شنبه ۱ ارديبهشت
پدرم شاعر بود... شعری از محمدزمان احمدی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶ شماره ثبت ۸۴۸۶۷
بازدید : ۲۷۴ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب محمدزمان احمدی
|
پدرم گفت که شاعر بشوی میمیری
شاعری شغل شریفی ست ولی بی نان است
دل من دریا بود
و غزل ماهی رنگا رنگی ست
همه ی دنیا را به درون غزلی گنجاندم
و پر و بال گشودم امروز
باید از شهر شما رفت
باید از شهر شما رفت به آن دنیایی که پر از آواز است
تکه ای از غزل اینجاست
که مرا میخواند
عاشقی پیشه من بود که شاعر شده ام
عاشقی وصله ناجور من است
پدرم داد کشید
مادرم دفتر شعری آورد
از جوانی پدر
پدرم شاعر بود و منم تک پسرش
دفتری زیبا بود
پر از اشعار غریب
پر از عشقی کهنه
که در آن بوی کمی نان به مشامم نرسید
پدرم داد کشید
پدرم گفت که شاعر بشوی میمیری...
محمدزمان احمدی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود
هیچ کس نمانده
ولی
شاعر به شعرش مانده گار است