پنجشنبه ۶ ارديبهشت
انتظار شعری از کیاوش یعقوبی
از دفتر استفراغ دردها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۰۸ شماره ثبت ۸۳۶۴۹
بازدید : ۲۴۴ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب کیاوش یعقوبی
|
من و این پنجره ها همدردیم
چشم دوخته به راهیم و منتظریم
تو لب باز کن،ببین هزار بار میمیرم
عشق زهر باشد،جام بدست میگیرم
مگذار که رفتنت اینگونه پیرم کند
طعنه مردم آخر زمین گیرم کند
چشمان من از همه ابر ها خیس تر است
بی تو فردایم از دیروز دلگیر تر است
مبادا که لبخندت هدیه دیگری شود
مبادا که نیایی و آخر قصه هیچ شود
مبادا که بشنوند زیر و بم صدایت را
مبادا که بپوشند روزی حریر تنت را
منِ دلسوخته که جز تو کسی ندیدم
مگذار که پیرشوم و در حسرت تو بمیرم
سخن بگو فحش هم از دهانت شنیدنی ست
بگذار با تو بمیرم که هوای آغوشت مردنی ست
مبادا که تاریخم کنی و مرا به افسانه اندازی
بی تو، نقطه سر خطم بی هیچ پایان و سرآغازی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.