سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        بیمه یاس

        شعری از

        ایمان کاظمی ( متخلص به ایمان )

        از دفتر به رنگ دل ( مجموعه اشعار نو و تصنیف ها ) نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸ ۲۳:۲۰ شماره ثبت ۷۷۸۷۵
          بازدید : ۴۰۳   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب ایمان کاظمی ( متخلص به ایمان )

        تا که هستی بنویس
        آخر  ثانیه ها پیدا نیست
        چند خطی بنویس
        شاید از فکر تو امروز بماند اثری
        .
        چند خطی از شعر 
        چند بندی از غم
        دو سه بندی اندوه
        چند خطی لبخند
        .
        همه‌ی حرف من این است در این چند ردیف ؛
        .
        ما که منشور نوشتیم برای سگ و موش
        پس چرا نیم نگاهی نکنیم
        به غم بی کسی مادر غلتیده به خون
        یا به اشک غلتان 
        ز لب چشم پدر
        یا بر آن مثنوی آتش و مرگ
        که در آن دختر دردانه‌ی رز
        می دَود از سر ترس
        تا رسد در بغل وحشی دژبان بلا
        .
        خوش بحال من و تو
        خوش بحال تو و ما
        خوش بحال سگ و سنجاب که در امنیتند
        .
        وای بر ما که عجب جامعه ای ساخته ایم
        وای بر کودک آواره‌ی جنگ
        که همه جرم بزرگش این است
        اعتقاد پدرش نیست بر اندیشه‌ی من
        .
        .
        شیخ غداره کش و مفتی مجنون زمان
        که ندارد خبر از وحشت آن غنچه‌ی رز
        به غلامان و ندیمان خمارش می گفت
        باید آن را له کرد
        باغ و بستان و سرایش سوزاند
        تا بفهمند همه
        دین ما مظهر عشق است و صفا
        .
        نیست یک کس که بپرسد ملکا
        اعتقادت بر چیست ؟
        ما همه انسانیم
        همه از شبنم و خاک
        همه با رقص کبوتر به هوا می خندیم
        ما همه مست گل لاله و عشقیم هنوز
        تا که پروانه ی عشق
        دور شمع دل ما می رقصد
        چه نیازی است به بمب افکن و تیر ؟
        .
        .
        بِشِکن کهنه نقابت بشکن
        حامی محترم آب و گُل و باد و هوا
        نگران سگ و ناراحت دل شوره‌ی گرگ
        تا نمایان سازی
        پرنیانی که در آن
        اژدهایی است نهان تشنه به خون
        اژدری خفته و مسخ زر و زور
        .
        نکند این دوران
        ارزش ماهی و اسب و میمون
        بیش از آدم شده است ؟
        .
        دوستان گوی سیاست نجس است
        دست بر آن نبرید
        چوب چوگان به سر آن نزنید
        بار اندوه ضعیفان به تن خود نکشید
        عاقبت می شکند
        کمر ظلم ز سنگینی آه مظلوم
        .
        .
        یاس را بیمه کنیم
        یا بیایید دمی
        گل محبوبه‌ی احساس زمان بیمه کنیم
        تا بماند همه فصل و همه سال
        در دل باغچهٔ مهر و محبت با ما
        تا که آذین کند از ناز تنش محفل ما
        تا که مُشکین کند از عطر وجودش دل ما
        یاس را بیمه کنیم
        یاس را بیمه کنیم ...
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0