سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      رفیق

      شعری از

      محمد سطوت (م سطوت)

      از دفتر جنون نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ ۰۴:۱۲ شماره ثبت ۸۶۲۰۳
        بازدید : ۵۵۱   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد سطوت (م سطوت)

      من درمان از یک طبیب رازدان میخواهم
       
      از خالقی زبده و کاردان میخواهم
       
      که تنفسم از ازل مخمور  قمار بی بُردیست
       
      و برای این تنفس  بی عُلقه درمان میخواهم
      ______________________________________
      از مرگ میترسم
      کاش چون برگ خشکی
      آنقدر سبک بودم
       
      که به وقتش
      در خزانی
      با باد میرقصیدم
      و زیر پای رهگذری 
      شعر رفتن
      را میسرودم
      _______________________________________
      دلی دارم که در جایش 
      سخت لرزان است
      پریشان است
      خیره به آسمان گشته
      در فکر 
      طوفان است
      و من 
      نمیبینم نه با چشم و نه با دل
      عشقی 
      که ارزانی 
      از آسمان است
      زمین سرد است
      بی مهر است
      و آخر مرگ
      .
      .
      .
      و بعد از مرگ
      داستان داستان  التیام
      دردمندان است
      باشد که راست باشد
      دلم از تبار دردمندان است
      ___________________________
      خسته از خواب زیاد 
      ناگه خاک یک بید شدم
      خواب زده با ترکه بید بیدار شدم
      گفت ز خوابت خبری هست 
      گفتم به خواب بید شدم 
      سرفراز از یاری خاک شدم
      گفت ای یار از یاری تو هم اثری هست
      خشکیده گشته ام از آب خبری هست
      خسته از بیداری زیاد 
      ناگه خواب یک خواب شدم
      اینبار به آسمان نزد ابر شدم
      با صلای رعد بر آن آب بر ابر
      دادم غم بار آن یار بر ابر
      باز برق ابر شعله امید افروخت 
      غمم را به قطره قطره بارانش دوخت
       
       
       
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۵۲
      درود بزرگوار
      زیبا و جالب بودند
      دستمریزاد خندانک
      محمد سطوت (م سطوت)
      محمد سطوت (م سطوت)
      شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۳۲
      سلام و درود استاد
      ممنونم از نگاه پر مهرتان
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      زینب بویری (خزان)
      شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۰۷
      بسیاربسیارعالی خندانک
      پرازاحساس وزیبا خندانک خندانک
      درودبرشمابزرگوار خندانک خندانک خندانک
      محمد سطوت (م سطوت)
      محمد سطوت (م سطوت)
      شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۳۳
      سلام و درود سرکار خانم خزان
      به مهر دیدید
      ممنون از نگاه پر مهرتان
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فریبا غضنفری  (آرام)
      شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۱۳
      زیباست
      درود 🌹🌹🌹
      محمد سطوت (م سطوت)
      محمد سطوت (م سطوت)
      شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۵۱
      سلام و درود سر کار خانم آرام
      ممنون از لطف نظرتون
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      ایمان اسماعیلی (راجی)
      شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۳۸
      درود بر سطوت عزیز
      زنده باد برادر 🌹🌹
      محمد سطوت (م سطوت)
      محمد سطوت (م سطوت)
      شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۵۲
      سلام و درود بر برادر گرامی
      به لطف دیدید
      ممنون از نگاه پر مهرتون
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0