سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        من و واهمه

        شعری از

        از دفتر من عشق را خوردم نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۳۷ شماره ثبت ۹۹۹۸۶
          بازدید : ۲۷۲   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

        دیشب همه اش ثانیه بر دار کشیدم
        دلتنگ خودم بودم و سیگار کشیدم

        با مشت زدم بر سرش وباز تپش کرد
        با این روش از قلب خودم کارکشیدم

        یک دفعه کبوتر شدم و بال گشوده
        تا صبح زمان نامه به منقار کشیدم

        یک باره شدم مورچه ، از روزن ذهنم
        تا کلبه ی ویرانه غزل بار کشیدم

        گنجشک شدم، لقمه ی چربی که به سختی
        خود را بدر از معده ی یک مارکشیدم

        با ناخن سرما زده ام ، یک زن عریان
        روی تنه ی نرم سپیدار کشیدم

        تا اینکه مهندس شدم و بر رخ کاغذ
        بین خود و یک واهمه دیوار کشیدم
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۱۳
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و شورانگیز بود
        موفق باشید خندانک
        دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۲
        سلام و درود استاد عزیز
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۵۴
        زیبا سرودید جناب خوش بین

        لذت بخش بود
        🥀🥀🥀🥀🥀🥀
        دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۴
        سلام و درود بزرگوار
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۱۱
        👏👏👏👏
        یه غزل خاص از محمد خوش بین
        دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۵
        سلام و درود سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین رضایی
        جمعه ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۵۳
        سلام جناب خوش بین گرامی
        شعرتان واقعا زیبا بود
        موفق باشید ایام بکام🍃🏵🍃🏵🍃🏵🍃
        دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۳
        سلام و درود جناب رضایی
        ممنونم از لطفتان خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۵۵
        درود برشما جناب خوش بین
        عالی بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۴
        سلام و درود جناب فتحی
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۴۷
        مثل همیشه بسیار زیبا خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۵
        سلام و درودها دوست عزیز
        سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۳۲
        سلام و درود فراوان جناب خوش بین گرامی
        غزلی ناب و دلنشین و زیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۲۶
        سلام و درودها جناب عطااللهی
        ممنونم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۰۹
        و ماها مردمان روز سخت حاکمان بودیم
        برای وطن کاج های سبزی تا خدایمان بودیم
        .
        بلندی‌های ما عمری نماد ایستادن بود
        تنِ هر مرد و زن برای تکیه دادن بود
        .
        ولی امروز این کبوترها پریدند اضطرابم را
        صدای دوقل کاندید ها بُرید از ریشه خوابم را
        .
        از امشب مردمک‌ها هر چه بیند می‌لرزد
        تن هر مرد و زن شبیه بید می‌لرزد
        .
        صدای مرگ و سوزِ تبر هایشان بود
        صدای جمع رای و پایان انتخابشان بود
        .
        این تبرها دشمنان فردای دیگری هستند
        ضربه‌های محکم تر و دردآوری هستند
        .
        پدر، آن اولین رای که خونین بر زمین افتاد
        و مادر دومین رای که غمگین بر زمین افتاد
        .
        تبرها شاخه‌های کوچکم را می زنند
        تمام ریشه‌های کودکم را می زنند می زنند

        پشیمان ها به زیر سایه‌ی غم گریه خواهند کرد
        پشیمان با پشیمان باز با هم گریه خواهند کرد
        .
        صدای مرگ و سوز فردای زمستان می آید
        صدای اره برقی‌ها و پایان درختان می آید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0