پنجشنبه ۶ ارديبهشت
قرنطینه شعری از مهدی ولی الهی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۹ ۰۰:۳۹ شماره ثبت ۸۳۶۳۰
بازدید : ۲۵۱ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب مهدی ولی الهی
|
می ترسم ازدنیای خصم آلودِ پرکینه
بیزاری ازخود دارم و یک شهرِ آیینه
ناقوس مرگست اختلاط آتش وباروت
فکر جنون آمیز و دیوار قرنطینه
این روزها کارجهان ازپایه می لنگد
آورده سرهای فراوان قاصدِ دستار
دنیا اسیر سِیرِ معکوسِ عقب گردست
نسل تمدن را تصور می کنم در غار
سر می کنم با خنده های کاذب مستی
پَرمی کشم در کوچه های خلسه ام هرشب
پُر می کنم هر استکان را می کشم آهی
اما نمی خواهم بیاید غصه ام برلب
گم کرده ام روز وشبم را در حصاری تنگ
وارونه می چرخدچرا درچشم من ساعت
دیگرسراغ از دفتر شعرم نمی گیرم
شاید مرض آورده باشد ترک این عادت
دیواره ها تنهاییم را مشتعل کردند
پی می برم کم کم به اسرار "سگ ولگرد"
یک حس شیطانی درونم می زند فریاد
شب پرسه های در خیابان در هوایی سرد
هرخانه حکم یک قفس داردولی امنست
عفریته مردن خیابان را قرق کرده
ویروس ها هرثانیه در حال تکثیرند
دنیا چرا گند خودش را هم دراورده؟
خون گریه کن بر روزگار کودکان کار
بی خانه اند اما شدیدا زخمی ازآوار
رخسار زرد بینوایان ازعدالت نیست
باشعرسعدی هم نشد دنیای مابیدار
یلدا ترین شب های ما شب های امروزند
افتاده روی کو چه هامان سایه اوباش
وقتی که آغل ها دراشغال شغالانند
دشنام پست آفرینش می شود خفاش
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.