سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    افکار پوچ

    شعری از

    بهمن بیدقی

    از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ ۲۱:۲۷ شماره ثبت ۸۰۴۱۴
      بازدید : ۴۵۸   |    نظرات : ۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر بهمن بیدقی

     افکار پوچ
     
     گر سزاای من همینست که کنارت باشم این ،
     من را کفایت می کند
     پُربها وقتم نگیر ای فکر پوچ ،
    غیر اینصورت خداوندم به جبران ضرر من را حمایت میکند
     
     عدل در دنیای ربانی همیشه جاری است
     آنرا نمی بینی چرا ؟
     بهر هر میزان ظلم ، کشانیده شود برخاک، یک بینی
     نمی بینی چرا ؟
     
     با تصورهای خام ای فکرپوچ ، دائم تو همدستی کنی
     تو همی خواهی که بر اعمال پیش دستی کنی ؟
     
     من تورا به نظم میچینم کنارِ باطراوت ، پاک رؤیایم
     تازه می بینی چقدر زشتی ، کنارِ فکرِ زیبایم
     
     مغزم از تو خسته میگردد ، امانم ده برو
     از کجا می‌آیی تو؟ تنها گذارم ، تو فقط از من برو
     من به فکرِ شادیِ مطلق میگردم همی
     تو نمیدانی که شادی چیست ، پس اینک برو
     من به دنبال بهشتی پُر ز زیبایی ، میگردم همی
     تو نمیدانی بهشت چیست ، چون نمیدانی برو
     من به دنبال تمام آنچه ارزشمند باشد ،
     درخود و دنیا میگردم همی
     تو بجز پوچی چه میدانی؟ دنبال کارخویشتن باش و برو
     
     من تکاپو میکنم با فکرهای بس کلان
     جمله ترسیمی کنم یک جان و روحی بیکران
     تو نمیدانی بی نهایت، بیکرانی چیست، پس دیگر برو
     
     من شکفتم ازخودم ،
     جسم وجان من همه جنسش تماماٌ خنده شد
     روح من آنقدربزرگ شد، تاب نیاورد جسم پَستم ،
     روح ازجسمم جدا شد
     تو نمی دانی عروج روح چیست
     چون نمیدانی ، با یک مشت سوال بی جواب ،
     وقت ارزشمند من را تو نگیر، اینک برو
     
     بهمن بیدقی 98/9/26
     
    ۲
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۳۱
    درود بزرگوار
    جالب و زیبا بود خندانک
    بهمن بیدقی
    بهمن بیدقی
    جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸ ۲۲:۴۶
    با سلام ودرود بی پایان
    سپاسگزارم از نظرمحبت آمیزتان
    ارسال پاسخ
    سید احسان موسوی ( سام )
    پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۲۴
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    بهمن بیدقی
    بهمن بیدقی
    پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۳۵
    باسلام وعرض ارادت
    ممنون از نظر مشوقانه و پر از مهر و محبتتان بزرگوار
    سپاسگزارم
    ارسال پاسخ
    اعظم قارلقی
    شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۱:۵۹

    عرض احترام
    درود بر شما بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک

    بهمن بیدقی
    بهمن بیدقی
    شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۴۶
    باسلام وعرض ادب
    ممنونم از نظر مثبتتان بزرگوار
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0