سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      آیات پس و پیش

      شعری از

      مهرداد مانا

      از دفتر شعر مانا نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۱ شماره ثبت ۸۹۸۸۳
        بازدید : ۲۱۰۰   |    نظرات : ۲۶۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مهرداد مانا

      البته شاید چون شاعرم
      گاهی دچار وارونگی میشوم
      مثلا تو فکر کن همین مسیح ساده لوح
      یکشب نشست و صلیبش را به چهارمیخ کشید
      یا آتش از هزارتوی خلیل گذشت و
      زمین به اوراد اولاد بنی بهانه مبتلا شد
      اصلا بحث این چیزها نیست
      من که دلم خوش بود
      زنی را در خواب زندگی کرده ام
      که گیس بلوندش ، بستر رویای خورشید بود و
      موج هفت دریای دیوانه از چشمانش میگذشت
      دلم خوش بود که اگر نانم نیست
      باری نامم هست
      که پا به رکاب کهکشان میزند
      من پیامبری بودم
      که هنوز مزه ی معجزتم
      کام ماهیان مدیترانه را تازه میکند
       
      دلم خوش بود زنی هرشب
      تا بر متکای مزامیر مانا سر نگذارد
      به خواب هیچ خیزرانی نخواهد رفت ....
       
      آه ولم کنید
      انگار پسین پیراهن این نوجوان کنعانی را
      ناخن مادر من دریده است
      مگر مرا از کدام کلمه آفریدند که
      هنوز از عبور باد و گریه ی ابر شاعرم ؟؟
      حالا هم این آیات پس و پیش ،
      هیچ قوم منکری را مومن نمیکند
      منکه لایق نبودم شبی بر دیبای دامنش سرود خواب سر دهم :
      این ناقه ی ناقلا را فردا پی کنید....
       
       
       
       ۱۱ خرداد ۹۹ شیراز
      به جناب م . فریاد و دیگر مدیران افتخاری سایت شعر ناب به پاس زحماتی که میکشند ، .... ما اهل آشتی و لبخندیم ، و البته : " ان مع العسر یسرا "
      ۳۱
      اشتراک گذاری این شعر
      ۹۴ شاعر این شعر را خوانده اند

      فرشید افکاری

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

      ،

      مجتبی شفیعی (شاهرخ)

      ،

      حوریه دردانی حقیقی

      ،

      غلامعلی همایونی (شمیم)

      ،

      مانا جمشیدی ( مهرداد )

      ،

      محمد باقر انصاری دزفولی

      ،

      حدیث عبدلی (یارا)

      ،

      مجید قلیچ خانی

      ،

      مریم رامجردی

      ،

      محمد حسین اخباری

      ،

      گلاله محمدیان

      ،

      بهرام معینی (داریان)

      ،

      سارا شیخ محمدی ( دیانا )

      ،

      جمیله عجم(بانوی واژه ها)

      ،

      محمد جواد عطاالهی

      ،

      عسل اسدیان

      ،

      سحر غزانی

      ،

      پژمان بدری

      ،

      شریف شریفیان

      ،

      منیژه قشقایی

      ،

      مصطفی دهقانی

      ،

      معصومه خدابنده

      ،

      یدالله عوضپور آصف

      ،

      عليرضا حكيم

      ،

      دانیال شریفی ( دادار تکست )

      ،

      فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

      ،

      محمد قنبرپور(مازیار)

      ،

      مسيحا الهیاری

      ،

      امید کیانی (امید)

      ،

      امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

      ،

      مهدی محمدی

      ،

      آرزو عباسی ( پاییزه)

      ،

      سیده شهربانو حاتمی

      ،

      روزبه رحمانی (م سپید)

      ،

      اصغر ناظمی

      ،

      نسرین حسینی

      ،

      آیدا رادمنش

      ،

      فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)

      ،

      ابراهیم هداوند

      ،

      محمد راد

      ،

      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

      ،

      موسی ظهوری آرام(آرام)

      ،

      محمد ترکمان(پژواره)

      ،

      رامینه خوشنام

      ،

      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      ،

      محمد علی رضاپور

      ،

      سید حاج احمدی زاده(ملحق)

      ،

      غلامحسین جمعی

      ،

      درویش حسین ندری

      ،

      مهتاب ایزدسرشت (مه)

      ،

      حسین راستگو

      ،

      مدیر ویراستاری

      ،

      علی مزینانی عسکری

      ،

      ابوالفضل زندیه شاهین

      ،

      یونسی یونس

      ،

      محمد خسروی فرد

      ،

      مجید فکری

      ،

      بهروز عسکرزاده

      ،

      شعله(م جلیلی)

      ،

      علیرضا شاه محمدی (عشاهیر)

      ،

      فرهاد شریف

      ،

      اميرحسين علاميان(اعتراض)

      ،

      محمد حسین نیک طبع

      ،

      مجید اسکندری

      ،

      یزدان سعیدپور

      ،

      محمدکریمی (پویا)

      ،

      محمد رضا سرخوش (سرخوش)

      ،

      فردین صمدی

      ،

      حامد صمیمی

      ،

      آریا رادمنش

      ،

      فروغ فرشیدفر

      ،

      برهنه در بارانِ دره ی کومایی

      ،

      نیره ناصری نسب

      ،

      ابوالحسن انصاری (الف رها)

      ،

      اکبرامرایی

      ،

      محمدجواد سامع

      ،

      مینا مرادی(ققنوس)

      ،

      عیسی نصراللهی ( سپیدار )

      ،

      رضااشرفی فشی

      ،

      مهدی ملکی الف

      ،

      آرمان پارسائی (مبهم)

      ،

      مصطفی فرزین

      ،

      ویهان قسمت پور

      ،

      فاطمه شه دوست

      ،

      آرمان پرناک

      ،

      سودابه حسن پور(کرشمه)

      ،

      پریسا کلهر

      ،

      سیاوش آزاد

      ،

      زهرا آهن(ملکبانوی سیب)

      ،

      فاطمه بهرامی

      ،

      حوریا.د (شاهزاده خانوم)

      ،

      ناظری(سراب ش ن)

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۰۲
      درود جناب جمشیدی گرامی
      تشکر از محبت شما
      کمترین مدیر نیست و کاربری معمولی است
      کوچک تر از همه دوستان گرامی
      موفق باشید خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
      سلام . در هر کسوت که باشید شما را دوست داریم . و باقی اعضای نازنین این سایت را
      ارسال پاسخ
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۱
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۵
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۰۷
      درود جناب مانای ارجمند خندانک

      سپاس از مهربانی شما خندانک

      مانا باشید به مهر و محبّت خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
      نشنیدی جایی آدم خیلی صمیمی میشه بهش میگن مگه خونه ی خاله س ؟
      مانا هم شما رو خاله مهربان ، دانا و نجیب و دلسوز خود میداند
      ارسال پاسخ
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۳
      درود خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۹
      خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۱
      خندانک
      ارسال پاسخ
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۳۷
      ‎زماني كه ترانه ي رهايي سيال شود

      و مرگ با صدای گمشده‌اش
 راز بزرگ جاودانگي را نجوا خواهد کرد
      ‎در پی فریاد جویبار
با جاری شدن زندگی
در قلب شهری تاریک

      اعتراض نامه هاي من
همیشه بوی تو را می دهد
      ‎بر بازوان حقيقت
 کاغذ دوستي را بر می گزیند

      و نور شیرین خورشید و
عشق را

      ياور تو بزرگي ات را نشان دادي دستمريزاد
      شعرت را دوستداشتم مثل هميشه خوب خندانک خندانک خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۶
      نازنینی گلاله جانم خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۷
      سپاسگزارم مانای مهربان خندانک خندانک
      محمد حسین اخباری
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۴۷
      با هزاران درود
      شعرتان همیشه زیباست بالطافتی کوبنده یا با کوبشی لطیف
      سخن معروفی است که میگویند
      (اِنَّ مِنَ البیان لَسِحر وَ اِنَّ مِنَ الشعرِ لَحِکمه) ونظامی است که میفر ماید
      ( پیش و پسی بست صف انبیا
      پس شعرا آمد و پیش انبیا)
      وشاید همان نظامی است که در جایی دیگر فرموده است
      (الشعراء اُمَراءُ الکلام)
      موفق باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۵
      درود جناب اخباری خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۲۶
      سلام . هربار که میخواهم تیک نقد را بزنم ، در منتهای تاریک ذهنم یاد قلمتان میفتم که آنقدر در آن سنگر ماندید و مهر پراکندید تا یاران موافق از راه رسیدند و خانه ی نقدی که شما نگهداشته بودید معمورتر نمودند . اینست که همه ی ما بی کم و بیش وامدار شماییم . و کتمان این واقعیت از کتمان خورشید کافرانه تر است ... همچنان باشید و بنویسید که مشتاقیم
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۳
      مگر مرا از کدام کلمه آفریدند که
      هنوز از عبور باد و گریه ی ابر شاعرم ؟؟
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      درودبرشما خندانک
      شعرزیبایی بود خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ماناباشید به مهر ومهرورزی خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۳۸
      سلام . میزان قابل یا ناقابل هر کادویی رو شخصیت و محبت اون مخاطب تعیین میکنند . با اطمینان میگم این شعر قابل وجود نازنین شما رو نداشت
      ارسال پاسخ
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۰
      خندانک
      ممنونم مانای مهربان خندانک خندانک
      بزرگوارید خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۶
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      محمدجواد سامع
      محمدجواد سامع
      جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۰۴
      سلام
      شکسته نفسی می کنین جناب مانا
      واقعا در خور و زیبا بود
      ما که لذت بردیم
      حرف حسابی بود که اتفاقا جواب هم دارد.
      البته جوابش شبیه هم دلیه...
      به امید دیدار
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۷
      سلام و تشکر از لطف و معرفتِ شما بزرگوارید سپاس



      واقعیتش من با درج هرگونه اشعارِ تقدیمی و نوشتنِ اسامی پای آن شعرِ تقدیمی ( با هر نیّتی که باشد) در محافل ؛ همیشه مخالفم چون تجربه یا بروزهای معاقب آن اکثر مواقع چنین نشان داده است که ضرر و معایب و عوارضِ فردی و اجتماعی ِ آن همواره بیش از محاسنِ آن است از جمیع جهات‌.

      در خویِ الهی منش ، هرگز اینطوری نیست که مثلاً شما عذرخواهی کنید به جای کسی تا آن کس کمی یادبگیرد نه اتفاقاً اینکار ناخواسته باعثِ بزرگنمایی و توهمات و زعم انگارها هم از سویِ طرف مقابل - بعضاً - می شود . لذا حضرت علی (ع) هم می فرماید که بابت اشتباه و ظلمِ دیگران در حقِ افراد و یا اشتباهی که نکردی ؛ هیچ وقت عذرخواهی نکن و اگر هزینه ی کاری را پرداخته باشی تشکر هم نکن .

      می دانم که رساندنِ منظورم دراین قبیل مسائلِ کاملاً پیچیده سخت است و در مرقوم نگنجد .

      قدردانم درپناه حق تعالی یکایک شما اعضای ارجمند سایت و خانواده های عزیزتان سلامت باشید و سرافراز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک


      لطفا ذیل این نوشته ام ، هیچ ننویسند حتی شاعرِ ارجمند شعر سپاس بیکران.
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۷
      سپاس اقای قلیچ خانی
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۲
      خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۴۸
      سپاس جمیله بانو
      مسيحا الهیاری
      مسيحا الهیاری
      چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۰
      وقتی جمله ای را به مولای همه آدمها نسبت میدهید که فلان کردی تشکر نکن یا معذرت لازم نیست باید منبعش را بفرمایید و یا تنها به اینکه نظر بنده تان این است بسنده کنید
      اخلاق و دین و در آخر اصل به انسان بودن لااقل از نظر مولا تا یاد داریم هر چقدر خود را بر فروتنی حتی اگر خوردن خشم به خاطر خود انداختن یک جاهل باز بخششی هست .
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۶
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      يکشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۰۱
      علیکم سلام بانو الهه تشکر
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۴۲
      درود بر ياور صلح و دوستي
      كاغذ صلح با قلم اگاهي مي اميزد وز انديشه ي مانا
      ميچكد سطور درخشان

      احسنت مثل هميشه خوبي تو خوب
      نشان دادي بزرگي ات را و نشان داد تفكرش را
      خندانک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۰
      سلام امیرحسین جان
      اتفاقا میخواستم امروز زنگت بزنم . نگرانت شدم مدتی نبودی
      ایشالا حالت خوبه عزیزم
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۳
      سلام و عرض ادب🌻

      سپاس از اشتراک این شعر زیبا و مبارک مدیران سایت باشد خندانک
      هممون میدونیم که تلمیح از ویژگی های منحصر به فرد شعر ماناست
      و خب من به شخصه از این آرایه لذت میبرم و کاربردش در شعر رو خیلی دوست دارم چه یک بار تلمیح چه چندین بار تلمیح !!
      و در اینجا قصد دارم به داستان ناقه که در انتهای شعر آمده اشاره کنم :

      ناقه ( شتر ماده ) ی صالح که همون شتر صالحست به معجزه آن حضرت و درخواست مشرکان از دل کوه بیرون آمد
      که در اینباره روایاتی آمده و خداوند میخواست با این کار قوم ثمود رو آزمایش کنه

      آب نهر، یک روز به این ناقه اختصاص داشت و مردم در روز بعد می‌توانستند از آب استفاده کنند و حق هیچ تعرضی به این شتر نداشتند. ( چون از اول همین قرار را گذاشتند ) اما با گذشت زمان، عده‌ای ناقه را از بین بردند ( به اصطلاح پی کردند ) و دیگران هم به آن رضایت دادند. در نتیجه عذاب الهی نازل شد و همه منکران صالح نابود شدند .


      شاعر پس از فراز و فرودهایی که اکثرا گله مند هستند ، به ناقه ی شعرش میرسد که گواه رسالت و مصداق معجزه اش بود و فتوای پی کردن آنرا میدهد . چون شاعر را ظاهرا در زمان سرایش آن ناکام گذاشته و به دامن معشوق نرسانده . و دلخوشی شاعر فرجامی نداشته

      اما نکته ای که در پی کردن شتر شعر مانا برایم جالب بود ، ارتباط این شعر به زندگی شخصی اوست که یکبار برایم گفت شعر من مثل ناقه صالح است . و نصف انرژی و وقتم را میگیرد و همیشه مجبورم که نصفی از وجودم را برای شعر بگذارم و نصف دیگرش را برای زندگی و خانواده و ... و اینست که خانواده و فامیل و همکارانم ازین وضعیت ناراضی ند و همیشه دوست دارند که من شعر را بیخیال شده و دربست برای آنها باشم .
      حالا شتر حضرت صالح ( ع ) را در نظر بگیرید که نصف آب اون قبیله را سر میکشید . و ارتباط آنرا با شعر مانا
      و چند سوال اینجا مطرح است :

      اول اینکه آیا شاعر که خود فتوای پی کردن ناقه را صادر نموده ، به عاقبت کارش فکر کرده ؟
      چرا خود این ناقه را پی نمیکند و آنرا به دیگران واگذاشته؟
      و چرا کار امروز را به فردا محول کرده؟
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۰
      سلام وروجک
      اگر سوالات را فقط از من پرسیدی جوابش را خواهم گفت :

      گفته ام پی کنید ، چون خود از کشتن شعرم ناتوانم و گفته ام اگر شما میتوانید بکشید . و میدانم که نمیتوانند
      چرا ؟
      چون قرار نیست امروز بکشند . مجوز برای فردا صادر شده . و بنظرت این فردا هرگز میرسد ؟؟؟؟
      پس به عاقبت کار هم اندیشه کردم


      راستی نبودی ، من و گلاله نزدیک بود از نگرانی تبخیر شویم
      خوشحالم که سالمی
      ارسال پاسخ
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۸
      سلام حدیث عزیزم خندانک خندانک
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۸
      به گلاله رفتم دیگه خندانک
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۸
      ممنونم جواب سوالمو گرفتم خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مسيحا الهیاری
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۵۷
      مانا کلامش سترگ قلبش پر از مهربانیست .مانا هرگز به خاطر خشم خود بر کسی خرده نمی گیرد بلکه در هوای کلام زندگی میکند این شعر را ذره ذره هضم کردم و هیچ کس اندازه من با مانا جر و بحث نداشته .متاسفانه در شعری که بر ناقوس مهربانی و آرامش و دوستی میکوبد .عده‌ای هنوز آتش حسادتشان شعور سعادتشان را نشانه گرفته هر چند انکار میکنند خودشان ....این شعر به غایت از آن شعر هاست که زنجیری اول و آخر شعر را بهم بسته و شاعر گویا روی این زنجیر فرش کلام میبافند و هر جا و ترکیب شعر را برداری گویا فرشی گلها کج شده فاعل شعر معلوم است و تم شعر آشکار و نفس گیر و من واقعا دوست داشتم این شعر مال من بود .ولی حسادت من
      فایده ای ندارد افسوس .احسنت شاعر

      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۱
      سلام مسیحا
      نه فقط شعر که شاعر هم قابل شما را ندارد بزرگوار
      ارسال پاسخ
      مسيحا الهیاری
      مسيحا الهیاری
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۹
      سلام بد دوست داشتنی واتساب را جواب بده
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۹
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      مسيحا الهیاری
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۸
      جناب محمدی مطلبی که شما مرقوم فرمودین و بنده کلا قبول ندارم که شعر مانا بر مخاطب عوام مشکل است درکش اولا قرار نیست شاعر خود را در سطح عوام نزول دهد تا بلکه همه شعرش را بفهمند مثلا شعر استاد شاملو یا از کتاب ها مثال بزنیم بوف کور هدایت را هزار بار باید خواند تا بتوان درک نمود واین گناه شاعر نیست ..شاعر شعرش را مینویسد و البته هیچ شاعری همه شعرهایش قرار نیست عامه فهم و یا به قولی مقبول عموم باشد و ضمنا با توجه به مخاطبین ایشان بنده این مطلب را قبول ندارم چون تعداد مخاطبین و نظرات بکر نشان میدهد شعر فهمیده شده و اما بحث خود استاد آصف و مثالش بیشتر خاص و نا مفهوم است تا شعری که نقد البته نمیشه گفته نظر ایشان به شعر
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۹
      درود مجدد. من اتفاقا گفتم شعر مانا در جذب مخاطب عام و خاص موفق بود. منتها نگاه شما نباید تنها به مخاطبین این صفحه باشد چرا که اولا مخاطبین این صفحه اغلب شاعرند ثانیا اغلب با مانا در ارتباط هستند. و من هم معتقدم شعری که عوام آن را نفهمند الزاما بد نیست. برای مثال اغلب اشعار نیمای بزرگ دشوار هستند و البته از بهترین اشعار هستند.
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۹
      سلام بر مجید(ع)
      بردار میان صفهای عزاداری زنجیر بدست دنبالت میگشتم در صفحه ی مانا پیدات کردم...
      خوبی رفیق
      چه خبر از رفیقمان ابلیس؟؟؟؟😄😄
      بگو بی مروت سری به ماناییون دیگه نمیزنی؟؟؟

      من دورگرد دانشم استادم خودتی از اینجا به اونجا کوچ میکنم چیزی یاد بگیرم

      با اجازه ی شیطان بزرگ آمریکا به سوالات شما پاسخ خواهم داد...😄
      ۱) مانا همیشه خودشو در کسوت پیامبری میدیده که مزامیرش و( همین کلمات وحی شده) تو دید عموم میذاشته تا شاید پل صراطی باشه برای عبور از برزخ نافهمی تابهشت فهم
      حالا شاید تو این زمانه که همه داعیه دار غرور و علامه دهر هستن این اشعار شطحیات به نظر برسند اما بنظرم اینا فقط تفاخر ادبی هستند...هر شاعری هم چون رسالتش پیام دادنه میتونه پیامبر کلماتش باشه...

      ۲)آشنایی زدایی هم با هر ترکیب ادبی میتونه اتفاق بیوفته کلید ورودشم به کلبه ی کلمات دست خود شاعره...از اونجایی که من متوجه شدم مانا با ترافیک آرایه مخالفه بخاطر همینم بعضی جاها کلامش ساده و صمیمی و حتی کوچه بازاری میشه...

      ۳)هر شاعری میتونه توو یه زمینه ی بخصوصی مانور بده این سه المان معرفی شده از شاخصه های شعرِ ماناست همونطوری که سعدی جامعه شناس خوبی بود و غزلهای عاشقانه میگفت فردوسی تصویرساز حماسی بود حافظ عرفان و به سقف رسوند مولاناو....یعنی هرکسی میتونه معیار خاص خودشو داشته باشه و امضایی که باعث قوت کار بشه...وقتی ما اشعار مانارو با این ترکیبات میشناسیم به این معناست که زیبایی کارهاش با این آرایه ها تضمین شده و فک نکنم تا الان شاعری اومده باشه یکجا از کل صنایع ادبی استفاده کرده باشه...اگر هست یکی معرفی کنه من برم بخونم یاد بگیرم...(البت غیر از خودت و شیطان😄)

      ۴)راجع سوال چهارمت
      مثلا من توو این شعر جدیدم عطش امام حسین(ع) زنده کردم الان کافرم و شیطان پرست؟؟؟که مانا با دگرگون کردن اساطیر بخواد باورهای کسی و بهم بریزه؟؟؟
      شعر=تخیل
      گاهی خدارو واسه چای نوشیدن دعوت میکنی
      گاهی پیامبری
      گاهی حافظ تو وجودت حلول میکنه
      گاهی منظومه ی شمسی و گوشواره ی معشوق میکنی

      ۵)چه تعریف بیجا چه نگفتن حقایق همیشه لطمه زننده بوده
      ولی خوب میل شخصی همیشه در انتخاب یه کار خوب و بد دخیل بوده وقتی یه اثریم خوبه دیگه خوبه شبیه اینه بوگاتی و بندازن زیر پات بگن ایرادش چیه؟؟
      برای پیشرفت پراید کلمات من یکی نیاز داره صاف کاری شن...
      از درخت زردآلو هم نباید انتظار چیدن خربزه داشت
      منظورم اینه هر کسی بهر هنری ساخته شده

      ما حالا زیر سایه سار این صنایع ادبی توو این بیابون ادبیات نشستیم حالا اگه شاعر حال کرد زنگ بزنه بقالی سرکوچه یه دوجین آرایه ی خوراکی بیاره چه اشکال ؟؟؟
      اینو هم مثل آویزهای درخت کریسمس به درخت واژگان خودش نصب میکنه و ارتباط عمودیشم حفظ میشه
      اینم نکرد
      این کلام تو شطِ شعر جاریه و هرکسی وقتی قلاب بندازه به اندازه ی همتش از اون روزی بدست میاره...

      و در آخر

      تو و طوبی و ما و قامت یار

      فکر هر کس به قدر همت اوست

      حافظ

      لوپ شیطان و از طرف من بکش😄
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۰
      سلام ویژه خدمت پسر گلم آقا پژمان خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      غلامعلی همایونی (شمیم)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۱۷
      سلام مانای عزیز و بزرگوار
      به نظرم اگر پیغمبر شده بودی بهتر از شاعری بود
      واژه‌هایت عطر آیه دارند از بس که با پیامبران آیات الهی انس داری.
      بسیار زیبا بود سروده‌تان
      زنده باشید
      عزت زیاد

      ⚘⚘⚘
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۶
      سلام شمیم مهربان
      والا بس که با پیامبران و پهلوانان انیسم ، که یه جورایی بوی اون بزرگواران رو گرفتم .
      و این بهم حس خوبی میده .... و چقدر خوب است این رایحه را شمیم نازنین هم احساس نمودند
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۸
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۰
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      حوریه دردانی حقیقی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۳۱
      انگار پسین پیراهن این نوجوان کنعانی را
      ناخن مادر من دریده است
      هزاران درود بر شما استاد گرانقدر خندانک
      همواره زیبا خلق کرده‌اید و این بار هم چونان همیشه زیبا و پر قدرت آفریدید خندانک خندانک
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
      خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۸
      نام شما سه بخش است
      که از بهشتی بودنتان حکایت میکند . از باارزش بودنتان و از حق منشی تان
      اینست که تعریف شما را تحفتی از جانب آسمان میدانم و بر دیده ی شوق میگذارم
      ارسال پاسخ
      حوریه دردانی حقیقی
      حوریه دردانی حقیقی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۲۴
      سلام و عرض ادب خدمت شما بانو گلاله‌ی عزیز خندانک خندانک
      حوریه دردانی حقیقی
      حوریه دردانی حقیقی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۳۱
      واژه به واژه ی کلام شما افتخار است استاد گرانمهرم خندانک
      کلام شما مایه مسرت و مباهات این شاگرد کمترین است خندانک خندانک
      شاگرد نوازی فرمودید استاد خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۰
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۳۶
      سلام شاعر گرامی
      مانند همیشه عالی سرودی بود
      لذت بردم
      هزاران درود برشما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۲۱
      سلام
      و همیشه تشنه بودم که جامی بیشتر از مدام مهرتان بنوشم . اما خوب شما ساقی مهربانی هستید که مصداق کم خور و همیشه خور شده اید . پس همین یک پیاله را غنیمت شمرده به سلامتی قلمتان سر میکشم
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۰
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      بهرام معینی (داریان)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۴۱
      درود فراوان بر مانای عزیز ودوست داشتنی وادیب وارسته وبزرگوار 🌷
      کماکان زیبا ونغز وپر محتوا سروده اید 🌷
      در پناه حق 🌷
      مسرور ومستدام 🌷
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۲۳
      سلام دایی نازنینم . و اگرچه محبت عزیزان را نمیتوانم متقابلا پاسخگو باشم چه ایشان در شماره هزارند و مانا کم از یکنفر ، اما دلم هرگز از مهرتان خالی نبوده و نخواهد شد
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۲۸
      درود بر شما جناب معینی
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد جواد عطاالهی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۲
      درود بر شما جناب مانا
      بسیار زیبا بود .

      پیامبری مقام عظیمی نیست
      آنجا باش که جبرییل زیر پایت باشد
      و محبوب بی پرده در حضور
      خندانک خندانک خندانک
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۵
      خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد جواد عطاالهی
      محمد جواد عطاالهی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۴
      دل نوشته ایی بود بداهه و تقدیمی
      بحثی ندارم اما آنکه مرده را زنده میکند محبوبی است که در کلام پیامبران است والا در وادی حب غیر از حضرت خاتم مابقی لنگانند
      خندانک خندانک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۴
      سلام . و مشکل اینجاست من پایم لنگ است و پرم سوخته
      ما را به آن وادی راه نمیدهند با اینهمه گناه
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      عسل اسدیان
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      درود بر مانای مهربان

      ***************
      مهربانی ات را با گل ها در میان بگذار

      با سنگ ها

      با رودی که می رود

      با خنده کودکان عراقی

      مهربانی ات را با جنگ در میان بگذار

      صدای تو چشمه ای خواهد شد

      و انسان را با انسان

      آشتی خواهد داد.
      *****************
      مهربانترین آفریده خدا، شکر خدا که هستی و می آموزم اخلاق انسانی را از خلوص منش ات.
      عالی بود
      پایدار مانی

      خندانک خندانک خندانک

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۶
      سلام
      چو مانا پدر باشد و عسل دختر
      نماند به گیتی یکی تاجور


      خلاصه ببخشید عسلی ، وزن شعر به هم ریخت تا ترازوی احساسم میزان شود چون همیشه دوستت دارم
      ارسال پاسخ
      عسل اسدیان
      عسل اسدیان
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۹
      درود گلاله با احساس و زیبایم
      خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پژمان بدری
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۲
      سلام
      این واژگان ابلیسی نه برای دوستی بلکه....

      خواستم یکم جو بدم خندانک خندانک خندانک

      ترسیدی نه؟ خندانک

      گفتی یکی دوباره شروع کرد؟

      هروقت دنده کباب برام خریدن مووو آشتی میکنم خندانک خندانک

      برگردیم به شعر

      که کلامی وحی شده است که رسالت کلماتم نمایش این دوستیِ الهیست...

      من برم با ریکا و پور پرتقال آبمیوه بسازم چون کف کردم داره از گلوم حباب میزنه بیرون خندانک

      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۰
      پژمان تا کی از دستم فرار میکنی
      آخرش یه روز میام کافی نت ، کل دفترامو میکوبم روی میزت . میگم نقدکن
      بعد در کافی نت رو هم از پشت میبندم و جهت اطمینان چند تک تیرانداز را هم در همان حوالی مستقر میکنم ، که اگر به لطایف الحیل از دستم در رفتی به صنایع الدغل از پا درت بیارن خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۲
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      معصومه خدابنده
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۰
      سلام وارادت استاد گرامی
      درودهایم تقدیمتان بسیار زیبا
      پایدار باشید
      🍃🌹🍃🌹
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۱
      سلام معصومه مهربان . خوش آمدید عزیزم
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۹
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۶
      یه سادگی خاصی در نگاه و کلام شماست که نمیشود آسان از کنارش گذشت . خوشحالم که هستید و مینوازید
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۴
      خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۳
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      یدالله عوضپور    آصف
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۳۳
      جناب جمشیدی عزیز درود برشما
      مانا باشید وبمانید
      اجازه می خوام به تمام القابی که پیشکش شماکرده اند ،لقبی اضافه کنم
      {میوه فروش لاکچری} در محله ای مرفه بساطی گسترده به وسعت
      وسع مشتریانش،کاهو وکلم بیست تومانی را ده برابر قالب می کندو
      ایضا سایر مایحتاج را. امیلانی اندک، خریداران دائمی هستند و
      ولخرجی بهترین هنرشان، برای میوه فروش کدام کاسبی پرسودتر
      از این؟ گور بابای دیگران.
      این محلۀ ده ساله ساکنینی دیگر نیز دارد که ناظرند و گذرا.
      نه اینکه قدرت خریدشان نیست بل مبارزند گرانفروشی را.
      با وجه یک کیلو سبزی لاکچری، میتوان ده قلم جنس دیگر خرید.
      چنانکه خواندم ، امیدوارم بنده هم متهم به حسادت نشوم.
      بگذار کرکره را اندکی بالاتر بکشم.
      دوست خوبم ، در سخندانی شما شکی نیست اما باید توجه داشت
      که رسالت شاعر تمام شمول است .
      هنر نقاش آن است که منظره اش باوجود پیچیدگی،قابلیت نگاه عام
      داشته باشد.شما و افراد قلیل همفکر شما که به قول خودتان
      از محله ای دیگر به اینجا کوچیده اید،تنها فروشنگان کالا نیستید.
      وخریداران شما هم همین جمع قلیل فوق الذکر نمی باشند.
      اینجا بازاری ست با کاسبان ومشتریان متنوع.
      به گمانم همین اشاره بس باشد
      پوزش فراوان بخاطر تطویل کلام..
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۳
      سلام بر شما استاد عزیز و نکته سنج خندانک
      ارسال پاسخ
      مسيحا الهیاری
      مسيحا الهیاری
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۴۷
      سلام ببخشید دخالت بنده را هیچ کس اندازه مسیحا با مانا کنتاکت و برخورد نداشته است اما مانا چون اسماعیلی است که تا خنجر بر گلویش مینهی نهیب پیامبری ات امضا میشود و قربانی از راه میرسد .نیازی به اتهام حسادت نیست چون حسادت در بطن خود اگر برای ارتقا باشد بسیار ثواب است .اما وقتی حسادت کینه ورزانه و آمیخته به توهین و ترکیبات رکیک میوه فروش میشود معلوم میگردد .طرف خواسته سنگی به رستاخیز دانش بیانداز تا حداقل برای پرتاب سنگ به جریانی مهم مشهور شود .قسمت اول شعر مانا را خوب میدانم و بقیه را خوبتر و میدانم حتی کدام گفتگوی بنده با مانا دلیل این شعر که نه آیه زبور شده و خودش میداند .وقتی ابوهریره را با ابوالعباس میسنجم میبینم این حرف راست است دیندار متوسط وجود ندارد به قول اکثر اهل الجنه.
      ساکنین محله در هنر مرز نباید داشته باشند در خصوص میوه فروش گران یا ارزان به قولی هر چقدر پول بدهی همان قدر آش میخوری .هر قدر مدیران دعوت به آرامش میکنند عده‌ای به جای شعر مخاطب و شخصیت شاعر را نقد میکنند و وای بر ما
      اناالانسان لفی خسر
      کسی لقبی بر مانا پیشکش نداد ه هر چند دندان اسب پیشکش شده را نمیشمارند. و لقبی که شما اضافه کردین در اصل باور آلوده و برداشت اشتباه شماست و وای بر حال این اد بیات که قبیله ای شده و من زبانم الکن است .....این را نوشتم که حداقل از صمیمی های مانا به حساب نمایم و خیلی ها میدانند گاه اگر دشمن ام حق باشد دستش را میبوسم
      الله بصیر بلعباد
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۲۹
      درود جناب الهیاری، اگر دوباره نقد جناب آصف را بخوانید به این نتیجه می رسید که ایشان بر شعر مانا نقد دارند و آن را پیچیده می دانند و فهم آن را بر عوام دشوار. واقعیت این است که شعر کلاسیک بواسطه ی موزون بودن و مقفی بودنش برای مخاطب ایجاد آشنایی می کند و بواسطه ی صور خیال آشنا زدایی. اما در شعر سپید بدلیل عدم وجود وزن و قافیه و تمایل بیشتر به صور خیال، از تعادل خارج شده هست اینکه شاعر چه رکبی به کار ببندد که هم شعریت اثر حفظ شود و هم مخاطب عام داشته باشد، کار بسیار دشواری است. حضور داستان ها و روایتی بودن زبان تا حد زیادی در شعر و زبان مانا توانسته در جذب مخاطب عام مفید واقع شود. این شعر به نظر من، هم از حیث ارتباط با مخاطب خاص و هم ارتباط با مخاطب عام موفق بوده است و البته باز هم می توانست بر شعریت اثر افزود.
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۱۴
      سلام استاد عزیز
      از اینجهت گفتم استاد ، چون به استادی تان قبلا پای شعرهایتان اعتراف کردم . و بر همان باورم
      اما سبزی سرود مانا اگر هم لاکچری باشد ( چون یکبار هم معلمم خانم فریبا نوری گفت شعرهات اشرافی هستند ) اما قیمت آنها ارزان است و در اختیار عموم که اگر جز این بود تیک نقدم همیشه باز نبود . و از طرفی همین دوستانی که اینجا از بنده سبزی میخرند در صفحات دیگر نیز برای خرید دیگر مایحتاج روحشان رفت و آمد دارند . که در دکان مانا نیست .
      پس نه بحث انحصار است و نه احتکار ، که خود بیشتر از هرکسی محتاج کالای دیگرانم و پای شعر همه هم آمده ام . حتا چندجا به دلیلی که لابد برای خودشان موجه است مسدودم کردند و به خانمم گفتم برایشان کامنت بگذار .
      و در بحث القاب ... بارها به همه عزیزان متذکر شدم که این استاد و پیامبر و شیخ و ... را وصله من نکنید و فقط مانا صدایم کنید . اما حرفم را گوش نمیکنند ، حالا شما به بزرگواری خودتان عفو بفرمایید
      و میدانم هیچ یک از این القاب به من نمیاید ، شعرم شاید به قول شما لاکچری باشد . خودم فقط یک مسافرکش مستاجر وامدارم که برای روزی شصت تومن به قول حسین پناهی از دین روز تا بوق سگ میدوم . و چهارسالست که هنوز موفق نشدم یکدست لباس نو بخرم .
      تنها دلخوشی ام گلاله و دخترامه و این شعرها که محصول سی سال کتاب خواندن و سفر کردن و عاشق شدنه . آنهم در طایفه ی ما کسی شاعر نبوده و شاعری را با خل بودن یکی میدانند که ده بار پدرم گفته : تو آبروی همه ما را بردی !!!!!!

      حالا باز هم گردن ما از مو باریکتر ... بفرمایید چه کنیم استاد ؟
      و سبک شعرم اینست و شعر هم الهام است و نمیتوانم به آنچه که دلم میسراید دست ببرم .
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۵
      خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۳
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      دانیال شریفی ( دادار تکست )
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۱۶
      خندانک خندانک بسیار زیبا سرودید و پر از احساسِ ناب خندانک خندانک

      لایک شد دست نوشته ی قشنگتون👍🌹
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۳۲
      سلام دانیال عزیز
      از اینکه میایی و لایک میکنی ممنونم
      اما اینکه همه جا شما را میبینم که فقط همین حرف را بر زبان میاورید خوش ندارم . چه اینکه این تصور در ذهنم ایجاد میشه ، این بزرگوار فقط دنبال لایک کردن و لایک گرفتن است . و این خلق و خوی اینستایی برای یک کاربر سایت شعر نو خوب نیست . تعداد بالای لایک و کامنت هم دلیلی برای خوب بودن هیچ شعری نیست . یکی مثل مانا وقت میذاره در واتساپ و سایت و تلگرام و به روشهای خاص خودش شعرشو عرضه میکنه و ممکنست شعرش جزو اشعار پر نشاط سایت باشه ، اما دلیل بر رجحان شعر مانا به بقیه نیست . که اتفاقا در هیاهوی ناشاعرانی مثل من ، خیلی از اشعار گرانقدر به محاق میروند و دیده نمیشود که گاه خود را ازین بابت سرزنش کردم و با تیک نقد سراغ شعرهای پنهان شده رفتم که دستشان را بگیرم و به همه بقبولانم که شعر و شخصیتشان به صدتا مثل من میارزد . و باور بفرمایید دوستان صفحه بنده را شلوغ نکردند بلکه حواشی و جدلها باعث این ازدحام شد . که عده ای ناخواسته باعث رونق این دکان متروک شدند . و اینکه اینقدر خودمان مث ندید بدیدها برای هم نوشابه باز کردیم که من کچل شدم منفورترین شاعر سایت ... و کاش عزیزانی که از مانا غول بی شاخ و دم ساختند ، یکبار فقط یکبار منو از نزدیک میدیدند که بعلت نداشتن کفش با دمپایی آشپزخانه میام خیابان .... حالا بحثم این بود شما هم این عبارت لایک رو اینقدر نگو ، حیف شما نیست که از هر لحاظ از مانا سرتری ولی به لایک مانا نیازمند باشی ؟؟؟ باورکن مانا هیچ خری نیست . الکی بزرگش کردند
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۳
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد قنبرپور(مازیار)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۳۰
      سلام مانا
      پسر جان بگو من چیکارت کنم
      یبار نشد این صفحه رو باز کنم و جنگی نبینم
      یه دستت شمشیر یه دست قلم البته میدونم با شمشیرت کسی رو نزدی ولی با قلمت خوب همه رو لت و پار کردی
      خندانک
      خلاصه تهش رفاقته خندانک
      و اینکه
      خدااااااااااااا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خفت میکنما خندانک خندانک خندانک خندانک
      خدا نه مانا خندانک
      بمون رفیق ⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩
      یا حق
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۴
      سلام رفیق عزیزم
      همیشه مرا یاد حر میندازی
      یه روز یواشکی بهت میگم

      و روزی هم میخوام دست پدرت را ببوسم که آزادگی را به تو تزریق کرده . من همیشه دوستت داشتم
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۴
      درود جناب قنبرپور گرامی
      خوش آمدید خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۵
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      مسيحا الهیاری
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۸
      جناب محمدی مطلبی که شما مرقوم فرمودین و بنده کلا قبول ندارم که شعر مانا بر مخاطب عوام مشکل است درکش اولا قرار نیست شاعر خود را در سطح عوام نزول دهد تا بلکه همه شعرش را بفهمند مثلا شعر استاد شاملو یا از کتاب ها مثال بزنیم بوف کور هدایت را هزار بار باید خواند تا بتوان درک نمود واین گناه شاعر نیست ..شاعر شعرش را مینویسد و البته هیچ شاعری همه شعرهایش قرار نیست عامه فهم و یا به قولی مقبول عموم باشد و ضمنا با توجه به مخاطبین ایشان بنده این مطلب را قبول ندارم چون تعداد مخاطبین و نظرات بکر نشان میدهد شعر فهمیده شده و اما بحث خود استاد آصف و مثالش بیشتر خاص و نا مفهوم است تا شعری که نقد البته نمیشه گفته نظر ایشان به شعر
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۵
      خندانک
      ارسال پاسخ
      نسرین حسینی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۲۵
      درود برمانای همیشه مهربان
      که اندیشه زلال و دل مهربون وصبورش را
      میتوان در قلمش حس کرد
      سپاس از هدیه ارزشمندی که تقدیم کردی
      همیشه مانا بمانی. عزیز گرامی خندانک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۱
      سلام . این مهربانی فقط یک علت دارد و آن خوبی شماست . یادمه سال ۷۹ سرباز بودم در دشت ذهاب ، همه سربازها روی بر و بازو و کت و کولشان خالکوبی میکردند . من مانده بودم چطور از بین شش میلیارد انسان نام یکی رو برگزینم ، آخرش دیدم همه رو دوست دارم و این بود که عدد 6000000000 را روی انگشتم حک کردم که هنوزم هست ( حالا باز یکی یقمو نگیره بگه خالکوبی حرامه باور کنید من اون موقع مسلمان نبودم ) خلاصه خانم حسینی قصه اینه من واقعا عاشق همه هستم و اصولا کینه و دشمنی هیچ احدوالناسی تو دلم نیست . و حتا وقت دعوا هم دلم از غیظ طرف خالیه و بیشتر حس میکنم یه جور تمرینه . این حالا بحث عمومی بود بحث که خصوصی تر بشه ، کی از جماعت شاعر بهتر برای اینکه بهشان عشق بورزیم ؟ و بی شک شما هم جای خود را دارید و لایق هر احساس خوب ...
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۶
      درود مهربانوی عزیز
      حضور و کلام قشنگتان را سپاس خندانک
      ارسال پاسخ
      نسرین حسینی
      نسرین حسینی
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۰۵
      درود مانای عزیز وهمیشه مهربان
      برخی از مهربان‌ترین انسانهایی که میشناسم، در دنیایی زندگی کرده‌اند که با آنها مهربان نبوده است، به دست دیگران سختی‌های زیادی را متحمل شده‌اند و علیرغم همه اینها، همچنان عمیقا دوست می‌دارند و اهمیت می‌دهند. خیلی وقت‌ها آنها که بیشتر صدمه دیده‌اند، از سخت شدن در این جهان اجتناب میکنند، چون که هرگز نمی‌خواهند فرد دیگری، آن رنجی که آن‌ها تحمل کرده‌اند را، متحمل شود.
      اندیشه وکلامت را میستایم‌
      همیشه برای من دوست داشتنی هستی
      انشالله که همیشه سلامت باشید به مهر یزدان پاک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۵
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      شریف شریفیان
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۳۶

      خدا یا ببخشا که شاعر شدم


      چرا دل دوباره خطر میکنی
      مرا باز زیر و زبر میکنی

      تو را تا کجا من نصیحت کنم
      چرا از نصیحت حذر میکنی

      تو این راه صد باره هم رفته ای
      مرو راه رفته ضرر میکنی

      به من چه که تو باز عاشق شدی
      مرا از چه بی بال و پر میکنی

      بود چند باره شکستی ز غم
      خیالت شکستی هنر میکنی

      رهایم کن ای عشق دل پیر شد
      چرا از دل من گذر میکنی

      خدایا ببخشا که شاعر شدم
      تو بر حال و روزم نظر میکنی

      من امشب زتو مرگ می خواستم
      دوباره شبم را سحر میکنی

      تو دردی که دادی دوایش بده
      چرا عالمی را خبر میکنی
      سلام
      مانای ماندگار
      سروده ی فاخرتان را پسندیدم
      واینکه تقدیم به عزیزان پسندیده تر
      رسالت شاعر ساحریست. که با واژه های بکر
      خواننده را جادو کند
      وتا عمق روح و روانش رسوخ
      از شعرتان پیدا واز پیروانتان هویدا
      که به این امر مسلطید
      ودرود بر اندیشه ی تابناکان
      وگلها تقدیم ادبتان خندانک خندانک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۱۲
      امشب انگار درهای آسمان به روی مانا باز شده که صفحه اش از حضور ابدال و اکابر ادب منور گشته . از همانجا که تشریف داشتید تا این صفحه قدم بر چشمم گذاشتید بزرگوار . مسرور و شاد شدم از آمدنتان و ببخشید که درین صفحه دستم خالیست و حتا شعری هم که بتوان نام شعر بر آن گذاشت ندارم پیشکش حضور نازنینتان کنم .
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸
      درود بر شما استاد شریفیان عزیز و گرامی
      سپاس که آمدید و نگاشتید به مهر خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۵
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      یدالله عوضپور    آصف
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۳۹
      دوست خوبم جناب الهیاری عزیز درود برشما
      قبل از هرچیز شایسته است عرضه بدارم که حقیر یکی از مخالفان سرسخت سفید و هایکو و از این قبیل نوشته هاهستم و اصولا آنهارا در قالب شعر نمیدانم وبه عنوان نثر و دلنوشته می شناسم.لذا هیچگونه نقدی نمی توانم داشته باشم.
      اما بعد
      حقیر هیچگاه قصد توهین و تحقیر احدی را در مخیله نمیگنجانم.
      هر نوشتاری مشتریانی مخصوص خود دارد.
      در مورد سبزی فروش هم منظور تحقیر نبوده میشد نمایشگاه دار بنویسم
      اما در لحظۀ نوشتن این واژه به مغزم خطور کرد و بر اساس آن ادامه دادم
      واین کنایه وتلمیحی بیش نیست.جناب مانا خویش میداند که چقدرنزدمن
      مورد احترام هستند.
      اما منظور
      فقط خواستم بگویم که یک شاعر ،یک نویسنده وقف عام است
      تمام اقشار باید از این موقوفه بهره ور باشند.
      بانگاهی گذرا میشود فهمید اکثر افراد این سایت ،سرآمد همه خود من بیش ازآنکه آموزگار باشیم دانش اندوزیم.
      به اشتراک گذاشتن متون واشعار غامض دردی از ما نو آموزان دوا نمیکند
      نمونه اش ، درسروده های ، شما ، مانای عزیز سلمان بزرگوار وامثالهم
      افراد معدوی نظر گذارند ، الباقی ناظرند و گذرا.
      ما یک وقت بزمی خصوصی داریم لذا افراد مخصوصی را دعوت می کنیم
      وقتی جلسه ای عمومی ست ،سخنران باید مهارت بیان فراگیر داشته باشد.
      لذا چنانچه حضرتعالی و امثالهم گفتار بنده را توهین پنداشته اید ، شدیدا عذر خواهم..
      می دوستمتان فراوان خندانک خندانک خندانک
      چون توانایی پاسخ جداگانه ندارم لذا خواهشمند است مانا جان و سایر منتقدین متن بنده ، هم خوانندۀ این بضاعت اندک باشند.
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۱
      ای وای استادم .....چرا سپید را دوست نداری
      ولی من سپید سرا همیشه شما رو دوست دارم
      ارسال پاسخ
      یدالله عوضپور    آصف
      یدالله عوضپور آصف
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۵
      شاهرخ جان گرامی درود عزیزم
      نگفتم سپید را دوست ندارم اتفاقا خیلی هم می پسندم
      اما نمی توانم نام شعر بر آن بگذارم چون شعر، کلامی ست موزون ومقفا
      برای هرسطر آن باید هزار گونه واژه را زیر وروکردتایکی خوش بنشیند.
      اما سپید وامثالهم بلافاصله بعداز تراوش به کتابت می نشیند
      والخ....
      مانا باشید خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۹
      استاد عزیزم
      حرف در این مقوله زیاده و زیاد مزاحم سما و مانای عزیزم نمیشم.
      ایسالله عمر باشه حالم خوبتر یه روز خیلی برایتان مینویسم....
      شما رو با دوستی زیاد به خدا میسپارم
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۱۶
      سلام استاد
      من را با نود کیلو ماهیچه خالص ( که محصول کارگری و چوپانیه ) از خجالت آب نکنید بزرگوار
      بنده همان لحظه ی اول جان کلامتان را و دلسوزی نهانش را دریافتم و بر دیده ی شوق نهاده خروش سمعا و طاعتا براوردم . و البته مسیحای نازنین هم اگر برآشفت همه از ناحیت دلرحمی و بنده نوازی اش بود و الا هر دو شما را دوست داریم و قدردان حضورتان هستیم .
      و اما بعد
      بنده هم مثل شما سپید و چامک و هایکو و ... را در طبقه ی شعر قرار نمیدهم و فکر میکنم نه نثر هستند و نه شعرند و نه حتا بین این دو ، خود قلمرویی جدا هستند که ایکاش نامی فراگیر بر آن نهاده میشد تا نه ما به ساحت پاک شعر دهن کج کنیم و نه شاعران بر ما خرده میگرفتند که این کالای مجهول را از قوطی کدام عطار آوردید . و البته حاشا نمیکنم که خود با سعدی و حافظ و فردوسی و مولانا و عطار و شهریار و پروین و معینی کرمانشاهی و صائب و فایز و باباطاهر و ...... قد کشیدم و سپید سرایی ام از ناحیه ی ناآشنایی ام نیست . بلکه از ناتوانی ام شاید باشد . و اتفاقا سیزده دفتر از همین اعوجاج را در قالب پی . دی . اف تنظیم کردم و روی همه آنها عنوان " دلنوشته " گذاشتم . چون تعریف مانا از شعر مانند شماست . اما خوب سپید و قالبهای نو را هم دوست دارم و عاشق شاملو و گروس و حسین پناهی و شیرکو بیکس و لیلا کردبچه ام و بیشتر از آنها سلمان مولایی و مجید قلیچ خانی و پژمان لعنتی و سمیه جلالی و ... هم هستم .
      بار دیگر از حضورتان ممنونم
      و بار دیگر دوستتان دارم
      و دست راستتان را میبوسم
      ارسال پاسخ
      یدالله عوضپور    آصف
      یدالله عوضپور آصف
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۷
      عزیزم درود
      بزرگان را بزرگی می برازد
      یقین دارم ،عدم پاسخ به متن قابل وبالابلندت را به پستی توان انگشتانم برای تایپ خواهید بخشید..
      از اینکه شمارا به پاسخنامه ام به مسیحا ارجاع دادم سخت شرمسارم
      مانا جان پایا باش و پویا خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۵۴
      در لدبیات سپید را جزئ اشعار اورده اند و تقسبم بندی کردن . و فراگیری زیادی هم در فارسب و دیگر زبان ها دا د
      دارای وزن اوایی و بار معنایی غنی است و البته من با تعجب یاد خیلی از دوستتن را دیدم چون نمیپسندیدند انرا از رده شعری خارج کردن.
      که این منافات با کتب درسی ما دارد . نگر اینکه بگوییم مراجع درسی بار فراگیری کمی دارد که در ان صورت کمی به چالش میافتیم
      دوستی بود اتفاقا خودش شعر چار پاره میگفت بد جور به سپید میتازید.شاید من یه خط هم ننوشتم زیر مطلبش ولی صفحه مانا یه جوریه ادم دلش میخواد پر چونگی کنه
      سپبد و کلاسیک اگر حرفی تازه نداشته باشند دفن میشود در همین سایت و نهایت در همین کشور.
      الان ما داستون نویس بین المللی نداریم . یعنی کسی که در جوامع دنیا داستانی چاپ کرده باشد و کارش گرفته باشد همینطور شاعری که شعر هایش ترجنه شود نیز نداریم. این یعنی شاعر نداریم. یعنی کسی حرف نو نزده ...فکر نو نیاورده . در هر قالبی که فکر کنین. اهنگساز و خوانتده و صدا و صنعت نداریم.....حالایکی نگه داری منفی صحبت میکنی ها
      همه چی نیاز به نو اوری داره
      حتی کلاسیک سرا ها. و سپید سرا ها
      شاملو ترجنه های زیبایی کرد ولی خیلی تعصب داشت و متاسفانه بر خورد به کلاسیک سرا های متعصب.
      هی همو زدن....یکی نبود که بگه از این دو دسسته کی یه چیزی رو میکنه توی دنیا دو زار بیارزه
      سعدی و حافظو مولوی کار خودشونو کردن ما چی گذاشتیم وسط.‌.یک قرن فقط حرف در تمام زمینه ها....بحث نو اوری در همه مراحله و یپید و سیاه نداره که
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۰
      درود برشما جناب پور آصف گرانقدر

      حضور نابتان را سپاس خندانک
      ارسال پاسخ
      موسی ظهوری آرام(آرام)
      موسی ظهوری آرام(آرام)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۱۴
      سلام
      بسا ناظم که اندر عمر خود شعری نگفت
      بسا شاعر که اندر عمر خود نظمی نساخت
      این بیت که بر حسن تصادف نظم محسوب می‌شود به درستی تفاوت نظم و شعر وشاعروناظم را بیان می کند
      برای روشنتر شدن موضوع ناچار به تعریف شعر و نظم میشویم
      تعاریف متعددی برای شعر بیان می کنند اما به نظراین تعریف که شعر کلامی آهنگین که حاصل گره خوردگی عاطفه و تخیل است کاملتر به نظر می رسد بنابراین تخیل و احساس دو عنصر اصلی شعر محسوب می‌شوند واما نظم کلامی است موزون ومقفی وهیچ یک از عناصر اصلی شعر در آن وجود ندارد وبیشتر برای بیان پیام(علمی، فلسفی ،آموزشی و...)بکار می رود مانند نصاب الصبیان ابو نصر فراهی در لغت و الفیه ابن مالک در صرف و نحو
      برای هردو مفهوم نمونه‌هایی ارائه می دهیم
      کتاب بوف کور اثر داستانی از صادق هدایت سرشار از نمونه های شعری است
      مانند این نمونه
      از دور دست صدای خفیفی به گوش می رسید
      شاید کبوتر با پرنده ای داشت خواب می دید
      و برای مثال نظم یکی از آثار منتشره شده در سایت را می آوریم
      خدایا رحم کن بر بنده هایت
      گرفتارند ومسکین بینهایت
      تویی فریادرس ایخالق نور
      رسان فریادرس بربنده هایت
      جهان دراننظاراست زانکه اید
      کندازبنده های توحمایت
      زهردینی یکی راانتظاراست
      که روزی ایدو سازد نهایت
      ولی ماچشم به راه مهدی هستیم
      کنیم ازمهدی موعودحکایت
      خدایا صبرمادیگرتمام است
      کنیم بردرگهت دایم شکایت



      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۶
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      ابراهیم هداوند
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۱۵
      سلام مانای عزیز
      همیشه باور و تصوری که از دانشگاه و محیط دانشگاه و رابطه ی استاد و دانشجو و .... داشتم بگونه ای بود که بعضا خود را بعنوان شاگردی در مکتب استاد و حکیمی حاذق تصور میکردم که ساعتی در کمال ادب و احترام متقابل، کسب علم و دانش و معرفت میکند.
      بعدها که بعنوان دانشجوی رشته ی عمران وارد دانشگاه شدم؛ مدتی که گذشت، هر چه سعی کردم محیط را همان مکتب؛ استاد را همان حکیم و دانشجویان را همان شاگردان تشنه ی علم و ادب و معرفت بپندارم، نشد که نشد! زهی خیال باطل!
      آنجا از آن احترام فانتزی-خیالی که در ذهن داشتم هیچ خبری نبود. رابطه و ضابطه ی شاگرد و استادی هم در مرتبه ی آخرین.
      در این اوضاع جاریه و بخصوص در این دو روز اخیر فهمیدم علی رغم آنچه که تا بحال می پنداشتم؛ در محفل شعر ناب به تنها چیزی که اهمیت داده نمی شود، شعر و شاعریست. با این حال سعی کردم دور بمانم و هیزمی به آتش این معرکه نریزم چرا که دودش اول به چشم خودم میرفت. و خیال پختم تا مگر به وساطت سپیدمویان محفل ناب این معضل به لطافتی حکیمانه مرتفع گردد!
      در این دو سه روز با موارد و مطالبی روبرو می شوم که علی رغم آنکه آبستن زیبایی های ظاهرند، باطنی کرخت و زشت دارند.
      اما برایم فرقی نمی کند؛ که کی چه می نویسد و کی چه میخواند.
      میخواهم این بار صمیمی تر و متفاوت بنویسم
      خودت خوب میدانی که چقدر قلمت را دوست دارم و چرا...!
      و من هم خوب میدانم که مانا چیزی برای پنهان کردن ندارد. هرچه دارد همین است که میخوانم. صاف و ساده و صادق.
      کافی ست بنویسی. آنوقت تا ابراهیم به خود بیاید؛ قلمش صفحه ای را پر کرده از اوصاف زیبایی ها. که این نقطه ضعف اوست در مواجهه با زیبایی ها تا عنان اختیار به قلم بسپارد و البته... \"تا چه قبول افتد و چه در نظر آید\".

      روز اول که به استقبال قلمت آمدم با نقدی بلند بالا - نه چنان به صراحت و نه چنان در پرده - نوشتم و گفتم هرآنچه را که می بایست. و فهمیدم که من و تو چقدر با هم فرق داریم.
      میدانی چه فرقی؟!
      من سالها خواندم و خواندم و خواندم تا پی به معنی و مفهوم واژه ای ببرم که \"حکیم سخن، فردوسی\" در سرآغاز کلامِ خود، خدایش می نامد.
      اما هرآنچه را که یافتم در کوله باری...نه! در بقچه ای گذاشتم و در پستوی سینه ام نهان؛ تا هر بار به ضرورت و با ملاحظه بقچه را باز کنم و جرعه ای از مستی لایزال آن واژه را بنوشم.
      تو اما مدام مستی مانا...!
      زیاد حرف دارم و مجالم نیست.
      راستی:
      کسی نیست لقب تازه ای به مانا بدهد شاید صداقت این مرد راز دیگری از زندگی اش برملا کرد و کیفورتان کرد...!؟
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۳۸
      سلام بزرگوار
      به قول سلمان ، لاریب فیه هر آنچه که نوشتید جمله از بنده نوازی و مانا مداری تان بود . وگرنه با شناختی که از خود دارم ، از کوچه ی هنر هم باید با معرف و ضمانت معتبر عبور میکردم که در و دیوارش از لگد این ستور بی سرود در امان بماند . چه برسد به اینکه در محفل بزرگان این خطه لاف شاعری بزنم .
      اما ابراهیم نازنین دوست صادق و ارزشمندم ، مستی مدام را خوب آمدید . براستی که اگر جز این بود سالها پیش از درد نداری و بیماری و بیچارگی مرده بودم . بیست و یک سال پیش خوابی دیدم و خیالی نمودم و هرچه که دارم و ندارم همه از دولت آن رویاست . وگرنه من پدرم چوپان بود و.پدربزرگم دزد سرگردنه و در میان عشیره ای هستم که سالمترینشان قلیانی ست و پاستور ریزه ی آنها ، ساقی سر گذر
      و مجبورم بیش از آنکه قلم فربه کنم و چیزی از امثال شما یاد بگیرم ، کف گرگی و کله و سنگ و گرز و تیغ و سنان را تمرین کنم تا شاید وقتی به عروسی یا عزا میروم ، سالم از مجلس بیرون بیایم . و ایکاش برادر ارشد و پسرعموی بزرگ و سنگ صبور آنها نبودم و یا به پدر و مادرم دلبسته نبودم تا به فرسنگ فرار میکردم ... حکایت مانا همین است . من نیز از همان اوباش بیسواد لمپنم . که تنها تفاوتم برخورد اتفاقی ام با اهل ادب است و شط خوابی که تا خلیج تعبیر دنبال کرده ام . آن مستی که فرمودید ازین ساغر میناست ...
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۴
      درود جناب هداوند گرامی
      خوش آمدید خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۴
      خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۶
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      اصغر ناظمی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۲۰
      درودها
      برشما شاعرگرامی
      وبزرگوار
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۴۳
      سلام ... یکی از فانتزیهای من این بود که یه کتابخانه داشته باشم مثل شما عکس بگیرم باهاش
      ولی چون خانه ما همش ۳۹ متر بود ، هر کتابی که میخواندم بلافاصله میبخشیدم . این بود که نهال نازک این عقده کم و بیش در دلم درختی شد .
      راستی خوش آمدید . بفرمایید دمنوش مزامیر مانا
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۵
      درود بر شما جناب ناظمی
      خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۶
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۴۰
      درود جناب مانای ارجمند
      به سهم خودم از تقدیمی زیبای شما سپاس گزارم
      شکر که اهالی قلم ناب تا کنون در ادب واخلاق وارامش وشاعری عالی بودند و خواهند بود وحضور شاد و فرزانه جناب عالی ودوستان تازه واردرا به فال نیک گرفته وامید دارم با مدیریت استاد بزرگوارم جناب احمدی زاده رسالت صیانت از ادبیات سرزمین شعرخیز مان به نحو احسن صورت پذیرد
      سربلند و در اوج بمانید
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۲
      سلام بانو
      و امیدوارم در سنگینی باری که بر دوش شما بزرگواران است ، از ما نیز مددی براید و گوشه ای از خستگیتان را شریک و رفیق شویم . هرچند این مدت خود بنده غیر از تولید حاشیه و حساسیت هنری بروز ندادم . باز هم و بازهم و.باز هم از شما سپاسگذارم
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۳۷
      سلام مهر بانوی گرامی خندانک
      پایدار باشید خندانک
      و خداقوت
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۲
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۶
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۸
      سلام
      یه روز میشینم و راجع به سپید و اهنگ درونیش مینویسم و با هم بحث میکنیم
      اما مانا امروز میخوام ازت بنویسم
      تو مانا ی عزیزم حرفه ای هستی در فضای مجازی
      دوست داشتنی هستی و رفتار این چند روزه تو مرا تحسین واداشت
      نمیدانم در حقیقت و روزمره همینقدر شفافی و زلال ولی بدان که خیلی خیلی لایق ان هستی که ادم بهت افتخار کنه
      و سپید هایت
      بلند اند و اتفاقا بر خلاف دیگر دوستان من فکر میکنم نیاز به اهنگ و کنایات بیشتر و اعجاز در خطوط بیشتر است
      نام م.فریاد را بردی از ته قلب میخوام ازت حتما حتما حتما قدر قلمش را بدان. در داستان نویسی و کوتاه و غزل معرکه اند و سپید شان را لمس کن
      از اینکه توی این دو ماهه اینقدر فضا را گرم کرده ای عاشقانه ادبیات را دوست داری بهت تبریک میگم.
      میدانی یه وقتی من تمام وقتم ادبیات بود و عرفان.....خوب میدونم درونت چه غوغاییه.
      خیلی دوست دارم و بزرگ منشیت را بعد از این سعر میستایم
      ببخش از بعضی از خطوطم
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۳
      سلام شاهرخ نازنین
      والا اگه به گوشی دستم نگاهی مینداختی مطمئن میشدی در فضای مجازی چیزی بارم نیست . فقط چیزی که هست در حرف زدن جسور و حاضرجوابم و با حوصله . و معمولا در جمع دوستان و همکاران و حتا طایفه ام که باهاشان کم مشکل ندارم ، وقتی حرف میزنم حتا پیرها و بزرگترها سراپا گوش میشن . و از ناحیه همین زبان خیلی از عزیزان مرا سخنگو و وکیل میکنند که مثلا با پدر دختره صحبت کنم که راضی به ازدواج بشه .
      امروز چقدر حدیث نفس گفتیم !!!!

      و اما دوست خوبم ، گرمی فضای سایت بی شک نه از قندیل وجود مانا کز هرم حضور شما و تک تک ادبای این محفل است . نام جناب م . فریاد را آوردید ، ایشان را پیش از این در کسوت هنر و بر کرسی ادب دیده و نماز برده بودم . خداوند خیر بدهد هر که دل این بزرگوار را نسبت به مانا مکدر نمود . و البته ایشان خود دانا هستند و زودا که حقیقت امر بر ایشان آشکار بگردد .

      سخن به درازا کشید ... ممنونم از اینکه آمدید
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۳
      سلام استاد شفیعی گرانقدر
      حضور پر مهر و ارزشمندتان را سپاس خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
      سلام جناب شفیعی بزرگوار!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۰۵
      سلام
      واقعا خواهرزادتون هستند؟
      من شنیده بوده حلال زاده به داییش میره.......خب این خاله بزرگوار را داری که شعر هات و معلوماتت اینه دیگه خندانک
      محمد ترکمان(پژواره)
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۲۱

      " دلم خوش بود که اگر نانم نیست
      باری نامم هست
      که پا به رکاب کهکشان میزند
      من پیامبری بودم
      که هنوز مزه ی معجزتم
      کام ماهیان مدیترانه را تازه می کند "

      ... سلام مانای عزیز
      جسم مرا این بخش بیشتر ویران کرد و روحم را سراسر دربدر هزار آسمان...

      خسته، لب بامی شکسته
      ایستاده ام
      به تماشای غروب آفتاب!

      پ..............
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۴
      سلام
      لیله القدر آیا امشب است یا نزول اینهمه روح والا از سماوات فقط در صفحه ی مانا اتفاق افتاده ؟؟؟ خوشحالتر از آنم که بتوان وصفش کرد ، و من همیشه شما را مردی مودب ، استادی دلسوز و انسانی شریف دانستم و گوهری که باید قدرش را دانست .
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۰
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۰
      درود استاد
      خوش آمدید خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      رامینه خوشنام
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۶
      سلاااام و احترام✋🏻🍃🌺
      جناب مانا
      بسیار زیبا بود مثل همیشه
      مانا باشید در یادها❤️🌹
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹
      سلام بانوی خوشنام
      باورکن هربار که میایید خجالت زده میشوم که چرا نمیتوانم برایتان جبران کنم . انگار همیشه باید سرخی خجلت از این نسیان را متحمل شوم
      قدمتان گل باران
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۳
      درود مهربانو خندانک
      خوش آمدید
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد علی رضاپور
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۱
      سلام و درود
      به همه ی بچه های صمیمی
      و دوست داشتنی شعر ناب
      مخصوصا مانای عزیز خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۵۲
      سلام
      سلام و درود ما هم بر شما عزیز .. قدم بر دیده نهادید
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۴
      سلام جناب رضاپور گرامی
      خوش آمدید خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      امید کیانی (امید)
      چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۰۶
      درود و عرض ادب جناب مانا
      شکوفا گلباران واژه هایتان مانا
      هدیه‌تان مبارک مدیران والا
      خندانک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۴
      هی با خود میگفتم چطور شد که یهو از صفحه ام بوی ادکلن لاکچری میاد ، تو نگو امید خوش تیپ دوس داشتنی داره ازین حوالی رد میشه ... خوش آمدی و قربان قدمت دوست عزیز
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      امید کیانی (امید)
      امید کیانی (امید)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      صفحه دل نگه؛
      سر به بالا،
      استوار،
      سِیر و پسین رسیدم
      به سکنی منزلش
      اندر آن سراپرده تا بدیدم؛
      سبزه‌ها آذین آن مجلس بُدَن؛
      عطر هر گل زین باغ بر مشامم افشان بدن؛
      عطر خود باختم؛
      حبس نفس در سینه‌ام،
      ثانیه ها را تاختم؛
      تا امید را یافتم،
      ساز خود کوک و بگفتم:
      من ک با عشق و امید وارسته ام
      تیغ ها را همچو خاری دانسته ام

      #بداهه_۲۰شهریورماه۹۹
      #امید_کیانی

      درود مجدد
      لطفتان را سپاس🌺
      عذر بابت تاخیر آمدنم
      پرفکت شماست که امید را چنین می‌بیند🌺
      ولی دوستانم در صفحات دگر گفته‌اند چرا امید عکست در شعرناب اینجور بی‌کیفیت و زشت افتاده☹
      خندانک خندانک


      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      روزبه رحمانی (م سپید)
      چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۰
      درود
      زیبا سرودید. شعرتان نیاز به چند بار خوانده شدن دارد. دست مریزاد.
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۷
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۱۳
      سلام روزبه جان
      ممنونم که سر زدید بزرگوار
      و امیدوارم بنده را به خاطر اخطاری که بابت یکی از شعراتون بهت دادم بخشیده باشید . البته شما بی شک توانایی بهتر شدن رو دارید خندانک
      ارسال پاسخ
      غلامحسین جمعی
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۰۰:۱۷
      درودو سپاس بر شاعر فرهیخته و صاحب اندیشه وبا ذوقم

      جناب مانا جمشیدی

      فقط دستمریزاد

      چون فرصت نوشتنم را صرف خواندن کامنتهای عزیزان و خودت کردم

      فقط می گویم

      می خواهمت
      به همین سادگی

      نه کم نه بیش
      به اندازه ی خودت

      با مهرو ارادت

      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۸
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۸
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۱۵
      سپاس بی دریغ از حضور گرم و پر نشاطتان بزرگوار
      ممنون از محبتتون
      و.عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخ
      ارسال پاسخ
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۴۳
      سلام ..... عزیز و بزرگوار........دستمریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۵۸
      سلام
      عذرخواهم بخاطر تاخیر در پاسخ
      کمی ناخوشم ...
      خوشامد میگم به شما خندانک
      ارسال پاسخ
      عیسی نصراللهی ( سپیدار )
      شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۰۸
      سلام مهرداد گییان،کاک ََ سَه ر بَرز و پایار و فِره عه زیز


      _________________________


      آمدم
      با همان دغدغه یِ دوشینه
      در سرازیریِ سار
      همنوا با نَفَسِ وحشیِ باد
      شوقِ خورشید به خَرمَن گَهِ دی
      روبه رویِ دو غَزال
      آسمان را به نگاه
      بویِ تنوره یِ نان
      آن زمان خواهم مُرد
      که سپیدار به آغازِ غروب
      بویِ مرغانِ مهاجر، پیدا
      بر زمینی افسون
      لا به لایِ گَوَنِ پاییزی
      ماهِ اسفند و یا سیزدهِ مهر ؟
      آه ای کوچِ سراسیمه یِ دشت
      بویِ مرغابی‌ها
      سایه یِ آبی ها
      آن زمان خواهم مرد ...

      _________________________


      برایِ شما



      عیسا خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۲۶
      عیسای عزیز دوست خوبم ، خوشامدید وصفا آوردید
      و سپاس از کامنت زیباتون خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۸
      سلام مانای عزیزم
      شراب شعرت مسکری ست که کمتر حریفی تاب نوشیدنش را دارد . و اینگونه تا خط هفتم پر کردن ممکنست امثال مرا بترساند که نکند در عالم بیخودی چیزی بگوییم که در عالم باخودی منکرش شویم . در واقع نوشیدن شعرت آنهم لاجرعه ، جراتی افزون میطلبد . و اما شعر تو نفسی بود که دستکم مرا که مرده ی قرون بودم احیا کرد که اینبار نه از نطفه که از نکته برخیزم و زندگی از سر گیرم . پس شهادت میدهم به مسیحا بودنتان .
      اما شعر . قسمم دادی که نقدی منفی و کوبنده بنویسم . چگونه کسی را بکوبم که مرا نواخته است ؟ اما چشم


      به سراغ شعر میروم :


      البته شاید چون شاعرم
      گاهی دچار وارونگی میشوم
      مثلا تو فکر کن همین مسیح ساده لوح
      یکشب نشست و صلیبش را به چهارمیخ کشید
      یا آتش از هزارتوی خلیل گذشت و
      زمین به اوراد اولاد بنی بهانه مبتلا شد



      خوب در اینجا دست به یک آشنازدایی زده اید . جوری که جای آتش و ابراهیم عوض شده و جای صلیب و مسیح ، که اینبار مسیح ست که چوبه اش را به چارمیخ میکشد و آتش است که از ابراهیم عبور میکند . اینها همه زیبا اما ارتباط این خطوط با باقی شعر چیست ؟ که بعدش ناگهان سراغ زنی رفته اید که دلخوشی تان بود ؟


      علاوه بر دو تلمیح بالا
      در این شعر این تلمیحات هم هست :

      من پیامبری بودم
      که هنوز مزه ی معجزتم
      کام ماهیان مدیترانه را تازه میکند ( داستان یونس ع )


      انگار پسین پیراهن این نوجوان کنعانی را
      ناخن مادر من دریده است ( داستان یوسف و زلیخا )


      این ناقه ی ناقلا را فردا پی کنید ( داستان صالح ع )


      حالا این پنج شش تلمیح را در کنار باقی تصاویر و تشبیهات قرار بدید . یک عالمه میشود . گاه کمر شعر تا میشود از تصاویر و این برای مخاطبانی که با این داستانها بیگانه اند ، ممکنست ناخوش باشد . کافی ست کمی حواست نباشد از قطار سریع السیر شعر مانا جا می مانی . سرعت شما در تعویض تصاویر ممکنست به گیجی مخاطبان بیسوادی مثل بنده بینجامد . و.شعرتان را خاص تر کند . و آیا نمیخواهید بار عام بدهید حضرت والا ؟

      اشکال سوم اینست که وسط اینهمه تصاویر شاعرانه به یکباره جملاتی میگویید که حتی نثر هم حساب نمیشوند :


      البته شاید چون شاعرم !!!!!!
      اصلا بحث این چیزها نیست !!!!!!
      آه ولم کنید !!!!!



      آیا این سنگها را از سر راه شعرتان نباید برداشت یا برایش توجیهی مانایی دارید ؟ که اگر اینطورست پرچم سفید را بالا ببرم . حریف زبان تو من نیستم .


      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۷
      درود گلاله ی عزیزم خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۳۸
      درود گلاله زلال تر از آب
      زنده باشید گل بانوی مهربونمخندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مسيحا الهیاری
      مسيحا الهیاری
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۰۰
      سلام گلاله احسنت
      مانا گلایه ای بر هستی بی اندیشه است
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۳۷
      سلام عزیزدلم
      این دقیقا نقدی بود که دوست داشتم
      اما جواب من فقط لبخندی ست که یعنی راضی ام به اینکه شعرهایم را بدهم و اشکهایت را بخرم
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۱
      خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۰
      سپاس خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۵
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۸
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۹
      درود
      نقد شعر مانا

      بعد از تعاریف بجایی که از شعر ایشون شد، بنده در مقام یک شاگرد که چندین سال است در محضر ایشان مینویسم آمده ام تا این صفحه را تبدیل به جلسه ی شعری کنم و از تعاریف جلوتر بروم و ایراداتی را بر شعر وارد کنم . انتظار دارم استادم مانا و جنابان محترم سلمان مولایی / پژمان بدری / ابراهیم هداوند / مجتبی شفیعی / مهدی محمدی و مسیحا الهیاری نازنین و دیگر دوستان با گزینه ی پاسخ آزاد به یاری ام بیایند تا گفتمانی متفاوت شکل بگیرد . که هدف اشخاصی مثل مانا و سلمان و پژمان و خیلی دیگر از اساتید این صفحه واقعا همین است و از تعریف بی نیازند . و مشخص است که شعرشان قوی و پر آرایه است،اما زوایای تاریکی هم هست که برخوردن به آنها نشان میدهد ایده آل گرایی در هنر شاید هرگز به سرانجام نرسد . پس باید در آن جاری بود و از کم و کاستش فقط عشق گرفت و عشق تجربه کرد.
      ....

      ۱-اولین سوال من از اساتید عزیزم این است:
      مرز بین شطح و هذل در این اثر فاخر چه بوده است؟؟
      ....

      ۲-حدود آشنا زدایی کجاست؟و آیا شاعر مجاز بوده است هر کجا که دلش خواست دست به آشنا زدایی بزند؟ و این مجوز ورود را چه کسی به شعر میدهد؟
      ...

      ۳-آیا به کارگیری صنایع سه گانه (تلمیح، واج آرایی،اضافات تشبیهی) که برای مانا به شکل تخصصی در آمده زیبایی شعر را همیشه تضمین میکند؟؟و آیا به تازگی آن لطمه نمیزند؟؟
      ....

      ۴-آیا حضور پر رنگ اساطیر در شعر مانا به باورهای چند هزار ساله ای که ما از این اساطیر دارم لطمه نمیزند؟ (با توجه به اینکه مانا در کاربرد آنها ترکتازی نموده است و آنها را به قالب دلخواه در آورده است)
      ....

      ۵- آیا ما با تعاریف افراطی از مانا او را ناخواسته غرق نکردیم و به حاشیه نکشاندیم؟
      ....

      ۶- شاعری که همه تقصیر ها را گردن شاعری می اندازد و میگوید شاید "چون شاعرم دچار وارونگی میشوم "
      به شعر مومن است؟!
      همانگونه که باری هم گفت " اگر نانم نیست نانمم هست " آیا این شرایط کنونی اقتصاد جهانی نباید هنر را به سوی درآمد زایی ببرد؟! و همچنان هنرمندان باید از نان محروم و به کسب دانش و عشق بپردازند؟
      که به قول معروف فرزند هنر باش نه فرزند پدر را برای زنده بودن نام نگه داریم فقط؟؟
      ...
      پ.ن

      یکی از زیبایی های کار مانا حفظ ارتباط عمودی در شعر است.که کمتر دیده ام مورد توجه قرار بگیرد...
      مثلا در همین شعر، اولاد بنی بهانه(بنی اسرائیل) را آورده و چندین سطر پایین تر به قوم منکری میرسد که مومن نمیشوند و به گمانم شاعر طرح شکایت و گلایه اش از دیگران را در همین ارتباط عمودی با کنایه مطرح کرده است. اما دیده نمیشود.در واقع وفور صنایع سه گانه که عرض کردم باعث دیده نشدن سایر تکنیک ها شده است. آیا این آسیب نیست، و نباید راهی برای توازن در آنها پیدا کرد؟؟


      با تشکر و سپاس از فرصتی که در اختیار حقیر قرار دادید .
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۱۶
      درود. اول سپاسگزارم که نظر بنده را در این خصوص جویا شدید و در خصوص ایده آل گرایی به نکته ای صحیح اشاره کردید. به شخصه در شعر همیشه سقف بالا را می بینم و با بهترین اشعاری که دیده ام و خوانده ام مقایسه می کنم آنگاه اگر تمایل به نقد داشتم، می نویسم. در این شعر هم بنا نیست به شاعرش تخفیف بدهم که از روز ازل داد زدم شعریت اثر ضعیف است. خصوصی به خود مانا مرز شطح را در شعرش بیان کردم همانجا گفتم در جمع سه نفره و بیشتر دیگر این واژه را به کار نمی برم. پس برویم سراغ سوال دوم.
      آشنازدایی: آن چه از شاعر انتظار می رود یکدستی زبان و صور خیال در تمام شعر است منتها جز در آخرین بند شعر امتیاز خوبی از این حیث نمی گیرد.
      صنایع سه گانه: مسلم شاعر با یک شگرد قدیمی نمی تواند همیشه موفق باشد بلکه باید حداقل در همین شگردها هم نوآوری را رعایت کند. برای مثل در جناس و واج آرایی یکبار می توان گفت اگر نانم نیست نامم هست حال که این جناس پیشتر توسط شاعران گذشته استفاده شده است پس آن نوآوری سابق را ندارد بماند که عادی شده است و مزیتی برای شعر محسوب نشده و آن را به نثر سوق می دهد.
      در تشبیهات نیز همین است اولا نوآوری لازم است و پرهیز از تجارب گذشتگان در ثانی باید این تشبیه لطیف باشد یعنی صرفا کنار هم قرار دادن دو واژه در کنار هم و دست و پا کردن یک تشبیه زورکی نباشد. جناس و واج آرایی زورکی هم شعر را تصنعی می کند. در عین حال رعایت اعتدال و یک دستی زبان هم لازم است.
      اساطیر: مادامی که ما نمی توانیم تصویر نویی از اساطیر ارائه دهیم دچار تکرار مکررات می شویم. تلمیح هم غایتی دارد، اگر این غایت در سطح بماند نمی تواند راهی به خلوت مخاطب داشته باشد.
      در خصوص ارتباط عمودی هم موافقم. مانا در این خصوص موفق است و موضوعات مختلف او را از اصل موضوع دور نمی کند مگر اینکه تعامدا بخواهد موضوع را عوض کند.
      یک خصوصیت که شعر مانا دارد و مهدی محمدی را مومن نمی کند این است که مانا در خرج واژگان خیلی دست و دل باز است. اگر مانا وسواس به خرج دهد زبان شعر اعتلا می یابد آنوقت شگردهای مانوی عیان می شود فعلا این نبوغ زیر کوله باری از حرف پنهان است.
      در پایان تشکر و عذرخواهی، شرایطم برای نوشتن فراهم نیست با این حال نوشتم.
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۰
      خندانک
      ابراهیم هداوند
      ابراهیم هداوند
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۲۴
      درود بر شما جناب قلیچ خانی
      لازم است به صراحت اشاره کنم که در شعر مانا نه هزل دیده ام و نه دنبال شطح گشته ام.
      از نظر کمین آنچه که شعر مانا را - در نگاهی کلی - و البته به تعبیر بنده - از دیگر اشعار متمایز می کند؛ رسالتی است که شاعرش بر دوش دارد.
      و اما این مهم و لطف این مکاشفه را بر عهده ی مخاطبِ شعر مانا وا می نهم و تنها به این نکته اشاره میکنم که شاید زمان آن رسیده باشد که ضمن رجوع به مراجع کهن؛ که البته پشتوانه ی فرهنگ و هنر و ادبیات ما هستند گاهی هم سری به نزدیک ترین و در دسترس ترین منبع و مرجع موثق یعنی عقلمان بزنیم و کمی تامل و تعقل کنیم تا شعر مانا را بیشتر درک کنیم.
      و اما در باب نقد و مدح شعر مانا؛
      گمان نمیکنم مانا شاعری باشد که تحت تاثیر انتقاد و یا تمجید از شعرش قرار بگیرد؛ به قول معروف آدمی نیست که با "یک غوره سردی اش شود و با یک مویز گرمی اش".
      و اما شعر مانا مانند هر شعری هم زیبایی دارد و هم کاستی. فی المثل بنده می توانم در آغاز کلام مانا؛ ایهامی که بواسطه ی حضور واژه ی "وارونگی" شکل گرفته و مخاطب را از همان آغاز به تامل و تعقل وا میدارد، نادیده بگیرم و بگویم که حضورِ واژه ی "البته" در آغاز کلام ضرورتی ندارد.
      در باب نوآوری در شعر موافقم اما معتقدم نباید همه ی گناه کهنه گرایی را به گردن شاعر انداخت.
      فی المثل روزگاری "چشم نرگس" بود و "لب لعل" و "جعد مشکین"
      امروز انتظار "شق القمر" نداریم از شاعر که به یکباره بجای "لب لعل" از "لب پروتز" استفاده کند و همان تاثیر و جذابیت "لب لعل" را داشته باشد.
      مع الوصف در بیان ساده است اما زمان قابل توجهی نیاز است تا مخاطبِ این قِسم موضوعات ارضا بشود.

      با احترام خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۵۸
      جناب هداوند عزیزم تشکر از توضیحات صادقانه و شخصیت قابل احترام شما خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۹
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۲۲
      پاسخ به نقد جناب برادر



      اول اینکه در فهرست مدعوین نبودم ولی حسی که به شعر و شاعرش دارم باعث ورودم به بحث شد .

      مرز بین شطح و هذل را نمیتوان با واژه بیان کرد ، بلکه احساس اینجا تعیین کننده است اینکه شعر را با ذره بین متشرعان ببینیم یا با تلسکوپ دیوانگان؟ الان با قرائت های جدید از تابوهای کهن ، گستره ی شطح نیز بیشتر شده . قطعا فقط یک نگاه دگماتیسم میتونه سراینده ی آواز احمدی و ترانه توحید را به هذل متهم کنه .

      سوال دوم هم مبهم است . چون آشنازدایی بخصوص در این زمان برای شاعر از نان شب واجبتر شده . چون قدما چیزی ناگفته باقی نگذاشتند و آشنازدایی میتونه در جدیدی را برای شاعران چیره دست باز کنه . آشنازدایی نوعی سوپرایز کردن مخاطب است و تا آنجا که ساختار و محتوا لوث نشود شاعر اذن دخول دارد . و خود شعر این مجوز را صادر میکند


      در مورد صنایع سه گانه ، مانا خود به یک اسطوره تبدیل شده و من هم موافقم که شاعر باید کم کم از این دایره خلاص شده و تواناییهای دیگرش را به اثبات برساند . شعر زندگی که اتفاقا تاریخ سرایشش تازگیهاست نشان دهنده اینست که این اتفاق افتاده و باید منتظر ادامه ماند . مانا ذاتا شاعر است و به هیچ آرایه ای وابسته نیست .


      چهارم بحث اساطیر است . قطعا در این باب شاعر باعث احیا مجدد آنها و تازگی شان شده . ممکنست باورهای چندین هزارساله ی ما نیاز به خانه تکانی داشته باشند


      تعاریف افراطی البته ممکنست باعث آسیب شوند . ولی آیا دوستان مانا هنوز کوچکترین نشانی از غرور را در رفتار او دیده اند ؟ اینکه از مولوی و حافظ و شاملو هم تابوسازی کردیم آیا باعث سقوط آنها شده ؟ ولی در کل موافقم که زیاده روی در تعریف و تشویق ممکنست راه منتقدان را ببندد . اکرچه شما و جناب محمدی ازین مانع عبور کردید و یا نقد جناب آصف پور که شاعر با روی گشاده پذیرفتند . و این تعامل شاعر و نقاد است که مشخص میکند آیا تعاریف باعث حباب خودبینی و توهم استغنا شده است یا خیر ؟ و میبینیم که صفحه ی این شاعر اتفاقا میدانی ست برای طرح مباحث متنوع

      در مورد اقتصاد والا نمیدونم چی بگم . مانا ظاهرا ترجیح میدهد از راه قلم ارتزاق نکند و به همان حقوق و درآمد شکننده کارگری و مسافرکشی اش بسنده کند . همین چند روز پیش یکی از کاندیداهای مجلس بهش پیشنهاد همکاری در ستاد تبلیغی را دادند که نپذیرفت در حالیکه پایان هر ماه باید پاسخگوی اجاره خانه و اقساط وام و معیشتش باشد . این دیگر سوالی ست که خود باید پاسخ دهد


      شرایطم برای ماندن در فضای مجازی فراهم نیست و کلی کار روی دستم مانده تا همین جا در حد توانم در بحث شرکت کردم

      ممنون از جناب برادر مجید قلیچ خانی
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۴
      درود خواهر عزیزتر از جانم و سپاس که جواب دادید و بنده همچنان در صف دانش آموزان از مانای عزیزم و شما و دیگر عزیزان می آموزم و به سوال هایم برای فزونی در کشف دانش و جذب استدلال ها ادامه میدهم.
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهدی محمدی
      مهدی محمدی
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۲
      تعریف و تمجید کمر کوه را شکست آنوقت مهدی محمدی عبور کرد؟ خیر در سیلاب این همه گل نزدیک است غرق شوم و هیچ کس به فکر غرق شدن خودم و قلمم نیست. دارم استحاله می شوم. ذوب می شوم.
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۹
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۱۱
      درود بر تو استاد نازنین و دوست مهربونم خندانک
      همانا که تلمیح شغل شریف توست...
      به احترام نامت سپید سکوت میکند
      زیبا و لطیف قلم زدید که فقط به دل می شیند...
      " مگر مرا از کدام کلمه آفریدند که هنوز از عبور باد و گریه ابر شاعرم
      کلمه با نام مقدست معنا میگیرد و شعرت معجزه ست
      شعرت زنده به عشق است آنجا که می سرایی
      "زنی را در خواب زندگی کرده ام که‌ گیسوی بلوندش بستر رویای خورشید بود"

      هر آن کسي که در اين حلقه نيست زنده به عشق
      بر او نمرده به فتواي من نماز کنيد

      تو پیامبری و رسالت تو شعر است ختم کلام...

      بسی لذت بردم مثل همیشه زیبا بود و سرودنی
      برقرار باشید و مانا خندانک
      قلمتون سبز خندانک خندانک : خندانک خندانک خندانک
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۰
      درود و سپاس مانا جان
      شعر بسیار بسیار زیبایی بود و چنان همیشه با لحن منحصر به فرد خودت خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۱
      حدیث خانوم درود و عرض ارادت خدمت شما...
      خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۲
      حدیث خانوم درود و عرض ارادت خدمت شما...
      خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۲۵
      سلام و درود بر تو مجید عزیز خندانک خندانک خندانک
      عسل اسدیان
      عسل اسدیان
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۲
      درود مجید مهربان
      خندانک خندانک خندانک
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۴
      حدیث قشنگم خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۳
      سلام حدیث جان
      یکی از دارایی های مانا وجود زیبای توست در این صفحه . بهمین جهت هرچی بگم باز هم حق مطلب ادا نخواهد شد . پس برایت سه نقطه با پرانتز میذارم ، خودت تو دلت هر چی خواستی بذار : ( ...)
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۲۷
      حدیث خوشکل و دانا و باهوش مایی خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۲
      سلام
      البته میدانم که برخواهی گشت . فی الحال یه گیلاس از شعر مانا را میدهم به یک فنجان قهوه ی قلیچ خندانک
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۲
      خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۰
      خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۰۰
      درود
      بسیار عالی خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

      دلم خوش بود که اگر نانم نیست
      باری نامم هست
      که پا به رکاب کهکشان میزند
      من پیامبری بودم
      که هنوز مزه ی معجزتم
      کام ماهیان مدیترانه را تازه میکند
      سحر غزانی
      سحر غزانی
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۵
      سارای مهربونم خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۵۵
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۰
      دیانای عزیز ، نگاه شاعرانه ی شما خود به شعریت کار مانا کمک میکند . خوشحالتر از آنم که بتوان توصیف نمود وقتی چنین کامنتهایی از چنین مهربانانی میبینم که خود دلیل باران و آفتابند
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۲۹
      دیانای عارف و شاهد
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۳
      خندانک
      ارسال پاسخ
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱
      سلام!
      خوش آمدید به سرای مهربانیِ مانا، خواهرزاده‌ی نازنینم! خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۰۰
      درود و مبارکشان باشد سروده ی تقدیمیتان
      بسرایید به مهر هماره خندانک
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۴:۳۱
      سلام به خورشید وجودتان منیژه مهربان
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۳
      سلام بانو منیژه
      خوشحال شدم و دیدن کامنت شما بخشی از روند درمان روح ماناست . که باید به توصیه ی اطبای روان حتما گوش داد
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۳۴
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سه شنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۰۴
      خندانک خندانک خندانک
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
      خندانک
      ارسال پاسخ
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۵۲
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۰۷
      چه زیبا و متفاوت خندانک

      درود بر شما خندانک

      و به نکته عجیب و غریبی هم پی بردم خندانک خندانک

      خدا پناه شما خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0