سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        فصل جدایی

        شعری از

        ژيلا شجاعي (يلدا)

        از دفتر همه احساسات من نوع شعر عاشقانه

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۹ ۱۶:۰۴ شماره ثبت ۲۰۲۳
          بازدید : ۹۵۰   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        قلب من بی روح و چشم من بی سو است

         

        فصل تنهایی و جدایی

         

        فصل بی باران و تگرگ است

         

        پای رفتن نیست دگر سوخته است

         

        این چنین برگشتنش محال است

         

        روح من پژمره و بی حال است

         

        دل من سوخته و بیچاره است

         

        آن که یارم بود کنون بیگانه است

         

         

         

        و در جای دیگر

         

        رفتی و مرا سپردی به غم

         

        گریان کردی چشمهای من

         

        رفتی و می لرزد کنون دستهایم

         

        حالا دیگه نابینای این دیارم

         

        رفتی با رفتنت قلبم زجا کنده شد

         

        شادی رفت و خانه ام ماتم سرا شد

         

         

         

        در جایی دیگر

         

        بین زمین و آسمان رهام کردی

         

        چون پرستو از کوی من سفر کردی

         

        گلدون جدایی رو روی پنجره دلم رها کردی

         

        سنگ زدی به شیشه و من و خبر کردی

         

         

         

        در جایی دیگر

         

        می دونستی که رفتنت

         

        غصه می یاره تو دلم

         

        پیش تو بهار بودم

         

        با رفتن خزون شدم

         

        می دونستی که خورشیدم بودی

         

        گرم و بی نظیر بودی

         

        می دونستی که تو حیاط قلب من

         

        باغبون بودی واسه گل احساس من

         

        رفتی و سپردی من و به سرنوشت

         

        زندگی  روی پیشونیم نوشت

         

        تو باید بشی جدا بری از بهشت

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره بختیاری

        در این دنیای فانی چرا ناگزیری جواب پس دهی خودت باش عزیزم خودت ولاغیر اهمیت نده
        شاهزاده خانوم

        ب سلام به همه نابیون محترم ااا خوشم نمیاد قسم بخورم برای این موضوع کاملا بی ارزش اما چنان با روح و روان آدم بازی می کنید مجبورم این کارو بکنم به والله قسم توی ناب هیچ پروفایل فیکی ندارم ااا برای چی وقتی می تونم خودم فعالیت کنم حرفامو بزنم فیک داشته باشم ااا نه ثنا خانوم منم نه آتنا خانوم نه هیچ احد و الناس دیگههه ااا توی ناب و وبلاگم تنها یه اسم دارم اونم شاهزاده خانوم از سال هشتاد و هفت تا حالااااااا ااا شاد باشید
        مدینه ولی زاده جوشقان

        یک چند پی دانش و دفتر گشتیم کردیم حساب اا یک چند پی زینت و زیور گشتیم در عهد شباب اا چون واقف از این جهان ابتر گشتیم نقشی است بر آب اا ترک همه کردیم و قلندر گشتیم ما را دریاب
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ترنّمِ صَفای جان صداقت است و راستی ااا شُکوهِ اعتبارِ حق صلابتِ بَهاستی اا سلام بداهه ی
        ساسان نجفی

        ما آرزوی عشرت فانی نمی کنیم اا ما را سریر دولت باقی مسخر است

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0