سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        مانع

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۳۰ شماره ثبت ۱۱۷۷۴۷
          بازدید : ۶۷   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        مانع
         
        در بورسِ تعامل ، همه سرمایه مان رفت
        در کورسِ تقابل ، همه سرمایه ی جان رفت
        در راهِ رهایی ،
        همه احساسِ چو پروانه مان رفت
         
        درمیانِ بیشمار اوج ها و فرودها ،
        ازاین چرخ فلکِ طنزمانند ،
        بلبرینگِ چرخانه مان رفت
        حتی چه بگویم ؟ در زلزله ی وجودشان، خانه مان رفت
         
        مشتِ محکمی خوردیم ، ز شیادانِ دنیا
        تا به آنحد که حتی ، چَک و چانه مان رفت
         
        چند روز پیش یکی گفت :
        " فقط " !!! من هزارمیلیارد، پول دارم ،
        گفت " اینهمه فقر" !!! ، که زندگی نشد
        متأسف شدم و به خود گفتم : درمیانِ اینهمه دزدیِ مفرط ،
        آنهمه رسومِ بس قانع مان رفت
         
        حتی بهرِ آن کبوترمنشی ، با اینهمه ناشُکریِ مان ،
        لانه مان رفت و بسی دانه مان رفت
        آنهمه دعای ، زیبا وعزیزانه مان رفت
        آخر حدِ ظلم کجاست ؟
        با اینهمه ظلمهای هویدا و نهانی ،
        حتی افسانه مان رفت
         
        دیگر فردوس منشان ،
        چگونه افسانه بگویند دراین شورآباد ؟
        جلدِ دیگری ندارد شاهنامه
        کودکی گفت : "عمو" ! بیایم روی دوش ات اوج گیرم ز قلمدوش ؟
        گفتم دیرکردی عزیزم ،
        زیرِ بارِ ظلمِ ظالم ، هردوتا شانه مان رفت
         
        مرگ که آمد ، بسی خوشحال شدم
        چونکه آنهمه مانع مان رفت
         
        بهمن بیدقی 1401/11/22
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۰
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا ومبین مشکلات جامعه بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۳۰
        با سلام و عرض احترام استاد گرانقدر
        بزرگوارید
        ممنونم از لطف شما
        شاد باشید و سلامت
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۵۸
        درود جناب بیدقی گرامی خندانک نبض قلمتان سبز
        سرفراز باشید
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۵
        با سلام و عرض احترام آقای علامیان بزرگوار
        ممنونم از لطف شما
        شاد باشید و سلامت
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۰۸:۳۸
        درود بر شما خیلی عالی سرودید
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۵۶
        با سلام و عرض احترام آقای آزادبخت گرانقدر
        بزرگوارید
        سپاسگزارم از لطفتان
        شاد باشید و سلامت
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0