سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      راستی قالب تهی باید که کرد : از منظومه وادی بهشت

      شعری از

      ولی اله بایبوردی

      از دفتر اشعار ولی اله بایبوردی نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۲۸ شماره ثبت ۸۲۱۲۵
        بازدید : ۲۰۱   |    نظرات : ۱۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر ولی اله بایبوردی

      این همان مجذوب باشد همچنان
      از زمین پر می کشد تا کهکشان
       
      هر زمینی اوج گیرد تا فضا
      در نوردد آسمانی را دلا
       
      جلوه ای بیند به رؤیت جلوه ای
      حس کند خود را میان در دیده ای
       
      نظم هستی را ببیند افتخار
      افتخاری می کند در پیش یار
       
      هر چه در هستی نشانی از خدا
      کائناتی ذکر گویان مرحبا
       
      راستی قالب تهی باید که کرد
      هر زمانی در جهادی در نبرد
       
      تا ز نفسی پاک گردی هر زمان
      جلوه ای بینی که خود ما بین آن
       
      با معارف زندگی همچون بهار
      کرد باید زندگانی ای که یار
       
      همچنان چون آذرخشی تابناک
      از حرارت شوق راضی ای که خاک
       
      خاک شو یابی نشان از بی نشان
      اوج گیری از زمین تا کهکشان
       
      در مسیری جوی دریایی شوی
      همنشین همراه والایی شوی
       
      از علایق جیفه دنیایی رها
      سوی واحد خالقی مطلق دلا
       
      ای امین ای بنده ای پرورده یار
      وقت آن شد رخت بندی ای نگار
       
      دوره شد اتمام فرصت ها تمام
      لحظه ای لا تا ز فرصت ، اغتنام
       
      ماه را دیدم به تربیعی همان
      لکّه خورشیدی چه زیبا مردمان
       
      بس نجومی در سمائی بی کران
      دبِّ اکبر اصغرش هفت خواهران
       
      سربلند از زندگانی مردمان
      پر کشیدم از زمین تا کهکشان
       
      ماه را باری دگر دیدم دمی
      رخ نمایان در حضورم همدمی
       
      لکّه خورشیدی چو الماسی عیان
      بینِ مردم جاودانی هر زمان
       
      قدرتی از نور ساطع هر زمان
      نه فلک را جنبشی در بین آن
       
      دور از عرش الهی ماه را
      دورتر دیدم ز خورشیدی دلا
       
      قدرتش کمتر ز افلاک دگر
      تا به حدّی مختلف دور از گذر
       
      مختلف نوری بگیرد از جمال
      از جمالی نور گیرد حد کمال
       
      لحظه ای ایام را یادی دلا
      عشق ورزان را کمالی پیش ما
       
      موشکاف از علم هستی عاقلان
      فوق علمی تجربت شد هر زمان
       
      فیلسوفی بس چه دانایی دلا
      رهنمایت دانشی شد پیش ما
       
      ثروتی بس بی کران در نزد ما
      علم آن گنجی است باقی آشنا
       
      هیچ ثروت پا به پایش لا قرار
      آن چه باقی ماندش معنا شمار
       
      لفظ ها مظروف معنا آشنا
      ظرف بشکن محتوا گیری دلا
       
      جسم خالی کن ببینی روح را
      تا به آن جایی رسی بینی خدا
       
      جسم را کشتی ببین روحت چو نوح
      از بلا گردی رها بابی فتوح
       
      از زمینی پر کشی سویی دگر
      آسمان بینی مزیّن دور و بر
       
      راه یابی قُرب گیری عاقلا
      با محبان اهل بیتی آشنا
       
      بار دیگر یاد آرم آن کسان
      زورقی کوچک میان دریا همان
       
      در پی کشتی روان گرداب ها
      نغمه خوانان از حوادث ها رها
       
      حجتی باید هدایت رهنما
      ملجأیی باشد رها ای آشنا
       
      موج و دریا زورقی کوچک در آن
      در میان آبی به هر جایی روان
       
      ژرف آبی رهنمایی لا دلا
      گم میان آبی به دور از رهنما
       
      راه را بشناس راهی شو دلا
      از حوادث های دوران ها رها
       
      امن ساحل کاروانی بی کران
      منتظر راهی به دریا عاقلان
       
      ولی اله بایبوردی
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۵۵
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و شورانگیز بود خندانک
      ولی اله بایبوردی
      ولی اله بایبوردی
      سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۲۸
      سلام
      استاد استکی ارجمند
      سپاس از مهر حضورتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۱۹
      درود استادگرامی
      شعری بسیار زیبا سرودید
      این اشعار که طولانی هستند واقعا سرودنشون سخته
      عاالی بود
      ولی اله بایبوردی
      ولی اله بایبوردی
      سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۲۹
      سلام
      سرکار خانم جلیلی
      ممنون از دیدگاه ارجمندتان
      سپاس
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      احسان کریمیان علی آبادی
      دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۰۳
      درود استاد بایبوردی عزیز
      زیبا سروده اید
      پاینده و پیروز باشید به شادی و مهر
      خندانک خندانک خندانک
      ولی اله بایبوردی
      ولی اله بایبوردی
      سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۲۹
      سلام
      استاد کریمیان ارجمند
      ممنون از حضور مهرتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      علی مزینانی عسکری
      دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ ۱۹:۴۳
      سلام استاد بایبوردی عزیز
      دستمریزاد
      سفرنامه ای جالب است و به امید که آن منجی اصلی همه ی ما را شفیع و رهنما شود
      خندانک خندانک خندانک
      ولی اله بایبوردی
      ولی اله بایبوردی
      سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۳۱
      سلام
      استاد عسکری بزرگوار
      سپاس از مهر حضورتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مسعود میناآباد  مسعود م
      سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۱:۱۱
      سلام :
      بسیار عالی....
      درود بر شما .ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . خندانک
      ............... حقاَ که غمت از تو وفادار است
      .............

      آن را که غمي چون غم من نيست چه داند
      کز شـــــوق توام ديده چه شـــــب مي گذراند

      ســـــــــــــوز دل يعقوب ستمديده ز من پرس
      کاندوه دل ســـــــــــوختگان ســــــــوخته داند

      ما بي تو به دل برنزديــــــــم آب صبوري
      در آتش ســــــــــــوزنده صبوري که تواند

      هر گه که بســـوزد جگرم ، ديده بگريد
      وين گـــــــريه نه آبيست که آتش بنشاند

      ســــــــــــــــــــلطان خيـــــــــالت شبي آرام نگيـــــــــــرد
      تا بر سر صــــــــــــــــــبر من مســــــــــــــکين ندواند

      شيـــــــرين ننمايد به دهانش شکر وصل
      آن را که فلک زهـــــــــــــر جدايي نچشاند

      گر بار دگـــــــــــر دامن کامي به کف آرم
      تا زنده ام از چنگ منش کس نرهاند

      ترسم که نمانم من از اين رنج دريغا
      کاندر دل من حســــــرت روي تو بماند

      فرياد که گــــــــــــــــــــــــر جور فراق تو نويســـــــــم
      فـــــــــــــــــــــــــــــــرياد برآيد ز دل هــــــــــــــــــر که بخواند ....... سعدی
      ولی اله بایبوردی
      سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۳۸
      سلام و درود
      استاد ارجمند جناب میناآباد عزیز
      سپاس از دیدگاه ارزنده تان
      ممنون از مهر حضورتان

      تقدیمی : خندانک

      صاحب آن تختی شدی تا سروری
      با سلیمانی نگین انگشتری

      قدرِ نعمت را کسی داند دلا
      گم نگینی را کند پیدا همی

      ولی اله بایبوردی

      13 / 12 / 1398
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      شریف شریفیان
      سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۴۲
      درود استاد
      خندانک خندانک خندانک
      ولی اله بایبوردی
      ولی اله بایبوردی
      چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۰۹
      سلام
      استاد شریفیان گرامی
      سپاس از همراهی تان
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0