سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      عشق اسمانی

      شعری از

      علی اصغر جودان(جاوید)

      از دفتر مثنوی نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۲:۱۹ شماره ثبت ۸۳۸۸۷
        بازدید : ۳۵۸   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علی اصغر جودان(جاوید)
      آخرین اشعار ناب علی اصغر جودان(جاوید)

      گفتم غمی نهان است در کنج سینه من
      سوزانده جسم وجانم چون اتشی به خرمن
      گفتا غم از که داری کین گونه مویه کردی
      شعله به تن کشیدی زان قد تو کوته کردی
      گفتم اسیر یارم دردی نهفته دارم
      با یار اشنایم حرفی نگفته دارم
      گفتا که کیست یارت در سینه ات چه داری
      کین گونه از ته دل اشکی غمین بباری
      گفتم که یار من چون خورشیداسمان است
      رخشنده چهره او بهتر ز اختران است
      هرسو نظر کند او غم از نظر گریزد
      هرجا قدم گذارد اب حیات ریزد
      گفتا کجاست یارت ان یار مه جبینت
      انکس که برده جانت از مصدر ضمیرت
      گفتم ندانمش جای این غم مرا شکسته
      اما چو پادشاهی بر تخت دل نشسته
      گفتا که پس چگونه شرح رخش نمایی
      پس از کجا گرفتی این طرح اشنایی
      گفتم به او که دل رفت نادیده عاشقش شد
      از بس که مهربان است جان من هاتفش شد
      گفتا که تو نشانی از منزلش نداری
      یا راه رفت و امد بهرش نشان گذاری
      گفتم که منزل او باشد به اسمانها
      اما نظر گه او باشد به قلب و جانها
      گفتا که بیشتر گوی از یار رخ نهانت
      از عرصه وجودش زان چیز شد عیانت
      گفتم که عالمی هست واله به نام پاکش
      گفتم که صد زلیخا مجنون شده به یادش
      گفتا که از چه معلوم در بین صید بازان
      اید به سوی بندت یا رو کند به یاران
      گفتم برای من بس یک گوشه از نگاهش
      گر کو کند اشاره جان میدهم به پایش
      گفتا که ترک او کن رو سوی دیگری بر
      حزن از دلت جدا کن با شوری اشنا تر
      گفتم به او که حاشا تر کش خیال گویم
      پا پر کند زعشقم یا بشکند سبویم
      گفتا که کرده ای گم عقل و شعور خودرا
      کین گونه بسته ای ره بر عشق عبور خود را
      گفتم به اوکه حالا عقلم به جا نشسته
      عاقل شدم که اینطور رنگ رخم شکسته
      گفتا ز در گه حق طلب نما رهایی
      از بند این تلاطم این بحر اشنایی
      گفتم که ایزد پاک عشق مراست بانی
      جان میدهم به جانان به موسم جدایی
      گفتا که نام اوچیست برگو بدانمش کیست
      این عشق پر ملامت برگو ببینم از چیست
      گفتم به نام خالق اورا هزار نام است
      میخوانمش به مهدی اوهادی جهان است
      گفتا مدام  با عشق جاوید و پر هیاهو
      با شور وشوق باشی همیشه باشی با او
      یا رب نظر نما تا شعله بگیرد این عشق
      یا او بگیرد این جان یا جان بگیرم از عشق

       
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      کیمیاطولابی
      جمعه ۲۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۲۰
      بسیارزیبا نگاشتید
      علی اصغر جودان(جاوید)
      علی اصغر جودان(جاوید)
      جمعه ۲۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۱۶
      ممنونم سر کار علیه
      ۰🌺🌺
      ارسال پاسخ
      زینب بویری (خزان)
      شنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۴۳
      بسیاربسیارزیباودلنشین بود خندانک
      لذت بردم ازخواندنش خندانک
      درودبرشماجناب جاویدعزیز خندانک
      علیرضا بنایی
      يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۱۲
      سلام و درود
      زیبا بود
      خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0