجا سفر کردم سری به مرزعه ی پدر بزرگم زدم که دیگر بدست کسی دیگر اداره می شدزدم انجا خواطرات زیا دی از دوران کودکی داشتم جا منزل پدر بزرگم هنوز بعد
|
|
يکشنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۲ ۰۳:۳۵
نظرات: ۰
|
|
: فصل ۹ از کتاب من هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که نشانی از جنس خود بر جای نگذار د به طور مثال ریشه ی همه ی هنر ها اصل و اثاثش تخیل است و عشق هم که از ری
|
|
يکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۱۵
نظرات: ۶
مجموع ۵۳ پست فعال در ۱۱ صفحه |