سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 28 فروردين 1403
    8 شوال 1445
      Tuesday 16 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۲۸ فروردين

        زن

        شعری از

        عبدالله محمدزاده سامانلو

        از دفتر کتاب پرواز نهنگ ها نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۱ شماره ثبت ۹۵۶۳۸
          بازدید : ۱۳۲   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب عبدالله محمدزاده سامانلو

        زن
         
        نمی دانم از ابتدا،
        داستان زن را که می نوشته است !؟
        که امروز حکایت این است و،
        دیروز در جگر تاریخ ماندگار 
        رابعه بود و پروین و ستوده ها
        زن در نهایت امر،
        خفته در شکوفه ی تاریخ آدماست .
        زن سیلاب اشک های نریخته ی مردان است
        جسارت چشم های وامانده در مسیر زندگی است
        زن جا مانده در میان بازوها
        خدایی خود را کنون نفس می کشد به قفس
        داستان زن به هرج و مرج رفته است
        داستان سه زن خدای کهن،
         
         
         
         
        به استثمار
        به احتضار
        که با گلوله و با اسید
        تا پای رسانه کشیده است
        نمی دانم از ابتدا
        داستان زن را که می نوشته است
        دیروز حکایت آن بود و،
        امروز حکایت این
        16/8/1393
         
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۱۵:۲۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و مبین مشکلات فرهنگی جامعه بود خندانک
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۰۷:۳۲
        سلام و دورود فراوان بر شما بزرگوار
        که جسارت کردی در مقام زن سرودی
        احسنت بر بزرگی شما
        چند روز پیش برای خرید رفته بودم
        دو مرد درگیر شدند آن یگی به آن یکی
        گفت اآر پدرت را در نیاوردم از زن گمترم
        ای روح مرا چنان زخم کرد که انگارتیغ زدنی
        د حرف بی معنی دورود بر شما
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۲۸
        شورانگیز وزیباسرودی بود
        قلمتان نویسا
        هزاران درود
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۱۶:۳۱
        درود شاعر گرامی
        زیبا نگاشتید
        حقیقت تلخیست که زن درحاشیه گم شده خندانک خندانک
        مجتبی شهنی
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۱۹:۲۶
        درود شاعر بزرگوار
        بسیار
        زییا
        بود
        مجتبی شهنی
        دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ ۱۹:۲۶
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0