سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    عجب رسم...

    شعری از

    محمود اسودی

    از دفتر شعرناب نوع شعر دوبیتی

    ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۸ ۱۸:۱۷ شماره ثبت ۸۰۹۷۵
      بازدید : ۳۸۷   |    نظرات : ۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر محمود اسودی

    عجب رسم بدی ای کیش دارد
    که دائم درد وغم در خویش دارد
    حماقت میوه عقل صغیر است
    و با خود مرگ را در پیش دارد
    ۲
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸ ۰۰:۱۱
    به شعر ناب خوش آمدید خندانک
    محمود اسودی
    دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ ۰۷:۵۴
    بجای این .ای نوشتم
    عجب رسم بدی این کیش دارد
    محمودرضا رافعی (رافع)
    دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ ۱۶:۰۲
    سپاس از این سروده خندانک خندانک
    مهدی نساجی
    دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ ۱۸:۵۳
    سلام.........نکته خوبی در آن نهفته است......درود... خندانک
    مسعود میناآباد  مسعود م
    دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ ۲۰:۵۵
    سلام :
    .....
    ..........
    از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
    از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
    آدمیت مرده بود
    بعد دنیا هی پر از آدم شد و این اسباب
    گشت و گشت
    قرنها از مرگ آدم هم گذشت
    ای دریغ
    آدمیت برنگشت
    قرن ما
    روزگار
    مرگ انسانیت است
    سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی است
    صحبت از آزادگی پاکی مروت ابلهی است
    صحبت از موسی و عیسی و محمد نابجاست
    قرن موسی چمبه هاست
    روزگار مرگ انسانیت است
    من که از پژمردن یک شاخه گل
    از نگاه ساکت یک کودک بیمار
    از فغان یک قناری در قفس
    از غم یک مرد در
    زنجیر حتی قاتلی بر دار
    اشک در چشمان و بغضم در گلوست
    وندرین ایام ، زهرم در پیاله زهر مارم در سبوست
    مرگ او را از کجا باور کنم
    صحبت از پژمردن یک برگ نیست
    وای جنگل را بیابان میکنند
    دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
    هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا
    آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند
    .................. خندانک
    درود بر شما
    علی شریف زاده (هورداد)
    دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۱۱
    حماقت میوه عقل صغیر است
    زیبا بود خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0