سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        با یاد سهراب سپهری

        شعری از

        مهدی حریفی

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ ۰۱:۴۹ شماره ثبت ۷۴۲۵۷
          بازدید : ۳۳۳   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی حریفی

        چه شد آن شب سهراب
        که سحر بستی بار ، رفتی از آبادی 
        رفتی و دور شدی از شهرش
        رفتی از دشت فراخ ، کوه هایی چه بلند
        و به یارت گفتی
        که خیالت راحت ، می‌روم از قلبت
        می شوم دورترین خاطره در شب هایت
        در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
        لای آن شب بوها ، پای آن کاج بلند
        و خدا بود در آن نزدیکی؟
        من هم از دور شنیدم که کسی خواند مرا
        و دویدم سمتش
        ساده بودم سهراب
        رفت آن فاصله هایی که پر از ابهامند
        من شنیدم که صدایی گفت هیچ
        و نگفت آمده ام ، که به قانون گیاه طعنه زند
        و به آگاهی آب لطمه زند
        گفت در من ابدیت جاری ست
        و در آن لحظه سپیدار بلند
         سمت دانایی ما سایه نداشت
        در دلم چیزی بود
        مثل یک بیشه نور ، مثل خواب دم صبح
        خانه ی ما طرف دیگر شب زیبا بود
        زندگی رسم خوشایندی بود
        زندگی بال و پری داشت با وسعت مرگ
        پرشی داشت اندازه عشق
        ولی افسوس سهراب
        زندگی شستن یک بشقاب بود
        زندگی یافتن سکه ده شاهی در جوی
        و چه بی ارزش بود
        هرکجا رفتم آسمان مال کسی دیگر بود
        چه شد آن شب سهراب
        دل بریدی از یار و به او بانگ زدی
        تو به من میخندی و به خود می‌گویی
        باز می آید و می سوزد از این عشق ولی
        برنمی‌گردم ، نه
        خواستم باز نگردم سهراب
        چترها را بستم ، زیر باران رفتم
        بد نگفتم به مهتاب اگر تب داشتم
        شهر من ای سهراب مثل شهر تو نبود
        و من از روز وداع گم شده ام
        شهر من رود نداشت
        قایق و لنج نداشت
        خوش به حالت سهراب
        کاش می شد من هم
        روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
        عشق زیباست و حرمت دارد
        #مهدی_حریفی
        به یاد سهراب سپهری
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۳۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و خوش آهنگ بود خندانک
        مهدی حریفی
        مهدی حریفی
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۲:۴۲
        درود استاد عزیزم.عرض ارادت🌹🌹
        ارسال پاسخ
        همایون طهماسبی (شوکران)
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۰۷:۱۳
        درودتان
        زیباااااااا
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی حریفی
        مهدی حریفی
        يکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۲:۴۳
        درود برشما.زیبا طبع لطیف شماست❤
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۴۹
        درررود
        بسیار
        زیبا
        و
        عاااااااالی


        *_꧂🌸☘️჻*
        🌸 🌿 *꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸_____*
        ☘️჻🌸🌿
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0