سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      توالی

      شعری از

      پژمان بدری

      از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۲۶ شماره ثبت ۹۴۷۰۷
        بازدید : ۳۷۶۴   |    نظرات : ۲۲۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر پژمان بدری

      استخوانِ خانه تیر می کشید
      برای آرامش سر بر شانه ی دریا گذاشتم
      ماهی به موج میگفت:
      با این همه طلای کثیف
      که در دلت ریخته اند
      بیا برای اصحابِ تُنگ اقیانوس بخریم
      ناگهان صبح تکانم داد
      به قُرق بیداری در آمد چشمانم
      آبی که خودش را
      روی صورتم می ریخت
      نگران بود
      از اثاثیه ی سرگردان
      از میزی که جای صبحانه
      شام آماده کرده است
      به تنِ لباسهایم رفتم
      تا از این حال بیرون بزنم
      درونِ مبل غرق شدم
      تلفن را برداشتم
      زنگ زدم به فردا
      بی تو آینده پشت خط
      زار می زد
      گفتم تو
      اندوه با دستی زیر چانه
      به من خیره نشست
      گفتم تو
      آنقدر غصه ی نبودنت
      از وجودم کام گرفت
      دود شدم
      بالا رفتم و
      چنان دلِ آسمان
      از بی کسی ام سوخت؛
      به "ابرخواندگی" قبولم کرد
      تا در این توالی باران شوم
      لمسَت کنم!!

      توالی
      پژمان بدری


      ۱۵
      اشتراک گذاری این شعر
      ۷۰ شاعر این شعر را خوانده اند

      طوبی آهنگران

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      محمد رضا خوشرو

      ،

      سعید صادقی (بیدل)

      ،

      فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

      ،

      محمد قنبرپور(مازیار)

      ،

      مجتبی شهنی

      ،

      مهرداد عزیزیان بی تخلص

      ،

      سیدحسن خزایی

      ،

      سارا پیروتی (رها)

      ،

      افسانه هادی(رخشانه)

      ،

      شهین عمرانی

      ،

      حدیث ابراهیمی (سوگند)

      ،

      یدالله عوضپور آصف

      ،

      میلاد همتی زاد (مهجور)

      ،

      آرمان پرناک

      ،

      مهرداد مانا

      ،

      نیلوفر راستگویان

      ،

      محمد (هوداد)

      ،

      سمانه هروی(خراسان)

      ،

      بهنود کیمیائی

      ،

      اميرحسين علاميان(اعتراض)

      ،

      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      ،

      امینی

      ،

      جمیله عجم(بانوی واژه ها)

      ،

      ابراهیم هداوند

      ،

      مدیر ویراستاری

      ،

      سيد هادی حسینی(هادی)

      ،

      عليرضا حكيم

      ،

      پژمان بدری

      ،

      آرزو نامداری

      ،

      آرزو عباسی ( پاییزه)

      ،

      سلمان مولایی

      ،

      شکوفه مهدوی (بهارانه)

      ،

      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

      ،

      محمدرضا کیقبادی متخلص به قباد

      ،

      اصغر ناظمی

      ،

      علیرضا شاه محمدی (عشاهیر)

      ،

      آذر مهتدی

      ،

      فاطمه عبداله پور

      ،

      مجتبی شفیعی (شاهرخ)

      ،

      سید حاج احمدی زاده(ملحق)

      ،

      گیتی صالح

      ،

      حسین رضایی

      ،

      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

      ،

      مجید قلیچ خانی

      ،

      مریم کاسیانی

      ،

      سیده نسترن طالب زاده

      ،

      سید محمدرضا لاهیجی

      ،

      شعله(م جلیلی)

      ،

      سید فتح اله هاشمی

      ،

      محمد نوری

      ،

      فردین صمدی

      ،

      محمد امیری

      ،

      مهدی محمدی

      ،

      سهیل خواجوند مانی

      ،

      بهروز عسکرزاده

      ،

      علی حقیقی فرد کرکی یار

      ،

      محمد راد

      ،

      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

      ،

      اسماعیل پاسداریان

      ،

      عیسی نصراللهی

      ،

      درویش حسین ندری

      ،

      نیلوفر خلعت بری (نیلوفر آبی)

      ،

      سارا رحیمی

      ،

      سجاد جم

      ،

      حسین فیسی (فراری)

      ،

      عارف افشاری (جاوید الف)

      ،

      برین بهار

      ،

      سحر غزانی

      نقدها و نظرات
      احمدی زاده(ملحق)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۰۱
      سلام دوستان عزیز تمنا و پیشنهاد می کنم ادامه این بحث را به صورت پستی مستقل در وبلاک سایت قرار بدهید تا دوستان بیشتری از شما عزیزان بیاموزند و در معرض دید عموم قرار بگیرد با هر نامی که دوست دارید انتخاب کنید سپید یا سیاه غزل یا سپید .... متشکر میشویم خندانک
      سیدحسن خزایی
      سیدحسن خزایی
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۲۶
      سلام سید بزرگوار:
      قدم اول را خودتان بردارید و در صفحه مستقلی چون صفحه مشاعره ودر ساعات مشخصی اتاق نقد و گفتگو به راه بیاندازید و از قبل هم اعلام کنید.
      راستی جناب مدیر جای خالی استاد لاهیجی پُر خالیست. تدبیری بیاندیشید تا ایشان و جناب مانا و احیانا دیگر عزیزان برگردند ارادتمند خزایی
      ارسال پاسخ
      احمدی زاده(ملحق)
      احمدی زاده(ملحق)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۴۴
      سلام معمولا این گونه بحث های داغ و علمی و مفید که همیشه بدون حاشیه نبوده ! اساتید و بزرگواران سایت در پست های مستقل به وبلاک سایت ارسال می کردند و باز خورد خوب و مفید به همراه داشت حالا سرکار خانم مهدوی عزیز اومدن و پیشنهاد دادن زیر شعر برادر خوب و ادیبمان جناب بدری راجب این مسائل صحبت بشه باید از خودشان پرسید !؟
      و اما در مورد جناب لاهیجی عزیز هنوز درسایت تشریف دارند و شعر ارسالی هم فرستادن و درپنل سایت منتظر تايید ناظر اشعار مثل باقی شاعران می باشد همانطور که مطلع هستید در سایت شعرناب جمعه ها شعر تایید نمی کنیم ! شعر ایشان و باقی عزیزان فردا صبح شنبه به یاری خدا روی صفحه اصلی سایت خواهد امد خندانک
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۵۹

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۷
      بنام خدا، سلام پژمان جان... در ادامه نقد خرناس ناخواسته به توالي رسيدم،.
      همانطور كه گفتم من مخالف قدمهاي تازه برداشتن و نوگرايي نيستم، اتفاقا ميداني كه مدام از پست مدرن شدن و تغييرات ساختاري در همه زمينه ها از بالا تا پايين دم ميزنم،
      اما قبل از هر گونه نوگرايي
      ابتدا بايد در افكار و انديشه و نوع نگاهمان به پيرامون اتفاق جديدي رخ دهد، نو شدن نبايد ظاهري باشد وفقط رخت و لباس عوض شود كه كفايت نميكند،به افكار ادمي بستگي داره چون: سنگي كه خلق بر سينه ميزد عاقبت سرمان را بدجوري شكافت،خوب برگرديم به مقوله ي شعر
      صرفاً با نام گذاري قالب جديد شعري و شعار دادن اين امر هرگز حاصل
      نخواهد شد، (بيشتر يه شوخيه كه هرزگاهي عده اي را سرگرم ميكنه) تغییرات جهان در همه عرصه ها را نمیتوان منکر شد . از جمله زبان شعر که دچار تغییرات بسیار شد تا نیاز روز جامعه را پاسخ دهد . قطعا اگر جز این بود شعر سپید اینهمه طرفدار نداشت و مردم همچنان فقط بنده ی خانه زاد کلاسیک بودند . اما هستند کسانی (که خود را به خواب زده اند و از پستوی باورشان كه كهنه گشته) بیرون نمیروند که تغییرات دنیاي مدرن را ببینند . و نه فقط خود را چون جنازه ی مومیایی از آفتاب و آب و باد حفظ کرده اند بلکه با فرورفتن در لاک انزوایشان دیگران را هم از تکاپو ناامید میکنند و دایه ی دلسوزتر از مادر غزل شده اند . دقیقا مثل والدینی که هنوز فکر میکنند کودکشان را با وعده ی تی تاب میشود خرسند کرد در حالیکه دیگر کودک آنها فرزند بالغی شده که نیازهای دیگری دارد . در هیچ کجای تاریخ سنت اولیه بر سنت جدید پیروز نشده و هرگونه اصرار بر حفظ کهنیات در واقع واپسزدگی و ارتجاع به عقب است . همانطور که دیگر نمیتوان در حوزه فیلمسازی هنوز هم فیلم فردین نگاه کرد ، همانطور که دیگر مدل یکه سالاری در حکومت جواب نمیدهد ، همانطور که سواری اسب و خر دیگر تمام شده ، دوره ی شعر کلاسیک هم سر آمده و اگر نتوانند دستکم در محتوا و مضمون خود را آپدیت کنند ، بی تردید قافیه را میبازند همچنانکه نیم قرنست باخته اند و انگار بی خبرند . وگرنه اگر از مردم ایران بپرسید که آیا سهراب سپهری و شاملو را میشناسید یا ابتهاج و رهی را ؟ پاسخشان کاملا گواه موقعیت شعر نو خواهد بود . اما کو آن دیدگان واقع بین که بخواهند باور کنند ؟ در واقع اصلا حرفشان درست باشد و شعر سپید کلا حرف مفت است . اما میبینید که همین حرف مفت و سخنسرايي رواج بهتری دارد . در واقع بهترست به جای کوبیدن آن ، فکری به حال بازار کسادتان كنند و رقابت سالمتری پیش بگیرند،اين در خطاب شاعراني يا كساني ست كه نگاه غلطي دارند و تعصب كور بخرج ميدهند،چرا که از بی مایه گی ست در غیاب آفتاب سخن خفاشانه گفتن . اگر یارای تقابلي باشد که مثل آن شيخ صاحب نقل معترف نمیشدند و در صدد زخمي كردن اين سبك و كوبيدن نوع نگرش نمي افتادند،این صفت عنکبوت است نه خصلت آدمیزاد... همانطور كه گفتم اين پيوست نقد وبلاگ است. فراسپيد و شعر توالي تورا ميفهمم و همين نگرشت باعث شد كه درد و دل كنم. اين نقد در راستاي انديشه ي پس و پيش از شعرته كه من ميدانم صرفاً براي معروفيت و منافع شخصي نميسرايي و رسالتي بر دوش قلمت هست كه ارزشمنده. چون در وبلاگ خيلي طولاني حرافي كردم ديگه روم نشد بيشتر كشش بدم و ادامه اش را امدم پاي شعرت.(هروقت سخني گلوگيرم ميشود و دردودلي دارم و از نامهرباني روزگار دلگير ميشوم) به دنياي شعر پناه مي اورم،منو ببخش، موفق باشي پژمان جان.
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۱۴
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۴
      سلامی دوباره دادش گلم
      اتفاقا پای شعر درنا با دادش گل و بزرگترم سید آل پیغمبر داش حسن خزایی یه نیمچه گفت و گویی در مورد دگردیسی شعری داشتیم
      که خیلی چیزا تغییر کرده شعرم از این قافله جدا نیست
      و باید این سنگر و برای کشف دنیایی جدید ترک کنیم
      من خودم هروقت شعری نوشتم گفتم باید حداقل تصویری جدید داشته باشه که مخاطب و خودم بگم یه حرکت نویی زدم
      وگرنه خوبیهارو خوبان گفتن الحقم خوب گفتن
      باید حرف زد و حرفها شنید
      تا این سنگ چکش خورده به تندیس شعری تبدیل شه که اونو تو میدون ادبیات نصب کنند

      با اسنپ دربست خاکتم خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۵۹
      اي جانم...ما زبان هم را ميفهميم
      و اين گفتگو محوري و بحثِ (درست) است كه جامعه را نجات ميدهد
      و جامعه اي كه گفتگوي جدي و ساختاري نداشته باشه نتواند با نسل جوان خود حرف بزند محكوم به فناست!
      (البته به شرطي كه بحثي يك طرفه نباشه)
      و هر طرف جناح بايد باشند و رودرو صحبت كنند.
      حال خود بخوان حديث مفصل خندانک
      بنده كمترين هيچم مخلص و بس.
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۲:۳۷
      سلام و درود
      زنده باشید داداش اندیشمندم خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۷:۲۱

      سلام و درود برادر خوبم جناب اعتراض خندانک

      دعوای شعر نو و شعر کهن یا کلاسیک حکایت امروز و دیروز نیست و ریشه ای دیرینه دارد . بنده جزو کسانی ام که معتقدم زمانی باید به سراغ شعر نو رفت که ابتدا پایه های کلاسیک را در خود تقویت کرده باشیم چون اگر شعر نو براساس پایه های مستحکمی ساخته نشود، در معرض سقوط خواهد بود . همچون دیواری بلند که زیر سازی محکمی ندارد. بحث شما که البته هیچ ربطی به رویدادهای اخیر این سایت ندارد ، بحثی تخصصی است و باید اساتید صاحب نظران نسبت به آن اظهار فضل نمایند . امّا بنده بی مناسبت ندیدم نظر استاد شفیعی کدکنی را هم که یقینا همگان به مقام شامخ علمی و از آن مهمتر انصافشان در نقد مفاخر ادبی ایران زمین معترفیم ، در این مورد به اطلاع شما و سایر سپید سرایان عزیز برسانم.

      نظر استاد شفیعی کدکنی را طی کامنتی جداگانه ارسال خواهم نمود. تا چراغ راهی باشد فراروی همگان .
      موفق و موید باشید جناب اعتراض عزیز. خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۷:۲۳

      شاملو و شعر سپید در ترازوی نقد استاد
      ___________________________________

      محمدرضا شفیعی کدکنی نقدهایی درباره احمد شاملو مطرح کرده که از زمان انتشار بسیار بحث‌برانگیز بوده است.

      به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، بخشی از این اظهارات را شفیعی کدکنی در ماهِ اوت 1999 در نامه‌ای نوشته و بعدها آن را در کتاب «با چراغ و آینه» منتشر کرده است: «شاملو «مختلف‌الاضلاعی» است که فقط «ضلعِ» شعریِ او را جوان‌ها می‌بینند و باز از «مختلف‌الاضلاعِ» شعرِ او هم فقط «ضلعِ» بی‌وزنی را و این ضلع، چون «امری عدمی» است دسترسی به آن برای همه آسان است. به همین دلیل هر جوانی با دفترچه‌ای چل‌برگ و با مداد دلش می‌خواهد ا. بامداد شود. چون شاملو وزن را کنار گذاشته است پس با کنار گذاشتن وزن می‌توان شاملو شد. سی سال است که او، بدون اینکه قصد سوئی داشته باشد، دو سه نسل از جوانان این مملکت را سترون کرده است که حتی یک مجموعه درخشان، حتی یک شعر درخشان، حتی یک بند درخشان که خوانندگان جدی شعر بپسندند نتوانسته‌اند بسرایند.

      اخوان حرف‌های جرقه‌ای و زودگذری می‌زد که شاید خودش هم متوجه عمق آن‌ها نبود. از جمله می‌گفت: «عزیز جان! این احمد شاملو. خودش خوب است ولی "تالیِ فاسد" دارد» و می‌گفت: «مثلِ ابن‌عربی است که خودش به هر حال عارفی است و عارفی بزرگ ولی تالیِ فاسدش این همه حاشیه‌نویس و مهمل‌باف است که تا عصر ما همچنان ادامه دارند.» حرف اخوان بسیار حرفِ درستی است: هم ابن‌عربی بزرگ است و تالیِ فاسد دارد هم شاملو در حد یکی از شعرای برجسته نسل خودش بزرگ است و تالیِ فاسد دارد. آثار سوء این تالیِ فاسد را به تدریج جامعه ادبی ما احساس می‌کند ولی هنوز مقصر اصلی و یا یکی از مقصرهای اصلی را به‌جا نیاورده است. این که گفتم یکی از مقصرهای اصلی نظرم بیشتر به ناقدان قلابی و روزنامه‌چی‌های معاصر است، بیشتر اینهایی که صفحات شعر مجلات را اداره می‌کنند. اینها همه‌شان «شعرای ناکام»اند. یک وقتی ملک‌الشعراء بهار صفحه شعر «نوبهار ادبی» را اداره می‌کرد و نیما یوشیج جوان، شعر «ای شب» یا مثلا «افسانه» را در آنجا چاپ می‌کرد. به هر حال، زیر نظر آدمی بود که قصیده دماوندش را و ده‌ها شاهکار دیگرش را همه در حفظ داشتند و همه به مقام شامخ او اعتراف داشتند، حتی دشمنان سیاسی او. در نسل بعد از شهریور، بعدها، «سخن» درآمد، شعرش را هم خانلری خود نظارت می‌کرد. خانلری در آن زمان «عقاب» را نشر داده بود و کمتر خواننده جدی شعری بود که عقاب را یا پاره‌ای از آن را در حفظ نداشته باشد. زیر نظر چنین آدمی توللی و نادرپور و مشیری رشد کردند. بعدها، بعد از 28 مرداد، امثال فریدون مشیری، اخوان و شاملو ناظران صفحات شعر مجلات بودند. بالأخره اینها در این سال‌ها مقدار زیادی شعر درخشان از خودشان داشتند. اخوان «زمستان» را گفته بود، مشیری «کوچه» را و شاملو شعر «باغ آینه» را... در سایه نظارت ذوق و سلیقه این گونه شاعران، نسل جوان‌تری از قبیل فروغ و آتشی و خویی و امثال آنها رشد کردند. حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟ دست آدم بدبختی که در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد. اصلا وزن را تشخیص نمی‌دهد. اگر می‌توانست یک عدد «کوچه» بی‌قابلیت، یک عدد «زمستان» بی‌قابلیت، یک عدد «مرگ نازلی» بی‌قابلیت تحویل مردم دهد مسلما از زیر دست او هم در این سی‌ سال چند شاعر برجسته ظهور می‌کرد. می‌بینی که تنها مقصر شاملو نیست که وزن را حذف کرده و ملاک هنر را - که باید «امری وجودی» باشد و هست - به ظاهر تبدیل به «امری عدمی» کرده است؛ در کنار او «این جانیان کوچک» به قول فروغ، این خبرنگاران روزنامه‌، که آرزوی شاعر شدن دارند و در تمام محافل خود را به عنوان شاعر معرفی می‌کنند متصدیان صفحه شعر مجلات شده‌اند و بسیار طبیعی است که از زیر دست آن‌ها نیما یوشیج و توللی و فروغ و اخوانی ظهور نخواهد کرد.»

      همان کاری که آیندگان بی‌رحمانه می‌کنند

      او در بخش دیگری از همین نامه درباره لزوم شناخت احمد شاملو می‌نویسد: «حق این است که شاملو را برای نسل جوان امروز باید «تجزیه» و «تحلیل» کرد. ممکن است در این تجزیه خیلی از محسنات او تبدیل به نقاط ضعف شود ولی به هر حال، از این کار گزیری نیست. این کار را آیندگان با بی‌رحمی خواهند کرد. اگر جوانان امروز بدانند که شخصیت ادبی آقای شاملو چگونه تشکیل شده است، هرگز این گونه عمر خود را صرفِ شعر، آن هم شعرِ این‌طوری - که در روزنامه‌ها می‌بینیم - نخواهند کرد. تو بهتر از هر کسی می‌دانی که آنچه ا. بامداد یا احمد شاملو را می‌سازد اگر به صد جزء تقسیم شود، پنجاه تا شصت درصدش ربطی به شعر ندارد. این شهرت و اعتبار نتیجه پنجاه شصت سال حضور مستمر در روزنامه‌ها است. مدتی حزب توده او را بزرگ می‌کرد، بعد سلطنت‌طلب‌ها، بعد چریک‌ها، ‌حالا هم همه ناراضیان از اوضاع کنونی. و این بزرگ کردن‌ها به هیچ وجه صددرصد به شعر او مربوط نیست، مربوط به موقع‌شناسی اوست و به قول خودش - با الهام از تعبیری از مایاکوفسکی - «سفارش زمانه» را پذیرفتن. نه اخوان، نه فروغ، نه نیما، نه سپهری، هیچ‌کدام این طوری سفارش زمانه را نتوانستند بپذیرند. در تهران که بودم، یکی از دانشجویان علوم اجتماعی صد شماره مجله "آدینه" را برای یک مطالعه فرهنگی تحلیل کامپیوتری کرده بود. می‌گفت: در این صد شماره، در تمام شماره‌ها - جز چند مورد استثنایی - نام شاملو آمده است و در تمام موارد با القابی از نوع «شاعر بزرگ مهین ما»، «شاعر بی‌همتای» ... عناوینی که الان به یادم نمانده و راست می‌گفت. عکس‌ها و تفصیلات و اخبار درباره او. اما در همین صد شماره اسم نیما و اخوان و فروغ فقط نیما و اخوان و فروغ هستند بدون هیچ‌گونه صفت و به قول فرنگی‌ها اپیتتی epithet اما او همیشه با عنوان شاعر بزرگ قرن، شاعر بزرگ میهمن‌مان و... این‌ تنها "آدینه" نیست، از روزنامه‌های حزب توده این گونه تبلیغات برای او شروع شد تا در "فردوسی"‌های آن سال‌ها که در روی جلد لقب «جاودانه مردِ شعر» به او دادند. پنجاه سال شب و روز، در وسیع‌ترین نشریه‌های سیاسی و فرهنگی،‌ درباره شاطر عباس صبوحی اگر تبلیغ شده بود حالا جایزه نوبل را به اولاد و احفادِ شاطر عباس می‌دادند، شاملو که جای خود دارد. می‌بینی که از صد جزء سازنده شخصیت او، چهل پنجاه درصدش که مربوط به شعر اوست با چه ضمایمی همراه شده است تا به این حد رسیده. آن شصت درصد یا پنجاه درصد دیگر عبارت است از سردبیر ده‌ها نشریه داخل و خارج مملکت بودن از "سخن نو" پنجاه سال پیش تا "آشنا" و "خوشه" و "کتابِ هفته" و "کتابِ جمعه" و "ایرانشهر" و از نویسنده "کتاب کوچه" بودن تا... و از مترجم «پابرهنه‌ها» و شعرهای «لورکا» و «آراگون» بودن تا... و از داشتن آن صدای گرم و سوخته‌ای که شعرهای خودش را و نیما و مولوی و خیام و حافظ را بخواند و در هر خانه روشفکری نواری از او موجود باشد و از درگیری‌های ادبی او با خانلری و نادرپور و... تا درگیری با سعدی و فردوسی و انکار شاعری آنان. اینها آدم را شاعرتر نمی‌کند ولی مشهورتر که می‌کند.

      این‌ها که گفتم همه در حقیقت «عیبِ می» بود. بگذار «هنرش» را نیز بگویم که این نامه اگر به دست کسی افتاد مرا به بی‌انصافی متهم نکند.

      اگر شاملو ظهور نمی‌کرد، لابد دیگرانی ما را با شعر فرنگی آشنا می‌کردند و آنچه در شعر شاملو اتفاق افتاده در شعر دیگران اتفاق می‌افتاد، چنانکه جرقه‌های خام و کم‌ثمرش در طامات‌های مدرن هوشنگ ایرانی دیده می‌شود. صدها هوشنگ ایرانی می‌توانست از راه ترجمه غلط و نفهمیده شعر فرنگی «رتوریکِ شعرِ فارسی» را عوض کند. شاملو رتوریکِ شعرِ فارسی را عوض کرد. نیما تا حدی این را آهسته و با ترس و لرز انجام داده بود ولی این «فرزند زنازاده شعر» به طور لجام‌گسیخته‌ای با رتوریکِ شعرِ فارسیِ سنتی و شعر توللی درافتاد و «هوای تازه»ای وارد شعر فارسی کرد. بدون تردید اگر او زبان فرانسه را مثل خانلری بلد بود، رتوریک شعر فارسی را نمی‌توانست عوض کند، همان گونه که ضعفِ نیما در شعر کلاسیک او را به نوآوری در شرایطِ خودش واداشت، همان گونه هم ضعف در زبان فرانسه شاملو را به این رتوریکِ مدرن راهنمون شد. آن‌هایی که زبان فرنگی را خوب بلدند وقتی می‌خواهند ترجمه کنند، سعی می‌کنند حال و هوای شعر فرنگی را به اسلوبِ سنتیِ زبان فارسی نزدیک کنند، مثلِ ترجمه‌هایی که خانلری از شعر فرنگی کرده یا نصرالله فلسفی یا مسعود فرزاد. آن‌ها، استادانی بودند که هم فارسی بلد بودند هم زبان فرنگی، اما شاملو زبان فرنگی اصلا بلد نبود، تحت‌اللفظی چیزهایی را به کمک دیکسیونر ترجمه می‌کرد و لطف کار او در همین جا بود و این سبب می‌شد که رتوریکِ شعرِ فارسی از بنیاد دگرگون شود، اگر شاملو در آن سال‌ها زبان فرانسه‌ای از نوع فرانسه نصرالله فلسفی و خانلری می‌دانست، این اتفاق در شعر فارسی به این سرعت نمی‌افتاد که یک‌شبه رتوریک لورکا و آراگون و اِلوار، طابق النعل بالنعل، ‌وارد شعر فارسی شود. زمانی بسیار لازم بود که چندین نسل بگذرد تا رتوریکِ شعرِ فارسی به این حدی که امروز هست - به خوب و بدش کاری ندارم - برسد. این به همتِ شاملو و بر اثرِ «فرانسه‌ندانی» او بود. البته شاملو بعدها فرانسه را تا حدی یاد گرفت ولی دوستان بسیار نزدیک او به من گفتند که وی در آن سال‌ها، حتا به اندازه دانش‌آموزان سیکل اول دبیرستان (در حد معدل 12) هم زبان فرانسه بلد نبوده است. سلیقه نوجویی و شجاعت و جسارتِ این کار را داشته و همین افتخار او را بس.»
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۲۳

      با سلامی مجدد خدمت عزیزان ، کاش از سیده بانو نسترن طالب زاده هم برای شرکت در این بحث تخصصی دعوت بعمل آید چون ایشان از آن دسته سپیدسرایانی هستند که اخیرا در زمینه ی کلاسیک هم طبع آزمایی می کنند و به فرمایش خودشان پس از شروع به این امر مورد هجمه ی جمعی از سپیدسرایان و تهمت واپس گرایی و ارتجاع از سوی آنان واقع شده اند ولی بدلیل حمایتهای پدر فاضل و اندیشمندشان همچنان در سرایش آثار کلاسیک همپای سپید سرایی راسخ مانده اند . کاش این دعوت از ایشان بعمل آید و کاش قبول دعوت نمایند که بگمانم گفتنی های زیاد خواهند داشت و نظرشان صائب است چون عاری است از یکحانبه گرایی و اتهام تعصب ورزی و تخریب. شخصا همواره عقیده داشته ام رویارویی آرا و اندیشه های گوناگون البته بشرط داشتن فرصت برابر برای مطرح شدن ، زمینه ساز رشد و اعتلای اندیشه ها و تکامل آنها خواهدشد و این ممکن نیست مگر در سایه ی حفظ آرامش و دوری از جار و جنجال و حاشیه ها . از یاد نبریم همه اینجاییم به نو نیت شناختن و شناساندن ادبیات ارزشمند سرزمین فارسی و شناخت در آرامش میسر می شود نه در محیط پر تنش و پر جنجال . بنده شخصا طی چند پیام خصوصی مبادله شده با جناب مهرداد مانا همین مسئله لزوم حفظ آرامش در محیطی آموزشی نظیر این سایت را با ایشان در میان گذاشتم که باز خورد خوبی داشت و ایشان در نتیجه ی همین گفتگوی خصوصی اقدام به عذر خواهی علنی از جناب استاد لاهیجی نمودند که این عمل ایشان حقیقتا ستودنی است و بنده از آن تعبیر به بت شکنی نمودم و ایشان را از تبار ابراهیم دانستم و هتوز هم بر همین عقیده ام ولی متاسفانه ادامه ی قانون شکنی های ایشان و عدم رعایت قوانین سایت منجر شد از داشتن ایشان محروم شویم که البته راه برگشت ایشان هرگز بسته نیست و چاره اش فقط التزام دادنشان به حفظ قوانین و مقررات سایت است . نه ما خفّاشیم و نه ایشان آفتاب بلکه همه عاشقیم و بی عشق شعر و سرود و ترانه ای بر لب نخواهد رویید و عشق کهنه و نو ندارد و همه ی مظاهرش زیباست البته بشرط اصالت داشتن و تقلیدی و بدلی نبودن.... موفق و موید باشید تازنین برادر آزاداندیشم جناب اعتراض عزیز و دوست داشتنی خندانک خندانک خندانک
      محمد قنبرپور(مازیار)
      محمد قنبرپور(مازیار)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۵۱
      لام بر شعر
      سلام بر عموم فضلا دانشمندان عرفا عالمان و اندیشمندان شعر
      علی برکت الله
      تقابل شعر کلاسیک با شعر نو(سپید نیمایی)
      از گذشته هماره بوده و خواهد بود اینکه شاعرین کلاسیک شعر را مختص و تنها در عروض و قافیه می‌دانند و لاغیر و سپید سرایانی که شعررا صور خیال و تصویر سازی و واژه چینی با حفظ آهنگ درونی و اشتراک احساس شاعرانگی می‌دانند حتی بدون قافیه و عروض
      غرض از این مطلب نفی یکی و مدح دیگری نیست
      هر قالبی از نوشته حتی یک دلنوشته طرفداران خودش را دارد و ابداع نو گرایی مدرنیته در شعر همیشه در تاریخ وجود داشت نه تنها در شعر حتی موزیک سینما نقاشی
      من شخصا نظرم این است سرودن سپید به مراتب سخت از کلاسیک است
      کلاسیک قواعد و اصول مشخص و معین خود را دارد و یک فرمول تعیین شده و فقط می‌ماند انتخاب واژه و موضوع اما شعر سپید یعنی پازلی به هم ریخته از ادارک شاعر که باید سطر به سطر آن را چینش کند و این دوکار تفادت بسیاری دارد
      البته این سخن در باب این نیست که بگوییم کلاسیک سهل و راحت است سگیدسرایانای هستند که یک بیت کلاسیک نمی‌توانند بنویسند و بالعکس
      اما
      مهمترین مسئله در هر قالبی انتقال مفاهیم و احساس ادارک از. دنیای اطراف و خیال به چند سطر آنهم با رعایت اصولی برای حفط آهنگ و وزن و حفظ قداست شعر
      واقعا من شخصا آخر هم متوجه نشدم بعضی دعواها و آشوب ها برای چیست یا بر سر شعر است یا اختلاف شخصی چرا مانا رفت چرا لاهیجی رفت چرا تحمل یکدیگر را نداریم
      بنظرم باید منتقدی جامعه شناس و کاربلد متبحر باشد و این مسئله را نقد کندو بررسی کند وگرنه اختلاف نظر درباره شعر نو و کلاسیک بوده هست و خواهد بود و تا ابد بدون نتیجه بدون خروجی....
      یا حق
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۲۵

      تو عبا از آیه بر دوش انداختی
      من شولا از شعر ناسروده ی نگاهش باورکن
      راه اشراق از سجاده ی تزویر نمیگذرد
      وگرنه در این تاریکستان سرد ،
      هر کرم شبتابی مقتدای محراب ماه میشد ...
      (مهرداد مانا)

      سلام بانو مهدوی
      حال شما
      خوبین؟
      انشالله که هستید و سر دلتون سلامت باشه..
      اول بگم
      حضور بانو طالب زاده بسیار بسیار برای من باعث افتخارست چون آگاهی ایشان و دوست دارم
      خاک پاشونیم.

      اما راجع به جدال شعر کلاسیک و شعر نو( حالا تو هر هندسه ی کلامی)

      نقشه ی ایران و تکان بدیم یه چند هزارتایی شاعر کلاسیک سرا ازش میریزه که اگر دروغ نگم با ۶۰درصدی از اونا آشنایی دارم
      و همه ی دوستان پیرامونم میدونن گفتم و میگم شعر کلاسیک زیاد بخونید بعد بیاد تو جاده ی اشعار نو...
      ولی وقتی این همه چیره دست داشتیم تو این کار (اشعار کلاسیک) آیا کسی که وارد این وادی میشه نباید انقدر مهارت کلامی داشته باشه که دیده بشه؟؟؟
      من ۹۰درصد اشعار کلاسیک و بعد از دوره ی قاجار تکراری میدونم
      چون هرچی میخونم انگار یکی از اساتید ادب اونو گفته
      حالا به این منوال آیا شعر کلاسیک نیاز به آپدیت نداره؟؟؟
      تو چارچوب خودش منظورمه؟؟؟
      داشتم افرادی که غزل پست مدرن یا نئوکلاسیک و آوردن
      ولی خوب بعدش چی؟
      آیا کسایی که بعد از اینا اومدن دچار زبان زدگی نشدن؟؟؟
      و فقط جایی گونه ی شعر و عمل کردن؟
      و جایی دیگر دماغ شعر و؟
      و جایی لب شعر و پروتز؟
      که همه میدونیم تصنعی هستند و روح ندارند...
      ناگفته نمونه تو همین سایت کلاسیک سراهای خوبی داریم
      که اسم نمیارم که بر چسب تبلیغ رومون نزنن...

      و ممنونم از نقدی که از جناب کدکنی آوردین
      من خودم هیچ علاقه ای به شاملو و فروغ ندارم
      و به هیچ نظر شعر سپید و دنبال رو کارهای جناب شاملو نمیدونم
      بارها گفتم شعر سپید از نثر مسجع رستاخیز کرده و حیات امروزی شو با تخیلات بدست آورده
      حالا این صور خیال میتونه
      با سیر و سلوک تو وقایع تاریخی اتفاق بیوفته
      یا میتونه رویاپردازی باشه
      هرکس به شگرد قلم خودش...
      اینجاست که دیواره ی کلمات قدیمی برای اینکه سر ادبیات خراب نشن نیاز به این خشتهای تازه از تنور درآمده پیدا میکنن...

      خلاصه بگم
      کلاسیک پشتیبان شعر نو هستش
      و شعر نو حکایت بتن ریزی پای خانه ای رو داره که میخواد فرو بریزه...

      و اما یه سوال؟؟؟
      شما که تاج سرِ این دوست کوچکتان هستید و خودتونو از جار و جنجال به دور میدونید
      چرا از عزیزی که دیگه تواین محفل حضور نداره پای صفحه ی دوستان اسم میارید؟؟؟
      یا از دوستان ایشون بدی به شما رسیده
      اگر رسیده بگید اگر واقعیست تا من از شما عذرخواهی کنم
      یادمه میگفتن چرا پای شعر هم گل میذارین
      من که این کارو تا بحال نکردم
      بقیه هم رعایت کردن و تا حد امکان انجام ندادن
      بعد اومدن گفتن چرا نوار نقد و دست گرفتید
      نقدم انجام ندادیم
      بعد گفتن چرا اصلا کلا حرف میزنی😄😄😁😁
      اونم ترک کردیم
      اگر کسی جایی گفت بیاید همه پرسی بذاریم
      به شکل دوستانه تری حل میشد
      حالا بگذریم
      هر سوالی هست من در خدمتم؟؟؟
      به قول حضرت سعدی
      به عذر و توبه توان رستن از عذاب خدای

      ولیک می‌نتوان از زبان مردم رست

      چند گویی که بد اندیش و حسود

      عیبجویان من مسکینند

      گه به خون ریختنم برخیزند

      گه به بد خواستنم بنشینند

      نیک باشی و بدت گوید خلق

      به که بد باشی و نیکت بینند

      در بسته به روی خود ز مردم

      تا عیب نگسترند ما را

      در بسته چه سود و عالم الغیب

      دانای نهان و آشکارا

      اینم دلیل رفتن بعضی از دوستان... خندانک
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۳۳
      به نظر من هم اين مبحث ها تا اخر عمر ميتواند باشد
      چون بحث بر سر سليقه و انديشه است.
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۴۱
      خندانک
      محمد قنبرپور(مازیار)
      محمد قنبرپور(مازیار)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۵۰
      ما روشن فکر ماشالله زیاد داریم
      تو موسیقی تتلو
      تو سینما بهاره رهنما
      روشنفکر شعرم بعد از این مناظره ها و انتخاب فرد پیروز متعاقبا اعلام میشه
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۵:۳۷

      سلام و درود برادر خوبم جناب اعتراض خندانک
      صد درصد با شما موافقم که به دلیل سلیقه ای بودن ، نمی توان بین دو سبک کهنه و نو نهایتا برنده ای انتخاب کرد ، و اینکه با قطعیت نمی توان
      گفت این این است و جز این نیست که اشعار کلاسیک پایه و فونداسیون اشعار نو هستند یا سرودن کلاسیک سخت تر از نو است و بالعکس. من از کودکی با داستانها و تمثیل های حضرت مولوی بزرگ شده ام و اصلی ترین آموزه ای که از ایشان آموخته ام این است:
      سختگیری و تعصب خامی است
      تا جنینی کار خون آشامی است
      و امیدوارم همه تابع این آموزه باشیم که اثبات آزاد اندیشی ماست.
      پیامی خصوصی برای شما فرستاده ام که بگمانم انتشارش پاسخ جناب پژمان را هم تا حدی خواهد داد. البته نقدی هم بر وضعیت نقد در سایت دارم که قبلا برادر خوبم جناب مازیار در پست نظر خواهی از کاربران
      اشاره ای به آن داشتند و من با تشریح بیشتر به آن خواهم پرداخت .
      همچنین پیامهای خصوصی دیگری هم که با دیگران در زمینه ی مسائل اخیر
      رد و بدل کرده ام و انتشارشان را در جهت تلطیف فضای سایت مفید می دانم انتشار خواهم داد . جناب ملحق به خوبی با روحیات من آشنایی دارند و حتی لقبی به من داده اند که از هرلقب دیگری برایم ارزشمند تر است و آن لقب " استاد مهربانی " است . امیدوارم برازنده ی این لقب باشم.
      البته چون دیشب بواسطه ی شدت ناراحتی از اوضاع این روزهای سایت نتوانسته ام چشم روی هم بگذارم ، و همین امر مرا دچار خستگی مفرط کرده می کوشم بعد از استراحتی چند ساعته توضیحاتی بدهم شاید غبار کینه ها را از دلهایمان بشوید و با هم مهربانترمان سازد.
      برای جناب ملحق این حق را قائل هستم هر جا نظراتم رادر خلاف جهت منافع سایت تشخیص دادند بلافاصله کاربری ام را مسدود و ارسال شده ها را حذف نمایند چون بعنوان باغبان دلسوز و آگاه این گلستان ادب حق وتو برای ایشان قائلم. و اعتراضی نخواهم داشت.
      تا ساعاتی دیگر جهت توضیحات بیشتر در خدمت خواهم بود .فعلا بدرود
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۵:۴۱
      سلامي مجدد
      سركار خانم مهدوي خواهرم سوتفاهم نشود من اسم كسي را هرگز نياوردم و اين ظاهرا برداشت شخصي خودتان است،دشمني كه نداريم همه هموطن هستيم و اخرِ اخرش در اغوش مادر (وطن) ايران نفس ميكشيم و خواهيم كشيد، در فضاي عادلانه و ازادانه تفكرات خود را ميگوييم و در باب سليقه شعري حرف ميزنيم، تحميلي دركار نيست و قصد بد و بهتري هم هرگز.اين تقابل براي امروز و ديروز نيست سالها بوده و هست، من از جريان كلي كلاسيك سراياني كه سپيد را حرافي و سخن سرايي ميداند حرف زدم و ناراحت شدم، كه انصاف را در كلام بزرگواران تهي ديدم. راجب قسمت پاياني هم دقيقا راجب هركسي حتي خودتان و كلاسيك سرايان عزيز صدق ميكند، واضح است! من نه با شما و هيچ كس ديگر دشمني ندارم وز كسي نام نبردم.
      اين بحث اتفاقا خارج از سايت است: كه جامعه به سمت تغييرات جديد ساختاري خواه ناخواه رفته و ميرود، و راه تقابل با دنياي امروزي ابزار خاص خودش را ميخواهد رداي تازه بايد به تن كرد، چشمها را بايد شست و جور ديگر بايد ديد.( كساني ميتوانند مخالف باشند وترجيحشان انديشه ها و موضع گيري هاي گذشنه و قديمي باشد به هرحال سليقه شان است)نقد شما را خواندم و قابل احترام است نظرتان، خدا حافظتان يا حق خندانک
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۷
      عرض ارادت خدمت خواهرم بانو كوهواره خيلي مخلصيما،
      شما كارتان درسته خداييش هميشه گفتم
      بدون حاشيه،مهربان، دلسوز و طالب صلح... خواستم عرض ادب كرده باشم خندانک خندانک خندانک

      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۹:۵۱
      ارادتمنديم خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۲
      به همچنین داداش عزیز و کمال پرورم خندانک
      ارسال پاسخ
      سید محمدرضا لاهیجی
      سید محمدرضا لاهیجی
      يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹ ۰۷:۵۲
      سلام

      سرکار خانم مهدوی

      سپاس‌گزار می‌شوم از شما دیگر از حقیر در هیچ صفحه‌ای اسمی به‌میان نیآورید! بنده ترجیح می‌دهم در سکوت تنها به ارسال خط خطی‌هایم اکتفا و از هرگونه اظهار نظر چه در مورد افراد، چه در مورد امور جاری شعر ناب و هرچیز دیگری پرهیز کنم! این عرض و مورد را
      در پروفایلم نیز نوشته و عنوان کرده‌ام!
      يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۱۴

      سلام و درود جناب لاهیجی عزیز خندانک

      بنده از این پس همچون چند سالِ گذشته هیچ حضورِ با نامِ کاربری
      نخواهم داشت و از زمان ورود شما چون حضورتان را برای ارتقاء
      سطحی کیفی سایت کار ساز تشخیص دادم تمامی تلاشم را برای
      ماندنتان انجام دادم گر چه شاید همین امر در اذهان بسیاری این
      شائبه را ایجاد کرد که من و شما آشنایی قبلی داریم و یا من می خواهم
      از شما استفاده ی ابزاری برای مطرح کردن خود بنمایم یا بالعکس شما
      مرا آلت دست خود برای قبضه کردن سایت و از میدان به در کردنشان
      نموده اید . خوشبختانه بنده هم چون شما بالاترین مقامِ ممکن برای هر
      انسان را مقامِ ادراکِ هیچکس بودن می دانم و امیدوارم روزی به این
      مقام منیع برسم . یکی از ابزار های رسیدن به این مقام را هم هنر و
      متعهد و متعالی می دانم و در صدر آن شعر و ادبیات.
      آرزو دارم همه ی عزیزان دردخانواده ی شعر ناب روز بروز چه از نظر
      روحی و معنوی و چه از نظر سطح کیفی اشعارشان رو به کمال باشند.
      مطمئنم شما هم به سهم خود و در حد توان تلاشتان را در این زمینه
      مصروف خواهید داشت .و همینجا شما و همه ی عزیزان چه کلاسیک
      سرایان و چه سپید سرایان عزیز را به خدای بزرگ می سپارم و مطمئنم
      این قافله ی شعر و ادب به ‌‌‌‌‌سرپرستی مدیر مدبرش استاد ملحق همچنان
      پر توان به حرکت ارزشمندش ادامه خواهد داد.

      . حق یار و یاور همه عزیزان و بدرود خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۵۹
      درود پژمان عزیز
      بسیار زیبا و پر معنی است
      دلنشین و شور انگیز
      قلمت جاودانه خواهد شد
      دستمریزاد
      موفق باشی خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۸
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۲۴
      سلام پدر جان
      سپاس از این شولای تعاریف که به تن این کلمات هدیه دادی خندانک
      خاک پاتیم خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۱

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۲۲

      شاعر که می‌شوی
      دلت لک می‌زند
      برایِ بیت بیتِ شعر
      برایِ واو به واوِ واژه
      برایِ حرف به حرفِ حروف
      برایِ سطر به سطرِ سخن
      برایِ کلمه به کلمهٔ کلام

      شب بیداری می‌کشی
      استخوان لایِ زخم می‌گذاری
      دودِ چراغ می‌خوری
      شمع و
      شب‌پره و
      شب بو را
      به چهارسوقِ اتاقت دعوت می‌کنی
      قلم به دستِ دوستی می‌گیری
      سپیدیِ کاغذ را
      با حسرت نقاشی می‌کنی
      مرکب را
      جایِ قطره قطره‌هایِ اشک
      دانه دانه
      شمارش می‌کنی
      آهی می‌کشی
      وَ هی خط خطی می‌کنی
      ندانسته‌هایت را
      نا گفته‌هایت را
      شاید و باید و امّا و اگر را

      به حجمِ منطقِ منطقهٔ اتاقت
      نگاه می‌کنی
      اوراقِ دور از جانِ شما
      رویم به دیوار
      نمور می‌بینی
      به حنجرهّ پنجره‌ها
      سرک می‌کشی
      سوگِ شیشه‌های جوان مرگ شده
      وَ شکسته به سنگ می‌بینی
      به دروازهٔ بی عابرِ در می‌رسی
      از شمارشِ ردِّپایِ هیچکسِ نگذشته از آن
      شوکه می‌شوی
      وَ شعر نمی‌آید که نمی‌آید!

      خوابت می‌گیرد
      خمیازه‌ات را باور می‌کنی
      امّا به یکباره
      به یادِ شمعدانیِ پشتِ پنجره
      دوباره بیدار می‌شوی
      لهجهٔ دل به سر سلامتی‌اش می‌بَری
      وَ تا می‌آیی بگویی:
      سلام
      با لبخندی می‌گوید:
      هان! شاعرجان
      سلام
      شعرِ تازه‌ای گفته‌ای؟
      مبارک است
      برگهایش را می‌بوسی
      وَ می‌گویی:
      شمعدانی گُل کردنِ نگاهِ تو هم مبارک
      وَ هر دو
      تا خدا می‌خندید
      وَ این می‌شود که
      فردا
      آنگاه که تو می‌آیی
      نه از سایه‌ام حتّی خبری می‌بینی
      نه از قلم اثری
      وَ نه از مرکب و کاغذ نشانی
      وَ نه از شمعدانیِ پشتِ پنجره حضوری

      بــــــاد ما را با خود بُرد...


      ⚘سیدمحمدرضالاهیجی⚘
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۰۱
      عالی . بود . خندانک

      جناب بدری عزیز درود برشما لذت بردم.
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۷
      سلام بر خشروترین
      عالی وجود نشاط اور شماست
      دست بوسم خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۷

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۷
      سلام و درود

      ( Humour Noir ) و طنز سوررئال بسیار ارزشمندی خواندم
      مُصَوّری منسجم و معناگرا
      عینیت ذهنی اندیشمند و قلبی زلال
      و المُخلصینَ البُلَغا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۱
      سلام بر کوهواره ترین
      اولا سپاس از اینکه با گل وجودتان از دوستان این صفحه پذیرایی کردید
      دوما این کمدی سیاه یا طنز تلخ واقعیتیست که بر زندگی ما جاریست
      باشد که روزی از ته دل بخندیم خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۱

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۳۶
      خندانک
      درودبرشما خندانک
      زیباقلم زدید خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۱۴
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۲
      سلام و درود بر شما بانو عجم که باز آمدید و خواندید خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۲

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۱۳
      با سلام مجدد جناب بدری بزرگوار یادم افتاد که دوستتان دارم سبد سبد را ننوشته ام امدم
      همین را بنویسم .. خندانک خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۱۵
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۰۳
      سلام بر خوشروترین
      سبد سبد وه چه عرض کنم بوستان بوستان گرد و غبار نشسته بر کفشتیم تاج سر خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۶
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۰۳

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۵۷
      درود پژمان عزیز
      انشالله سروده هایت جاودان خواهند شد
      متاسفانه چشمانم توان خواندن همه نوشته های دوستان که حتما بسیار ارزشمند و مفید است را ندارد
      ولی بر اساس تجربه ی بدست آمده از بحث های مربوط به نو و کلاسیک که تا کنون در اینجا و جا های دیگر صورت گرفته موارد ی را به نظرم می رسد:
      1- شعر باید مبتنی بر اندیشه و احساس شاعر باشد و توسط صور خیال به گونه ای به مخاطب منتقل شود که بتواند اندیشه و احساس او را تحت الشعاع قرار داده ،تحریک نماید و مجبور به واکنش کند
      اگر غیر از این بود
      شعر نیستند و هر نام دیگری برای آنها متصور است
      که خدا را شکر همه سروده های حضرتعالی حد اعلای این مکانیسم تاثیر گذاری هستند
      و انشالله جاودانه خواهند شد
      2- شعر و ادب از مقوله فرهنگ اجتماعی است
      زبان فرهنگ در هر جمعیتی متفاوت است
      در فرهنگ اروپایی ها موسیقی، آمریکایی ها سینما و در ایران شعر زبان فرهنگ جامعه است
      فرهنگ جامعه هم پویاست
      و در تعامل با سایر فرهنگ ها دائما در حال تحول است
      و در یک قالب که فلان کس و بهمان کس از ده ،صد و یا هزار سال پیش تدوین کرده محصور نمی ماند
      بنابر این در حال حاضر با توجه به ارتباط و تداخل بیشتر فرهنگ ها در اثر دنیای مجازی قالب ها ی شعری تا حدود زیادی رنگ باخته اند
      و بسیاری از شاعران جوان یا تازه کار خود را چندان مقید به رعایت قالب ها نمیکنند
      و به تعصب شعرا و ادبا توجه نمی نمایند
      3- تا کنون بحث های کهنه و نو مابین ادیبان محترم بدون نتیجه به جدل کشیده شده و طرفین بحث مدتها از حضور در سایت خوداری نموده اند
      امید که این بحث اینگونه نشود
      و اگر هم شد طرفین بحث بر خلاف گذشته حضورشان را پر رنگ تر نمایند
      موفق و پیروز باشید خندانک خندانک

      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۴۶
      سلام پدر جان
      نظرات شما براساس تجربه بدست آمده و ممنون از به اشتراک گذاشتن انها در این صفحه...
      داشتن این المانهای نام برده از سمت شما درسته و هر نوشته ای و با چنین شرایطی میشه شعر دونست که براساس کیفیت قرار گیری این سرتیترهای نام برده اعم از خیال و احساس میشه به یه نوشته امتیاز بالای شعری داد یا کمتر...
      اگر عجین باشیم با شعر قدیم و جدید و حتی ادبیات جهان تشخیص شعر خوب و بد از هم کار سختی نیست
      شعر و ناشعر و میشه از هم تفکیک کرد

      اما بابت کامنت دومتان
      نمیدونم چرا همه بدنبال آوردن قالب جدیدن؟؟؟
      بابا طرف رنگ دیوار خونه اش میپره که نمیره خونه شو عوض کنه
      یه نقاش خوب میاره کاراشو انجام میده
      این سبکهای بی هویت سرانجامشون فناست
      بابا اگه کلاسیک سرا هستید به دنبال ارتقا همون سبک باشید
      اگر سپید و نو مینویسد بدنبال بالابردن سطح همون روش باشید
      خودمونو رنده کنیم هرچیزی با هر سبک مثلا جدیدی مشتقی از اشعر قدیمین
      خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۱
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۳

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۹:۰۴


      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۱
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۹:۰۷
      ۰
      پژمان عزیز
      حقیقی تلخی که برای پاره ای از شعرا در ادبیات پارسی وجود دارد
      و معمولا نادیده گرفته میشود
      آن استکه:
      شعر نو هر چند که هنوز. از دهن نیفتاده ولی چندان هم تازه نیست
      نیمدار یا به نوعی کلاسیک شده است
      اگر به صفحات شعر دوستان نگاه کنی
      تقربیا بیشتر دوستان یا صراحتا
      یا با زبان بی زبانی سبک یا قالب جدیدی را ارایه میکنند
      ولی تعدادی هنوز بدنبال موسیقی درونی هستند
      مثلا یکی از دوستان قدیمی عزیزم
      آرایه زیر که خود یک ارکستر سمفونی است
      را بدلیل نبود حرف ربط یا اضافه ،خالی از موسیقی درون میخواند
      ،،، خورشت رفسنجان،،،
      یک آرایه اجتماعی است
      نشان میدهد که یک خانواده چگونه تنهایی به بخور بخور پرداخته اند
      و درد و رنج دیگران را بی خیال شده اند
      خرم و خوش باشی خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۱
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۳

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۲۶
      درود آقا پژمان خندانک

      چه خرسندم که روز به روز،

      صفحه به صفحه،

      اشعارتان گیراتر و مفهومی‌تر می‌شود. خندانک خندانک

      شاعرانه‌هایتان ماندگار خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۴۷
      سلام درود مادر عزیز و دلسوزم
      اگر راهنمایی و پشتیبانی های شما نبود قطعا به این مرحله نمیرسیدم
      مادرانه هایتان مستدام خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۱
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۴

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سلمان مولایی
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۳۰
      سلام

      و

      بنیان شعر بر استعاره استوار شده است و این ماجرا به قدری بدیع روی داده است که می توانم بگویم این توالی طلایی یکی از بهترین های پژمان است .
      در تمام طول شعر می توان به روشنی نحوه ی شخصیت بخشی به مواردی را دید که در زبان عامه و در زمان هایی خاص ، هر روز توسط مردم استفاده می شوند و همین امر آشنایی زدایی را در ذهن مخاطب چندین برابر می کند چرا که مخاطب با اصل ترکیبات بسیار آشناست و این تغییر در ذهن او تر و تازه جلوه می کند و از سویی دیگر احساس صمیمیتی خاص بین مخاطب و متن نیز برقرار می کند .
      بیدار شدن در صبح ، شستن صورت با آب ، پوشیدن لباس و چنین مواردی همان چیزهایی هستند که برای هر کسی هر روزه اتفاق می افتند و پژمان به گونه ای رندانه و صد البته شاعرانه این اعمال آشنا را دیگرگون جلوه گر می کند تا آن جا که تقریبا در تمام سطور استعاره ها به چشم می خورند که در پاره ای اوقات به لحاظ قرار گرفتن در جمله معانی کنایی را نیز در خود آشکار می کنند و علاوه بر کنایه ، ایهام های تناسب نیز شکل می گیرد که به هر چه زیباتر شدن شعر کمک می کند.
      اما در عبور از جزییات به سمت کل ماجرا باز می یابیم که این سپید سربلند در حالتی روایی به شرح روزمرگی های انسان دست می زند که این بار قرار است پایانی دیگر داشته باشند و روزمرگی ها با پایان بندی بسیار خاص شعر به عناصری فعال و دلخواه تبدیل می شوند و جالب تر آن که در خلال همین شرح حال های انسانی ، شاعر همچون همیشه اش با خلق طنز مخصوص به خودش به مسایل اجتماعی نیز اشاره می کندکه در ترکیبات زیر می توان این موضوع را رویت کرد ؛
      طلای کثیف / به جای صبحانه ، شام / قرق بیداری / اصحاب تنگ و ...
      مراعات نظیرهایی که در متن ایجاد می شوند نیز علاوه بر این که درست در طبیعت کلام روی می دهند ، در درون خویش دارای ایهام و کنایه هستند مثلاً تیر کشیدن ، کام گرفتن ، دود شدن ، بالا رفتن در کنار هم به سیگار کشیدن اشاره دارند و علاوه بر تناسب با یکدیگر هر کدام در معانی دیگری نیز ظاهر می شوند.
      اما پایان بندی ؛ که آن را بسیار خاص خطاب کردم علاوه بر تصویری قابل تجسم و به دیگر سخن سینمایی ، دارای نکاتی جذاب است ؛
      ابرخواندگی ؛ این ترکیب خارق العاده نه تنها در بدیع بودن خود بلکه در ارتباط با کلمات پیشین و پسین نیز بی مانند به کار رفته است ،ترکیب فرزندخواندگی در مواردی که رابطه ی بین والدین و فرزند ، اصیل و بر اساس پیوند خونی نباشد به کار می رود و زیبایی ظریفی در اینجا نهفته است که شاعر بر همین اساس که گفتیم دو مقوله ی دود و ابر را در ازای فرزندان اصیل و عارضی در نظر می گیرد و هرگز ادعا نمی کند که دود حاصل از سوختن اش به ابر تبدیل می شود بلکه به سبب دلسوزی آسمان به عنوان ابر تلقی می شود اما همین اتفاق نیز زمانی روی می دهد که حرکت دود به سمت آسمان و در اصل حرکت قهرمان به سوی تعالی و به سمت بالاست و همانندی اش به ابر حاصل این بلند پروازی و اوج گرفتن است و باز جالب تر آن که حاصل این تعالی به آسمان ، بازگشتن به زمین است و هبوط بر گیسوان معشوق ...
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۲:۳۷
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۷:۱۰
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۹:۵۶
      سلام شیخ سلمان و چه خوش طعم است این پنجره سبز برای شاگردت...
      من همیشه شرمگین اینم چگونه لطف عزیزانی مثل شمارو جوابگو باشم که انقدر دوست داشتنی زکات علمشونو پرداخت میکنند و بی هیچ ادعایی می آموزند
      چه بنویسمت که هر چه بگویم از آن خاص تری شیخ...

      راستش مراعات نظیر مثل پیچ و مهره ای می مونه که مفصلهارو کنار هم قرار میده و ساختمان شعر و بالا میبره
      آرایه ایِ که خیلی به تناسب ارکانی شعر کمک میکنه...
      و باز سر تعظیم فرود میارم که انقد خوب و نکته سنج به پایان شعر پرداختی

      پرپر شده ی مرامتیم خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۶

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      عیسی نصراللهی
      پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۵۹
      سپید یا کهن؟

      یکی از اعضای سایت چند روز پیش از بنده دعوت کرده بود که به این صفحه آمده و نظرم را بنویسم که متأسفانه رمز کاربری ام را فراموش کرده و چون جایی یادداشتش نکرده بودم مجبور شدم دوباره و با کاربری جدید حضور داشته باشم.( دیر آمدم).

      هیچ شباهتی مابین کهن و سپید نیست
      تعصب روی یک مقوله ندارم و هرجایی که سروده حرفی برای گفتن داشته باشد آنرا میخوانم و لذت میبرم.
      این امر به حالات و مزاجِ روزمرگی ام بستگی دارد و برای دیگران نیز بایستی چنین باشد.
      در مصاحبه ای که قبلا در همین سایت داشتم به این موضوع ورود کرده و نظر خویش را نگاشتم.
      بحثِ کوشش ها و جوشش هاست. آیا دودوتا کردن و به زور سه واژه کنار هم قرار دادن و فرزندی اجباری زاییدن هنر است؟ حتما پس از آن چه ستایشها که نمیشود....
      کهن یک پشتوانه و پشتواره و عقبه یِ ثقیلی دارد که با هزاران تریلی سپید نمیتوان قورتش داد.
      اما همین شعر کهن ( کلاسیک) خود نیز تنها در غزل و مثنوی درخشیده است ( دست دوم میشود دوبیتی، رباعی، قطعه و چهارپاره و قصیده) دیگر قالبها که در پشتِ خروارها خاک،خوابیده اند و قصدِ ظهورِ موقتی هم حتی ندارند.( یادِ بحرطویل و مستزاد و ترکیب بند و ترجیع بند و مسمط و... بخیر).
      صحبت ما رویِ غزل و مثنویست ( اینان بر گرده و گردنِ ادبیات حقی انکارناپذیر دارند) غزل، عروسِ کهن است و مثنوی دامادِ سترگِ روزگار.
      حافظ و فردوسی و مولوی و سعدی گواهِ این واقعه اند( شاید اگر به حافظ میگفتند همین احوالپرسی که همینک با کنیزِ جنابِ ابواسحاق اینجو داشته ای بعدها قالب محسوب میشود و در رقابتی تنگاتنگ با غزلیاتِ بکر و نابتان، گویِ سبقت از شما و اسلاف و اخلافتان میرباید دهانش چون غارِ جاویدان و خمیازه یِ اخوان برای همیشه باز میبود و بودن خود را آرزو نمیکرد)
      یعنی همین احوالپرسی:
      شما که کنیزِ اینجویی، میتوانی از این جوی بپری

      بله، همین کافیست !!!!

      یک غزلِ شیرین و پُراحساس و عامه پسند و سهل ممتنع و دارای صنایعِ ظریف و قوی و سلیس، ابدا اگر هیچ قالبی یارای مقابله با آن داشته باشد.

      شاید این شعرِ ظهیر فاریابی گویایِ همه چیز باشد:


      گرفتارم به دام چین زلف عنبرین مویی
      فرنگی زاده شوخی ، کافری زنار گیسویی

      دل از یوسف بری ، مجنون‌فریبی،کوهکن سوزی
      زلیخاطلعتی، لیلی‌وشی، شیرین سخنگویی

      یکی خال سیه جاکرده بر کنج لب لعلش
      که گویا بر لب آب بقا بنشسته هندویی

      سراپا ناز دلداری، تذروی، کبک رفتاری
      دو چشمش غمزه پرکاری، به‌هم پیوسته ابرویی

      رسیده گوشه‌ی ابرو به چشم سرمه‌سای او
      تو پنداری کمان داری‌ست در دنبال آهویی

      دو پستانش ز چاک پیرهن دیدم به‌دل گفتم
      تماشا کن که سرو ناز بار آورده لیمویی

      به‌رو چون مه، به‌بو چون گل، معاذ الله غلط کردم
      ندارد مه چنین رویی، ندارد گل چنین بویی

      به آهو نسبت چشمش چو کردم چین به ابرو زد
      که چشم شیرگیر ما ندارد هیچ آهویی

      میان خوبرویان سربلندی می سزد او را
      که دارد چون ظهیری عاشق زاری دعاگویی




      گاهی تنها با چند واژه ی کوتاهِ سپید نیز میتوان دلی را لرزانْد و شورانْد
      این نیز اندیشه ی آزادمندی و بی تکلفی میخواهد که هیچ بند و اسارتِ واژگانی نمیتواند پایبندش کند




      با تیر و کمان کودکی ام در کوچه باغ های قدیمی
      در انبوه درختان باران خورده
      سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم که عاشق تو شدم
      گنجشک بر شانه ام نشست
      و من شکارچی ماهری شدم
      از آن پس هرگز به شکار پرنده ای نرفتم
      هروقت دلتنگم آواز میخوانم
      پرنده می آید، پرنده می نشیند، پرنده را می بویم، پرنده را می بوسم، پرنده را رها میکنم
      و چون شکار دیگری میشود کودکی ام را میبینم
      در کوچه باغ های قدیمی
      در کنار دیوار های باران خورده
      با بوی کاهگل و آواز پرنده
      به خود می پیچد و گریه میکند
      های آواز چقدر تو را دوست دارم


      شعر_ محمد ابراهیم جعفری

      ____________________


      تو در اتوبوس
      رویِ شانه هایِ غریبه ای خوابت بُرد
      من آرام تنها به موهایت می اندیشیدم
      و به دانه های اناری که در دستانم به یغما رفته بودند
      و بعد به کودکی و گندمزار رفتم
      بیدار که شُدی پرنده ای از چشمانت پرید
      بادی سراسیمه به موهایت پیچید
      عطرِ گرمِ اُرکیده ای به پنجره ها لبخند زد
      بارانِ دل انگیزی بارید
      به خودم که آمدم
      در حوالیِ پنجاه سالگی بودم
      کنارِ ایستگاهِ جوانی ام
      شبیهِ بهارِ زودرسی که گُل نتراوید
      آوایِ کبکی را نشنید
      چترِ مهربانی اش گشوده نشد
      اینک من بودم و پنجره ای عاشق
      که هر روز چشمِ خستگی اش را برایِ
      شمیمِ موهایِ سیاهِ تو باز میکرد
      تو نیامدی_پنجره دق کرد_
      ایستگاه به پایان رسید
      و ما به تهِ خط رسیدیم



      شعر_ عیسی نصراللهی



      به نظر میرسد که شعر و کُلا موضوع و مفهوم و قالب و تِمِ شعر ( کهن که بطور اعم و منحصرا شعر نامیده میشود) جدای از نیمایی و سپید و مشتقاتش است
      باید از همان روز نخست ( از نیما تا کنون) اسمِ شعر بر روی این شِق اعمال نمیشد و اصلا در وادی شعر نباید گنجانده میشد.
      نامِ نوآوری نیما تا زمان حال را عجالتا و ضرورتا و قویا بایست « دلـــــــنوشته » نهاد.


      ✍️ عیسی نصراللهی ۹۹/۱۱/۹
      پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۰۴:۱۴

      تشکر فراوان از حضورِ ارزشمندِ استاد نصر اللهی عزیز که گرچه ناخواسته با تاخیر رسیده اند ولی در عوض با دستانی پر و ارمغانی گرانبها برای دوستان . سپاااااااااس استادِ نازنین و صاحبنظر خندانک خندانک خندانک

      دسته گلی تقدیم محضرتان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۴۴
      سلام جناب
      بدری شاعر
      صبح سپید دورود بر شما خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۵
      بانو آهنگران ممنونات
      که لطف کردید و به این کوچکترین سرزدید خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      طوبی آهنگران
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۳:۴۹
      سلام دورود بر شما
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۷

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ ۰۴:۱۳

      تشکر فراوان از حضورِ ارزشمندِ استاد نصر اللهی عزیز که گرچه ناخواسته با تاخیر رسیده اند ولی در عوض با دستانی پر و ارمغانی گرانبها برای دوستان آمده اتد.سپاااااااااس استادِ گرامی و صاحبنظر خندانک خندانک خندانک

      دسته گلی تقدیم محضرتان جناب سپیدار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سعید صادقی (بینا)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۲۳
      بسیار شعر نازنینی ست
      پژمان جان
      خوشحالم که این شعر را می بینم
      و می خوانمش

      درود بر سراینده ی با احساسش خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۸
      سلام بر بیدل ترین دلدار
      خوشحالم که منو به دوستی قبول کردی خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۸

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مجتبی شهنی
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۳۵
      درود بزرگوار
      بسیار
      زیبا
      بود خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۸
      سلام بر مجتبی ترین
      ممنون از قدوم مبارکت خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۹

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹ ۰۶:۵۸

      سلام و ادب و احترام خدمتِ نهنگِ اقیانوسِ شعر و ادب جناب داداشمون
      مرتضی
      شهنی .سپاسگزار می شیم اینقد با اون داداش مازیارمون به پر وپای هم نپیچین .
      اینجا محله مهر و وفا صلح و صفاس.
      بی زحمت قاب مشاعره رو واسه جنگ و دعوا اشغال نکنین لطفا خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد قنبرپور(مازیار)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۳۶
      سلام پژمان عزیز
      زیبا بود رفیق خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹
      سلام بر مازیار و ممالک
      قربان قدمت رفیق
      خاکم چاکرات خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۷
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۰۹

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سارا پیروتی (رها)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۲۹
      سلام سلام و بازهم سلام..
      چقد خوشحالم که میتونم بخونمت.. و شعراتو مزه مزه کنم..خوشحالم که فرصتی پیش اومده تا ادمها رو با شعرهاشون بشناسم و مثل یک خانواده بزرگ کنارشون با شعراشون زندگی کنم...
      این شعرتون روان بود و زیبا..دلنشین و مثل یک باد اول صبح ادمو هوشیار میکنه...بوی خنکای خوبی داره
      مثل مرور به خاطره ی سبز یه لبخند میکاره وبعد یهو حس میکنی میبردت عقب...به گذشته میکشونتت...درکل حس قشنگی داره مخصوصا اون قسمتش که میگه به فردا زنگ میزنم!
      یهو بخودم اومدم و گفتم چه جالب!! به فردا ز نگ بزن...فردا کجای این روزهامم...کجای این تنگ کوچک!! و در اقیانوس دلم به سمت کدوم قبله دارم طواف میکنم؟؟
      راستی فردا لبخندی هست؟ یا ابری مملو از خیال بارش؟
      روی صورتم آب بی حوصلگی می پاشم...
      و باز فک میکنم ..فردا اصلا هست؟؟
      ....
      میبینی..شعرت کمی چاک ذهن آدمو پاره میکنه و ادمو باخودش به حرف میکشونه..
      شعر قشنگی بود...امیدوارم فرداهای همه پر باشه از لبخند...پر باشه از تو..توهایی که هرکس فقط میدونه اون تو براش کیه!
      امیدوارم فردات پرباشه از شعری به همین ظریفی..پرباشه از لبخند... و پر باشه از آرامش...
      به فردات زنگ بزن...
      امیدوارم فردات پرباشه از عظمت اقیانوسها...همون اندازه بی کران..همون اندازه ژرف....
      بقول خودت چاکران چاکرون..بقول خودم پر باشی از خیال خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۲
      سلام بر پیروتی ترین سارا
      خرسندیم که با دیده ی بخشش و اغماض این کلمات دست و پا شکسته رو میخونی
      وجودت یه لیوان اب خنک تو گرمای تابستونه
      با فردا که حرف میزدم
      خلاصه زار میزد
      ممنون که اومدی و خوندی خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۴
      خندانک خندانک خندانک سارای نازنینم خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۱۰

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شهین عمرانی
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۲۰
      درود

      جناب بدری شاعر بزرگوار


      شعر زیبا یی بود

      موفق باشی خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۳
      سلام بانو عمرانی
      ممنونات که به دیده ی مادرانه میخوانید
      چاکریم خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۱۱

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      حدیث ابراهیمی (سوگند)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۰۴
      سلام و درود جناب بدری بزرگوار خندانک خندانک خندانک
      همیشه معتقدم سپید سختترین نوع شعر است و تخیلی عظیم میخواهد و نگرشی عمیق خندانک
      سپید سروده تان زیبا و خیال برانگیز است و به شدت دلنشین خندانک

      حال دل که هیچ، حال واژه ها خوب میشود با چنین سروده هایی خندانک
      قلمتان سبز باد خندانک خندانک خندانک

      بیا برای اصحابِ تُنگ اقیانوس بخریم
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۵
      سلام بر حدیث ترین سوگند
      والا هر سروده ای سختی خودشو داره
      ولی خوب سپید اونم از جنس روایتیش بخاطر حفظ چارچوب فضا و یک نفس بودنش در قالب خودش سختی بیشتری داره
      حال صفحه ی ماهم با وجود شما خرم شد
      خاکم خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      حدیث ابراهیمی (سوگند)
      حدیث ابراهیمی (سوگند)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۸:۰۷
      درود برادر بزرگوار جناب بدری خندانک خندانک خندانک

      بنده نظرم در مورد کلاسیک و سپید را امروز در جواب نقد استاد نصراللهی، نوشتم.
      و مجدد بخش کوچکی از آن را اینجا بازگویه خواهم کرد:

      «سخنی کوتاه برای این دسته جداکنندگان:
      سپید روحی عمیق دارد که از دل رعالیستی جامعه برون می آید. در بسته بندی تخیل، همچون تابلویی پر حرف و زیبا.
      کلاسیک عاشقانه ایست پر رمز و راز، در پرده ای از دلتنگی. فریادیست از دل عاشق.
      سپید و کلاسیک هر دو بی نظیر و زیبا هستند و لذتبخش. دوستان لطفا جداسازی نکنید و ارجحیت ندهید. این رفتار سزاوار یک ادیب نیست.»

      بیایید جای ارجحیت دادن و جداسازی کردن، و نه گفتن به کلاسیک کهن یا سپید پاک نهاد، به نوشته هایی فاقد ارزش ادبی، که تیشه بر پیکره ادبیات میزنند و بعضی عوام، به تصور روشنفکر گرایانه بودن، تحسینشان میکنند نه بگوییم.

      کلاسیک و سپید، زاده ی ادبیات سرزمینم هستند. جای مقابل هم قرار دادن این دو زاده، از آنها در برابر هجوم بی فرهنگیها و بیگانه نویسی ها محافظت کنید.

      آقای مانا را از دست دادیم، استاد لاهیجی نیز رفتند، این ناراحت کننده است برای ادبیات ما.

      به مهر بسرایید همگی خندانک خندانک خندانک

      بزرگوارید جناب بدری خندانک خندانک خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۰۲
      سلامی دوباره بر حدیث ترین سوگند
      کسی این دو تا شاکله ی اصلی شعر فارسی و مقابل هم قرار نداره
      اتفاقا اگه تو پاسخم به بانو مهدوی خونده باشی من اینارو پشتیبان هم میدونم
      حرف بیشتر سر این همه گاردگیریهاست و این سبکهای بی پشتوانه که مثل قارچ بیرون زدند
      همانطوری که ممکنِ همین شعر نو سالها بعد نیاز به روتوش داشته باشه عموم اشعار کلاسیک هم نیاز به چنین خیاطی دارند
      نه کسی شعر کلاسیک و زیر سوال برده نه کسی سپید و به اون برتری داده...
      مخلصات خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۰۳
      ببخشید اشعار کلاسیک امروزی خندانک
      حدیث ابراهیمی (سوگند)
      حدیث ابراهیمی (سوگند)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۱۰
      درودها جناب بدری بزرگوار. سپاس از دغدغه تان برای شعر پارسی خندانک خندانک خندانک
      دلیل گاردگیری بعضی دوستان درمقابل اشعار کلاسیک و سپید را نمیدانم اما روی سخنم با این دسته دوستان بود.
      ارج مینهم بر هدف والایتان و سخنتان درمورد اشعار بی ارزش و همچون قارچ خندانک خندانک خندانک

      انشالله که این نوع اشعار روز به روز کمتر شه خندانک

      بزرگوارید

      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۱۱

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      میلاد همتی زاد (مهجور)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۲۴
      جالب👌
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۶
      سلام بر مهجورترین ممنون که آمدی و خواندی خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۱۲

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      یدالله عوضپور    آصف
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۳۳
      پژمان عزیز درود بیکران برتو
      همواره می نوشم از جام افکارت
      اما این بار گلوگیرم شده
      جرعه های؛
      "ماهی به موج میگفت:
      با این همه طلای کثیف
      که در دلت ریخته اند"
      لطفا رفع انسداد فرمایید.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۱۰
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۲۱
      طلاي كثيف درواقع همان زبابه هاي انسانيست
      دو كاركرد داره كه به نظرم طعنه ي خوبيه،
      يكي هم اينكه ماهيان و دريا همان ساكنان زمين اند
      كه با بي فكري و ضربه زدن به محيط زيست صرفا توليد زباله ميكنند.
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۹
      سلام جناب عاصف ممنون که به صفحه ی این بنده ی سراپاتقصیر سر زدید و این شاگرد شعر و از حضورتان بی دریغ نکردید
      عزیزدلی میگفت هیچ وقت شعرت را توضیح نده
      منم به همان برداشتهای دوستم امیرحسین که در پاسخ شما نوشته اند اکتفا میکنم
      و خاک پای شما هستم بزرگینو تاج سر خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۶
      خندانک خندانک
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۲۷
      سلام جناب پژمان
      استاد آصف جان برادر صحیح است .
      آصف وزیر خردمند و با تدبیر مُلک سلیمان بوده و عاصف بگمانم نوعی باد
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۷

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      طوبی آهنگران
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۵۰
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۱۰
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۱۳

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد قنبرپور(مازیار)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۲۸
      سلام دوباره خندانک
      سپید چقد کم شده آدم دلش میگیره خندانک
      گفتیم شلوغش نکنیم دیگه نه اینقد خلوت
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۱۰
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۰۰
      سلامی دوباره مازیار
      وقتی شمشیر و از رو میبندن
      والا لین چان هم بود بیخیال مبارزه میشد خندانک خندانک خندانک
      خاکتم رفیق
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۶
      خندانک خندانک
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۱۳

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سمانه هروی(خراسان)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۴۷
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۱۰
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۰۱
      سلام حضورتان گل است خراسان بانو خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      بهنود کیمیائی
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۵۸
      درود
      فراوان برشما
      بسیار بسیار
      عالی بود
      لذت بردم
      دستمریزاد
      سبز باشید مثل همیشه🍃
      قلمتان توانا✏
      👍👍👍
      🌷
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۱۷:۱۰
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۰۲
      سلام بر کیمیایی ترین
      چه بنویسم که لایقت باشد نمیدانم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۰۲

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۲
      درود بر شما ادیب والااندیش و بزرگوار

      عاشق این شعرتون شدم خندانک خندانک خندانک

      تو این سایت شما رو شاعر و استاد سپید می‌دونم، چطور که آقای سیدهادی محمدی رو استاد و سخنور شعر کلاسیک

      خوشحالم که هستید و می‌تونم از شعرهاتون شاعرانگی بیاموزم و لذت ببرم خندانک خندانک خندانک

      بمانید و بسرایید به مهر و مهربانی استاد والاقدرم خندانک خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۲:۳۹
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      سلام آبجی اندیشمندم آرزوبانو خندانک
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۷:۰۹
      سلام از بنده ست استاد بانوی مهربانم خندانک خندانک خندانک
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۰۷
      سلام بر مهربان ترین آرزو
      قطعا و یقینا از وسیع بودن سرزمین دلتِ که منو خوب میبینی ولی به هیچ رو نه استادم نه معلم
      و این خیلی بار سنگینه که کمر آدم و از خجالت خم میکنه
      خواهش میکنم
      خواهش میکنم
      خواهش میکنم
      واسه هر دوستی این کلمه رو بکار میبرید برای این داداش کوچیک استفاده اش نکن
      خاک پاتیم خندانک
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۸
      به روی دیده برادر ادیب و بزرگوارم خندانک
      هیچ دوست ندارم خاطر شما رو آزرده کنم خندانک
      بزرگوارید خندانک خندانک
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۲۰
      سلام برادر فرهیخته ام جناب پژمان خندانک
      ممنون از اینهمه تواضع و مهربونی تون خندانک خندانک
      و ممنون از تذکرات اخلاقی به جا و دلسوزانه ای که میدین.
      حقیقتا هم همه دل نازک شده ان . پس مواظب باشیم بهتر از
      گل به هم نگیم که خدای نکرده دلی رو نرنجونیم.
      ممنون که با سروده ی زیباتون بانی این بحث مفید شدین
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۰۳

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدرضا کیقبادی متخلص به قباد
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۰۹:۴۵
      بسیارزیبا ودلنشین پرازاستعاره های بدیع کاردرخورعنایت وتوجه است
      که دوستان را واداربه قلم فرسایی کارشنا سانه ودلسوزانه نموده است پیروز
      وبهروزوقلمتان استوارباد🌹🌹🌹🌷🌷🌷
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۲۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۰۸
      سلام بر کیقبادترین
      مارا همین بس که گل روی شمارو دوباره در این صفحه میبینیم خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۳
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۲

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      آذر مهتدی
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۲۶
      درود برادر شاعرم
      بسیار زیبا
      به مهر بسرایید
      مانا باشید
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۴۷
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۰۹
      سلام بر آذرترین
      زنده دل باشی عزیر
      چاکریم خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۳
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۲

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد قنبرپور(مازیار)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۴۷
      سلام بر شعر
      سلام بر عموم فضلا دانشمندان عرفا عالمان و اندیشمندان شعر
      علی برکت الله
      تقابل شعر کلاسیک با شعر نو(سپید نیمایی)
      از گذشته هماره بوده و خواهد بود اینکه شاعرین کلاسیک شعر را مختص و تنها در عروض و قافیه می‌دانند و لاغیر و سپید سرایانی که شعررا صور خیال و تصویر سازی و واژه چینی با حفظ آهنگ درونی و اشتراک احساس شاعرانگی می‌دانند حتی بدون قافیه و عروض
      غرض از این مطلب نفی یکی و مدح دیگری نیست
      هر قالبی از نوشته حتی یک دلنوشته طرفداران خودش را دارد و ابداع نو گرایی مدرنیته در شعر همیشه در تاریخ وجود داشت نه تنها در شعر حتی موزیک سینما نقاشی
      من شخصا نظرم این است سرودن سپید به مراتب سخت از کلاسیک است
      کلاسیک قواعد و اصول مشخص و معین خود را دارد و یک فرمول تعیین شده و فقط می‌ماند انتخاب واژه و موضوع اما شعر سپید یعنی پازلی به هم ریخته از ادارک شاعر که باید سطر به سطر آن را چینش کند و این دوکار تفادت بسیاری دارد
      البته این سخن در باب این نیست که بگوییم کلاسیک سهل و راحت است سپیدسرایانای هستند که یک بیت کلاسیک نمی‌توانند بنویسند و بالعکس
      اما
      مهمترین مسئله در هر قالبی انتقال مفاهیم و احساس ادارک از. دنیای اطراف و خیال به چند سطر آنهم با رعایت اصولی برای حفط آهنگ و وزن و حفظ قداست شعر
      واقعا من شخصا آخر هم متوجه نشدم بعضی دعواها و آشوب ها برای چیست یا بر سر شعر است یا اختلاف شخصی چرا مانا رفت چرا لاهیجی رفت چرا تحمل یکدیگر را نداریم
      بنظرم باید منتقدی جامعه شناس و کاربلد متبحر باشد و این مسئله را نقد کندو بررسی کند وگرنه اختلاف نظر درباره شعر نو و کلاسیک بوده هست و خواهد بود و تا ابد بدون نتیجه بدون خروجی....
      یا حق

      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۸:۱۷
      سلام و درود بر مازیار شعر ناب خندانک
      بنطرم استاد عسکر زاده ، استاد هداوند ، استاد شفیعی (شاهرخ) ، استاد وحید سلیمی نبی ، استاد بانو نسترن طالب زاده حرفهای زیادی برای گفتن خواهند داشت البته در مورد تقابل کلاسیک و نو حاشیه های مربوطه و هر کس که در هر دو سبک تبحر دارد و صاحب نظر است کاش شرکت کند .
      البته در مورد چرایی وقوع حوادث اخیر سایت روشنگری هایی با صلاحدید جناب ملحق خواهم داشت که امیدوارم سود مند افتد و به تلطیف هوای مسموم روزهای اخیر سایت کمک کند. اگر بتوانی به اساتید فوق و هر کس دیگر که صاحبنظرش می دانی پیام دعوت برای حضور در این صفحه بفرستی کنک بزرگی خواهد بود.
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۱۲
      سلام بر مازیار الدوله خندانک
      دیگه همه دل نازک شدن بخاطر اتفاقات که توو طول زندگی براشون میوفته خندانک خندانک

      منم نظرمو راجع به شعر سپید و کلاسیک در پاسخ به بانو مهدوی گفتم و اینجا دوباره گفتنش تکرار مکرارتِ...
      ممنون جان برادر که در بحث شرکت کردی
      دس بوسیم خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۱۲
      خندانک خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۳
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۰۹
      درود بر برادر حقگو و حقجویم جناب مازیار
      نمی دانستم تا این حد باسوادین از بس متواضعانه می نویسین و خودمونی
      انگار بزودی باید استاد مازیار صداتون بزنیم .
      البته می دونم مثل جناب لاهیجی علاقه ای ندارین استاد نامیده بشین
      و مهم براتون آموختن است و آموزاندن. تشکر از ارائه نظرات ارزشمندتون
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۴

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      بهنود کیمیائی
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۴:۳۴
      خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۳
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۵

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مجتبی شهنی
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۱۹:۳۱
      خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۴
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۵

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      یدالله عوضپور    آصف
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۳۸
      یاران جان درود بیکرا ن نوش جانتان
      اجازه میخوام ابتدا از حضور یکایک دوستانی که در این بحث ادبی شرکت کرده اند تقدیر وتشکر نمایم. امابعد ..
      حقیرسراپاتقصیر ضمن اذعان به عدم اطلاع از فن نقادی وناآشنایی با اصول این حرفه ، حرف چندانی برای گفتن ندارم.فقط نظر خویش رابصورت مجمل بیان می کنم. هرچند قبلا نیز دراینمورد اظهارنظری داشته ام .لذانسبت به رد وقبولش مختارید.
      ببینید دوستان عزیز ؛ شعر به کلامی گفته می شود که موزون و مقفا باشد.
      هرنوشته یا سروده ای که در این قالب قرار نگیرد ،برآن نمی توان نام شعر نهاد.
      چندوقتی ست نوشته هایی در قوالب جدید الاختراع به منصۀ ظهور می رسد
      ازقبیل سپید و هایکو وووو که هرچند بعضا بسیار پرمایه می باشند اما ابدا در ردیف شعر نیستند،بلکه دلنوشته هایی متراوش از انواع اندیشه هاست.
      به هیچوجه قصدی بر سخافت این آثار را ندارم. عقیدۀ من این است که این نوشتارها فقط یک متن ادبی منثور میباشد نه شعر..
      یک شاعر برای سرودن یک بیت ، چندین بار واژه ها را جابجا میکند تابتواند
      سروده ای که در برگیرندۀ تمام صناعات ادبی باشد را خلق نماید، تازه این بیت مطلع از یک غزل یامثنوی یاقصیده یا ترکیب و ترجیح بندو غیره می باشد،
      لذا "تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل"
      درآثار حضرت سعدی علاوه بر بوستان و غزلیات کتابی مبینیم بنام گلستان.
      که در قالب نثرمسجع نوشته شده است.و هیچ یک از شاعران قدیم و معاصر کتاب اخیر را در ردیف اشعار آن حضرت نیاورده اند.
      نتیجه اینکه هر متن ادبی نمی تواند شعر لقب گیرد..
      با پوزش بخاطر تطویل کلام خندانک خندانک خندانک


      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۴
      سلام و درود استاد آصف عزیز خندانک
      سپاس از مشارکت شما در این بحث و اعلام نظرتان
      و سپاس از این که با متانت و وقار مثال زدنی تان الگوی عملی
      اخلاق برای ما شاگردان سایت ناب هستید . امید که شاگردان خوبی باشیم خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۵
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۰۷
      سلام جناب آصف ابتدا ببخشید که نام فامیلی شنارو در بالا اشتباه تایپ کردم و اگر بانو مهدوی تذکر نمیداد احتمالا دوباره رخ میداد خندانک خندانک
      و قدردان اشتراک گذاری شما هستیم
      فقط گلستان سعدی جسارتا نثرمسجع و شعرست نه فقط نثر مسجع...
      که در کتاب لولیتا ولادیمیر نابوکوف از همین نثر آهنگین استفاده شده
      خواستم بگم نثر مسجع های اساطیر ادب و نباید دست کم گرفت و خودشون بازکننده ی خیلی مسیرها بودند
      مخلصم خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۶

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      حسین رضایی
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۲۴
      خندانک خندانک درود بر شما
      سر افراز باشید خندانک خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۴
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۰۱
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۶

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۳۱
      سلام و دورود بر شما
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۴
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۰۰
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۷

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۳:۲۱
      سلام و عرض ادب
      با اجازه صاحب خانه
      شعر سپید و کلاسیک بر عکس نوشته ی بعضی دوستان هر دو در قالب شعر در دانشگاه های ادبیات تدریس میشوند و من تا جایی که یاد دارم سپید جز یی از شعر است
      ۱حبت های شفیعی کد کنی در مورد شاملو هم از تعصب ایشان به کلاسیک نشات میگیرد و این تعصب در نوشته های دیگرشان در شرح حال بعضی از بزرگان شیعه دیده میشود که نام نبریم بهتر است . البته ایشان استاد بنده هستند و همیشه خواهند. و بنده این مطلب را به خود ایشان در سال نود و دو عرض کرده ام و غیبت نشود ایشالله.
      اما سپید و مدرن در قالب شعر
      بسیار متفاوت از متن است حتی از سجع .
      نمیشود از دنیا دست کشید زیرا این شعر در حال حاضر در خیلی از کشور ها و زبان ها سروده میشود
      خصوصیاتش
      ایجاز
      استعارات و تشبیهات
      ضربه ها
      اهنگ کلامی
      پایان بندی باز...مدرنیته
      مععنی گرا
      و شراکت خواننده در پیدایش مفهوم
      بازی کلامی
      تابو شکنی
      ........
      این شعر زیبایی ظاهری دارد و همینطور اهنگ و اصلا ریتم یکنواخت نیمایی در ان نیست و برعکس پر است از فریاد و فکر
      متاسفانه پیچیدگی در خلاصه نویسی که ادغام شود ماخصل خوبی نمیدهد پس قراین باید در سطر سطر شعر وجود داشته باشند‌
      شعر سپید تلاش نسل تازه است در ابراز وجود و نباید انرا از دیده شدن محروم کرد حتی اگر بز خلاف کتب و نظر بعضی از اساتید باشد
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹
      سلام و درود استاد شفیعی عزیز خندانک
      ممنون از شرکت شما در این بحث و نظرات ارزشمندتان خندانک خندانک
      خداوند سایه ی همه ی اساتید سایت ناب را بر سر ما مستدام گرداند.
      وجود هر یک از شما غنیمتی است برای سایت. خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۴
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۰۰
      درود بر شما استاد شفیعی بزرگوار خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۰۹
      سلام بر شاهرخترین
      دست بوس نظراتتیم رفیق ممنون که آمدی و نوشتی
      خاک معلوماتتیم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۳۷

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۹ ۲۳:۵۰
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۴
      🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۰

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۴۱
      دورود بر شما
      پر نشات ترین
      صفحه را شما دارید
      سیده نسترن طالب زاده
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۰:۱۳
      درود
      بسیار زیباست چونان همیشه ..
      خصوصا چند خط نخستین فوق العاده بود
      در حاشیه مکتوبات اساتید گران ارجم
      و چون دوستان بزرگوار نامی از بنده داشتند ،
      چند خطی به اجمال مینگارم-تنها و تنها به عنوان یک ادبجو -
      بسیاری تغزل را از کلاسیک سرایی جدا میدانند، کلاسیک سرایی میتواند نظمی باشد چون ستونهای مستحکم اشعار حضرت فردوسی که همه ی پارسی زبانان وامدار کوشش ایشانیم ..
      تغزل ، آن غزلسرایی که استقلال زبانی داشته باشد ، عنصر عاطفه و خیال به کرات در آن متجلی باشد و مخاطب را به وجد احساسی و استیتکسی برساند ، بسیار با کلاسیک سرایی متفاوت است - این نگاشت در خصوص شعر فارسی مرقوم شده است-
      شاید خود بنده شاعریم که گاه درگیر فلسفه بافیها میشوم و یا تحت تاثیر زبان شعری اساتیدی که در حضور گران ارجشان تلمذ کرده ام میسرایم که نشان عدم بلوغ شعری کامل یک هنرمند سراینده است ..
      باری سپید سرایی در ایران ، یک اصل وارداتی از ادبیات غرب است ..نو-سپیدسرایان ارزنده ای داشتیم و داریم ،برخی نخبه اند ،صاحب سبکند ،صاحب اندیشه اند ،برخی تنها از اصل نت میکشند ...
      در نگاه شخصی بنده واژه بافی ،مغلطه گری ، بازی زبانی ، تئوری گرایی و .. مواردیست که شاعران را در عرصه ی سپیدسرایی از غیر ان مجزا میکند .
      اما ما باید به تحولات پست مدرن توجه کنیم ،از زمان جناب شاملو تا امروز ، جهان تغییرات شگرفی داشته است و به سرعت این تغییرات ادامه دارد لذا در نرماتیو بودن یا نبودن شعر امروز باید کنکاش علمی صورت گیرد ..
      بومی گرایی ،که در ادبیات ایران بزرگ و بسیاری از کشورها ، عنصر قابل توجه تقابل و توازی درون مایه ی اشعار است ، المان موسیقی ، که به نظرم در تمام انواع شعر باید و باید ازان بهره جست ، و عبور از تفکرات و ایده های مستعمل و حتما کلیشه های شاعران بزرگ دیروز و امروز شاید بتواند شعر را برای ما تعریف کند ..
      اگر بخواهیم سپیدسرای توانایی باشیم ،باید مانند شادروان شاملو ، به پیشینه ی ادبیات پارسی اشراف داشته باشیم و با زبانهای خارجی و ادبیات ملل و اندیشه های نوین آشنا باشیم و به جای ایده ربایی و اندیشه ربایی ،از خلاقیت استفاده کنیم ..
      سرایش مانند موسیقی و نقاشی و ..نیازمند استعداد ذاتیست و البته به فاکتور ارجمند دانایی بیشتر نیاز دارد .
      امیدوارم از میان انبوه شاعران دو دهه ی اخیر ایران ، نوابغ ادبی برجسته ای را در سطح ملی و بین المللی شاهد باشیم...

      و نیز ای کاش دوستانتان نیز مانند جناب عالی و جناب اشرفی گرانقدر ، بسیار مبادی آداب و فرهیخته ترین بودند ..
      با مهر
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۱۲
      سلام بانو طالب زاده
      سپاس از اشتراک دانشتان که همواره مانند چراغیست برای این دانش آموزتان
      مچکراتم...
      راجع اتفاقات و ناراحتی های پیش آمده و سرچشمه اش به جناب فکری در خصوصی توضیح دادم
      ممنون که آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      سیدحسن خزایی
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۰۸
      سلام و درود خدمت جناب بدری عزیز و رفیق دوست داشتنی و البته کمی سر سنگین بنده
      وسلامی هم خدمت تمامی دوستان اساتید و دغدغه مندان ادب پارسی:
      جناب بدری نازنین اجازه میخوام جایی که اساتیدی چون جناب مولایی در مورد سروده شما صحبت کردن من حرفی نزنم و به بحث دوستان برسم.
      یکی دو روزی از فضای سایت دور بودم و از اتفاقات بوجود آمده بی‌خبر، جای بسی تاسفه که دوستان رو یکی پس از دیگری از دست میدیم و از سایت کوچ میکنن. رفتن استاد لاهیجی قطعا از بار ادبی و علمی سایت کم میکنه و جای تاسف زیادی داره.....
      خسته از دعواهای بی نتیجه سپید و کلاسیک،هر چند این مباحث اگه در جای خودش و برای آشنایی و آموختن باشه مفید ولازمه، قصد شرکت در این جنجال و هیاهوی خانوادگی رو نداشتم که توسط یکی از دوستان در جریان قرار گرفتم و ازلطفشون از اینجا هم تشکر میکنم.
      دوستانِ جان شعر کلاسیک یا کهن بخشی از فرهنگ، تمدن، تاریخ و هویت ماست و جزء اون دسته از داراییهایی که در پازل شناسنامه‌ای ایران و ایرانی قرار میگیره. تا جایی که دنیا به شاعران ما نه تنها به عنوان شاعر بلکه با عنوان دانشمند در کنار بزرگانی چون بوعلی سینا یاد میکنه. بعید میدونم اساتید عزیز نظرات دیگر اندیشمندان و شاعران دیگر کشورها رو نسبت به این عزیزان نشنیده یا نخونده باشن، یه نمونه مشهور نظر گوته شاعر برجسته آلمانی به جناب حضرت حافظ....
      و اینو همگی میدونیم کشور ترکیه چقد داره تلاش میکنه تا جناب مولانا رو مصادره به مطلوب کنه.
      واینکه چقدر سروده‌های خیام در غرب معروفه و حتی از اشعارش به عنوان ضرب المثل استفاده میشه. و سروده استاد سخن جناب سعدی زینت بخش سر در سازمان ملل شده.
      پر واضحه بعد از قله های سترگی چون فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی و دیگر بزرگان شعر پارسی تا استاد شهریار زمانه خودمون دست یابی به قله جدیدی دور ازتصوره ولی باید حرکت کرد و به این نیاز زیبا طلبی روح پاسخ داد،
      هر که او دور ماند از اصل خویش
      باز جوید روزگار وصل خویش.
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۱۵
      سلام بر سید آل پیغمبر
      ما کی باشیم سرسنگین رفتار کنیم وقتی یه کوچکی در محضر بزرگان حاضر میشه باید دست به سینه بشینه مثل من که پای منبر شما عزیزان نشستم و یاد میگیرم
      استاد مولایی که تاج سرِ
      تو هم نظرت و میگفتی رفیق که یاد میگرفتیم
      از بابت اظهار نظرت در مورد شعر کلاسیک و نو بسیار ممنونم
      خاک پاتیم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سیدحسن خزایی
      سیدحسن خزایی
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۵۹
      آقا پژمان فدای ادبت خیلی گلی خندانک خندانک خندانک
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۵۰

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سیدحسن خزایی
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۰۲
      و اما سخنی هم در باب شعر سپید نو یا نیمایی و هر اسم دیگری:
      هر سروده‌ای که از عمق جان شاعر بربیاد وبه نظر بنده که قبل انشا نمودن به شاعر الهام میشه در جای خودش ارزشمند و زیباست و شعر محسوب میشه....
      بعد از فراز و فرودهای شعر کلاسیک وبا تغییرات در سبک زندگی و نگرش جدید به ادبیات بخصوص در این سده رو به اتمام شاهد پیدایش قالب جدیدی به نام شعر نو شدیم که خودش به سه بخش تقسیم شده
      ۱ شعر نیمایی که به کلاسیک تزدیکتر است مانند سروده های نیما اخوان سهراب
      ۲سپید هر چند آهنگین است اما وزن عروضی نداره و قافیه نا مشخصه مثل اشعار شاملو
      ۳شعرنو نه قافیه داره و نه وزن فقط از عنصر خیال یا تخیل شعری بهره میبره مثل بیژن الهی و احمد رضا احمدی
      ۴ و دست آخر یه قالبی به نام آزاد که بینابین قالبهای گفته شده است و آزاد هم بهش میگن
      از نظر ناقص بنده دو سبک نو و آزاد انتزاعی هم میشه بهش لقب داد.
      به هر حال تا جایی که من میدونم حتی رودکی هم سروده هایی نزدیک سبک جدید داره و این اواخر میرزاده عشقی اما شعر نو به نام نیما تمام میشه.
      سروده‌های بسیار زیبایی از اشعار غیر کلاسیک و نیمایی سروده شده که جان آدمی رو صیقل میده و بی انصافیه از اونها اسمی به میان نیاد از جمله:
      ۱ آی آدمهای نیما ۲ سفر بخیر (به کجا چنین شتابان)استاد شفیعی کدکنی۳ پاییز و زمستان اخوان، و برخی سروده های سهراب و ابتهاج و دیگران تا سروده ناب ناگهان چقدر زود دیر میشود قیصر امین پور .
      هر آدم‌منصفی از خوانش چنین آثاری لب به تحسین باز میکنه، مگه میشه منکر شعریت این آثار شد.
      اما صحبت اینجاست که دوستانی که پا به عرصه شعر نو میزارن باید ازقبل شعر کلاسیک رو بلد باشن بفهمن و بخونن.
      شعر در هر سبک وقالبی باید شعر باشه یعنی خیال انگیز باشه چیدمان واژگان در کنار هم درست انجام بشه و پیام شاعر رو در هر زمینه ای که هست به مخاطبش به بهترین نحومنتقل کنه.
      اما از یه جایی به بعد دیگه این اتفاق نمیفته و سراینده افکار پریشان خودش رو همون جور با پراکندگی و خلق جملاتی نامانوس و نامفهوم مینویسه و مخاطب سردرگم نه تنها حظّی نمیبره بلکه از لحاظ روانی هم به هم میریزه و گاه طولانی بودن مطلب مزید بر علت میشه. ودست آخر خواننده ای که هیچ چیزی عایدش نشده و خستگی فکری آزارش میده. متاسفانه فضای سایت هم تا چند وقت پیش اینگونه پیش میرفت که عده‌ای از دوستان دچار توهم شده بودن که بگذریم و امیدوار به اصلاح این رویه انشاالله......
      در پایان ضمن عذر خواهی از دوستان و بزرگواران تاکید میکنم بهترین روش برای اینگونه مناظره ها اتاق فکره که مدیر محترم سایت باید ترتیبی اتخاذ کنه. از همه تشکر میکنم و دوستتون دارم.یاعلی.
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد قنبرپور(مازیار)
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۱۷
      آفرین سید آفرین خندانک
      سیدحسن خزایی
      سیدحسن خزایی
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۵۸
      سلام مازیار نیستی برادر!!!
      ارسال پاسخ
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۳

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      طوبی آهنگران
      جمعه ۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۹:۴۹
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      محمدرضا کیقبادی متخلص به قباد
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۰
      زیبا وقشنگ سروده ایدقلمتان پاینده🌹🌹🌷🌷
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۸:۱۰

      خندانک خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۰۱:۱۸
      خندانک
      بهروز عسکرزاده
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۳۵
      سلام بر جنابِ بدریِ نازنین
      گلی که بویِ خود دارد.
      باشید و بیافرینید.

      میلیونها گل از زمین می‌روید و هر گل رنگ‌و بویِ خود را دارد. هرکس ممکن است یک یا چند گل از این میلیونها را بیشتر بپسندد. حکایتِ سروده‌ها هم چنین چیزی است؛ یعنی به سلیقه و ذوقِ خواننده بسته است.
      از هزاران سال پیش، هم سروده‌اند و هم دربارۀ سروده‌ها گفته‌اند ولی نمی‌توان تعریفی جهان‌شمول برای شعر قائل شد که شاملِ همۀ دوره‌ها و زمان‌ها هم بشود زیرا گفته‌اند که "شعر متعلق به زبان است نه متعلق به جهان." (شِی۫موس هِی۫نی Seamus Heaney)
      و هر زبانی اشعار ویژه به خود را دارد. از سویِ دیگر، سلیقه و ذوقِ مردم در یک محدودۀ زبانی هم، در شرایط و موقعیت‌ها و زمانهایِ مختلف، تغییر می‌کند.
      با این‌همه، نه وزنِ تنها، توانِ خلقِ "شعر" را دارد، یا نه هر موزونی "شعر" است و نه هر نثری از "شعر" خالی‌ست. وقتی که از بایزید بسطامی می‌خوانیم: "روشن‌تر از خاموشی چراغی ندیدم"، نمی‌توان گفت این شعر نیست همان‌طور که می‌توان گفت این نثر است؛ یعنی هم نثر است و هم شعر. و همین یک جملۀ بایزید قابلیّتِ این را دارد که یک نوشته به ارزشمندیِ تزِ دکتری دربارۀ آن نوشته شود؛ اگر نگوییم کتاب‌ها. این یک جمله را برایِ نمونه آوردم گرنه کم نیست چنین گفته‌ها و نوشته‌ها؛ حتی در کتبِ مقدّسِ دین‌هایِ مختلف، ازجمله در قرآن چنین جملات بسیار است.
      و برعکسِ این، همین‌طور می‌توان صدها و هزارها مصراع از دیوانِ شاعران نمونه آورد و نشان داد که هیچ‌کدام از اینها "شعر" نیست.
      منتها، ذوقِ بیشترِ ایرانیان، شعرِ موزون را می‌پسندد و این منحصر به امروز هم نیست. کهن‌ترین اشعار ایرانی که تاکنون شناخته‌ایم، در گات‌ها (= گاثاها = سرودها)، بخشی از اوستاست که عمدتاً سرودۀ زرتشت است. این سروده‌ها موزونند و اوستاشناسان معتقدند که این گات‌ها به احتمالِ زیاد، بخشِ منظومِ نوشته‌ای بوده که آن بخشِ نثرش به ما نرسیده است. دلیلِ ماندگاریِ این بخش را منظوم بودنش دانسته‌اند از این جهت که آسان‌تر به‌خاطر سپرده‌ و سینه‌به‌سینه نقل کرده‌اند تا مکتوب شده و به ما رسیده است.
      بنابراین، اگر تعصّب بیجا نداشته باشیم، و در اثر و آفریده، تنها و تنها میزان‌ها و معیارهایِ "شعر" بودن را در نظر بگیریم، به این نتیجه خواهیم رسید که هر نظمی "شعر" شمرده نمی‌شود و در عین حال ممکن است نثری، "شعر"تر (!) باشد از شعرِ من و شما.
      و اضافه کنم که به گمانِ من، هنر در چهارچوب و مرزهایِ ایدئولوژیک (چه دینی و فرقه‌ای، و چه غیرِ آن) نمی‌گنجد. یعنی اگر بخواهیم هنر را با هر ایدئولوژی قالب بگیریم، کاری جز خفه کردنِ آن هنر نکرده‌ایم. این روش را اگر هزار نسلِ دیگر، و با هزاران ایدئولوژی هم ادامه دهیم ، نتیجه جز همان خفه شدن نمی‌شود. در هنر، میزان و معیار خودِ هنر است نه آفرینندۀ هنر و باورهای ایدئولوژیکِ او. مثلاً شما اگر موسیقی را در حدّی بشناسید که از نوعی از آن لذّت ببرید، نمی‌پرسید که آفریننده‌اش مسیحی بوده است یا یهودی، مسلمان بوده است یا زرتشتی. و اگر مسیحی بوده، کاتولیک بوده یا اُرتدوکس؛ اگر هم بپرسید اشتباه می‌کنید. برایِ اینکه واقعاً فرقی نمی‌کند. می‌گویند که دقیقی زرتشتی بود و خودش هم این را گفته است ولی به‌نوعی و با نگاهی از زاویه‌ای دیگر، یکی از پایه‌گذارانِ آفرینشِ بنایِ سرافرازِ شاهنامۀ فردوسی بوده است که همۀ ما ارزشِ فرهنگی آن را می‌دانیم. بیاییم کم‌کم عادت کنیم که دربارۀ بزرگانِ ادب و فرهنگ، فارغ از باورهایِ عقیدتی، جز با ادب و احترام سخن نگوییم.
      کمترینِ دودمانِ ادب.
      خندانک
      شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۳۵

      خندانک به محفلِ شعر و شعور ِ جنابِ پژمان خوش آمدید استاد عسکرزاده عزیز خندانک
      ارسال پاسخ
      سیدحسن خزایی
      سیدحسن خزایی
      يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹ ۰۰:۴۰
      سلام استاد بسیار دلنشین و سلیس فرمودید و چه خوب است حضور ذی قیمت جنابعالی زنده بمانید به عشق خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      پژمان بدری
      دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ ۱۲:۱۰
      سلام جناب عسکرزاده
      سپاس از حضور ارزشمند و گرانمایه ی شما...
      مچکراتیم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مجتبی شهنی
      يکشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۹ ۱۱:۱۶
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      میلاد همتی زاد (مهجور)
      دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۹ ۱۳:۱۵
      👌🌷
      عارف افشاری  (جاوید الف)
      شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ ۰۲:۲۷
      خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0