سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 ارديبهشت 1403
    15 شوال 1445
      Tuesday 23 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۴ ارديبهشت

        نقابت را زمین بگزار

        شعری از

        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)

        از دفتر خزان واژه ها نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ ۲۱:۳۰ شماره ثبت ۱۱۴۰۳۳
          بازدید : ۶۴۴   |    نظرات : ۴۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        آخرین اشعار ناب اشکان اهنگری(اشک اهنگ)

        ان سو به سمائی و این سو به جماعی
        نهی ات من مظلوم و امر ظالم بنمایی
        از فضل گویی ز خاک امدیُ اهل نماز
        با عشوه خوش رویی، حست پر نیاز
        سرامد خلایق خود دانی ادعای دین
        لکن قصد ات میز است و سوارِ زین

        اخر مگر تو خدایی و یا رسول او
        همه غیر تو انگ و ننگ کافر بگو
        داوری کنی قبل از موعد قیامت
        گو تو ز خدا،مدعی شمشیر عدالت
        خدا داند کیستی ای پلید رستگار
        پس خواهشا نقابت را زمین بگزار
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۱۱:۱۷
        خندانک
        نقابت را زمین بگذار خندانک
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۱۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۱۱:۳۵
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۷
        درود استاد سپاسگزارم 🌹
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۷:۳۴
        خندانک
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۰۶
        سپاس از شما خندانک
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۴۳
        بنام آن هُو که اوست و خالقِ جمعِ نکوست

        سلام و درود بر شما و نابیان
        شب خوش

        فارغ از نگاهِ شما در آن‌چه سروده‌اید و مشق فرمودید
        چند نکته را عرض می‌کنم!


        ۱_ اگر چه آوردن کلمه (جماع) را ابتذال شعری می‌دانم و در معنایِ ابتذال آورده شده به‌کارگیری چیزی در اندازه‌ای که از ارزش کاهد و در خور نیآید (المعجم)
        امّا (جماع) و (بنما) مقفا نیستند!

        جماع با سماع ، انتزاع، اجتماع، انتفاع و ... مقفاست

        وَ بنما با منها، یکتا، تا، با، ها و...

        ۲_ کلمه خواهش فارسی‌ست و کلمه فارسی هرگز با (اً) زبانِ عرب ادغام نمی‌شود، لذا خواهشاً صحتِ معنا و نوشتار ندارد!

        ۳_ گذاشتن به‌معنایِ قرار دادن و نهادن و هشتن است و گزاردن به‌معنایِ ادا کردن و به‌جای آوردن
        بنابراین پیغام و نماز و سپاس را می‌گزارند و نقاب را بر زمین می‌گذارند و نمی‌گزارند!

        ۴_ در تعریفِ مختصرِ قصیده آمده است!

        الف:
        قالبی‌ست برایِ سرودن
        _ در رثا و مدحِ شاهان
        _ پند و اندرز
        _طبیعت
        _ مذهبی
        _ اجتماعی و سیاسی

        ب قاقیه:
        دو مصراعِ بیتِ اوّل با مصراعِ زوج هر بیت همقافیه باید باشد!

        _________□ ________□
        __________ _________□
        __________ _________□

        پ:
        فرقش با غزل در موضوعیّت و تعدادِ بیت‌ست
        غزل از ۵ تا ۱۴ بیت‌ست (در کتاب المعجم ۷ تا ۱۴ بیت آورده شده) در قصیده بنابر موضوع تعدادِ بیت بعد از ۱۵ و بیشتر مطرح نیست!

        ت:
        دارایِ شش رکنِ
        مطلع/تغزّل/تخلص/بدنه اصلی قصیده/شریطه و دعا/ وَ مقطع
        می‌باشد!

        نمونه‌:

        ای مرغ روح بر پر ازین دامِ پر بلا

        پرواز کن به ذروهٔ ایوانِ کبریا

        بر دل درِ دو کون فروبند از گمان

        گر چشم خویش بازگشایی از آن لقا

        سیمرغ‌وار از همگان عزلتی طلب

        کز هیچ کس ندید دمی هیچ‌کس وفا

        گنج وفا مجوی که در کنجِ روزگار

        گنجی نیافت هیچ‌کس از بیمِ اژدها

        بنگر که چند پند شنیدی ز یک به یک

        بنگر که با تو چند بگفتند انبیا

        این جمله گفت‌وگوی نه زان بود تا تو خوش

        در شش‌درِ غرورِ دغل‌بازی و دغا

        آخر بقایِ عمر تو تا چند درکشد

        تو در محل نیستی و معرضِ فنا

        ای همچو مور خسته درین راه بیش جوی

        وی همچو گل ضعیف درین دورِ کم‌بقا

        افلاک در میان کشدت خوش‌خوش از کنار

        وایّام در کنار کند خوش خوشت سزا

        گر آن‌چه می‌کنی تو ز غفلت برایِ خویش

        با تو همان کند دگری کی دهی رضا

        مرکب ضعیف و بار گران و رهی دراز

        تو خوش بخفته کی رسی آخر به منتها

        تو خفته‌ای ز دیرگه و عمر در گذر

        تو غافلی ز کار خود و مرگ در قفا

        عمر تو در هوا بد و بر باد رفته شد

        تو همچنین نشسته چنین کی بُوَد روا

        عمری که یک‌نفس اگرت آرزو کند

        نفروشدت کس اَر بدهی صد گُهر بها

        دربند خلق مانده‌ای و زهد از آن کنی

        تا گویدت کسی که فلانی‌ست پارسا

        این زهد کی بُوَد که تو را شرم باد ازین

        گویی تو را نه شرم بماندست و نه حیا

        باد غرور از سرِ تو کی برون شود

        تا نَدروند از تو سرِ تو چو گندنا

        از بس که چرخ بر سرِ تو آسیا براند

        مویت همه سپید شد از گردِ آسیا

        کافور گشت مویِ تو سازِ سفر بکن

        کآمد گه رحیل سویِ عالمِ جزا

        منشین که عمر رفت و دریغا به دست ماند

        برخیز و رو که بانگ برآمد که الصلا

        خو کرده‌اند جان و تن از دیرگه به‌هم

        خواهند شد هرآینه از یکدگر جدا

        بِگری چو ابر و زار گِری و بسی گری

        در ماتمِ جداییِ این هر دو آشنا

        اوّل میانِ خون بده‌ای در رحم اسیر

        و آخر به‌خاک آمده‌ای عور و بی‌نوا

        از خون رسیدی اوّل و آخر شدی به‌خاک

        بنگر که اوّلت ز کجا و آخرت کجا

        خاک‌ست و خون به گرد تو و در میانه تو

        گه باغ و حوض سازی و گه منظر و سرا

        آگاه نیستی که ز چندین سرا و باغ

        لختی زمین‌ است قسم تو دیگر همه هبا

        گر رأی خویش جمله بیابی به کامِ خویش

        وَر ملک کاینات مُسلّم شود تو را

        در روزِ واپسین که سرانجام عمرِ توست

        از خشت باشدت کله و از کفن قبا

        رویی که ماه نو نگرفتی و نیم جو

        در زیرِ خاک زرد شود همچو کهربا

        تو طفل این جهانی و نادیده آن جهان

        گهوارهٔ تو گور و تو در رنج و در عنا

        دو زنگی عظیم درآید به گورِ تو

        وز نیکی و بدیت بپرسند ماجرا

        نه مادریت بر سر نه مشفقیت یار

        ای وای بر تو گر نرسد رحمت خدا

        تو در میانِ خاک فرو مانده‌ای اسیر

        گویا زبان حالِ تو با حق که ربّنا

        آن شیشهٔ گلاب که بر خویش می‌زدی

        بر خاک تو زنند و بِدارندت از عزا

        تو چون گیاه خشک بریزی به زیرِ خاک

        تا بنگری ز خاک تو بیرون دمد گیا

        تو زیرِ خاک و بی‌خبران را خبر نه زانک

        بر شخص تو چه می‌رود از خوف و از رجا

        چون مدّتی مدید برین حال بگذرد

        جایِ گذر شود سرِ خاکت به زیرِ پا

        خاکِ تو خاک بیز به غربال می‌زند

        باد هوا همی برد آن خاک بر هوا

        بسیار چون به بیزدت و باز جویدت

        نقدی نیابد از تو کند در دمت رها

        تو پایمال گشته و هر ذرّه خاک تو

        برداشته زبان که دریغا و حسرتا

        آن‌دم که طاقِ عمر تو از هم فرو فتد

        نه طمطراق ماند و نه تاج و نه لوا

        بر آسمان مسای سر خود که تا نه دیر

        خواهی شدن به زیرِ زمین همچو توتیا

        از شرق تا به غرب سراپایِ خفته‌اند

        خُرد و بزرگ و پیر و جوان و شه و گدا

        تو در هوایِ نَفْسی و آگاه نیستی

        کآجزای خفتگان است همه ذرّه در هوا

        نه پیشوایِ وقت بماند نه پس روش

        نه پاسبانِ ملک بماند نه پادشا

        بیچاره آدمی دل پر خون ز کارِ خویش

        که مبتلایِ آز و گه از حرص در بلا

        از دستِ حرص و آز بخستی به گوشه‌ای

        زین بیش دست می‌ ندهد چون کنیم ما

        بیچاره آدمی که فرومانده‌ای‌ست سخت

        در مات‌خانهٔ قدر و ششدر قضا

        گاه از هوایِ کار جهان رویِ او چو زر

        گاه از بلایِ بار شکم پشت او دو تا

        گه خوف آن‌که پاره کند سینه را ز خشم

        گه بیم آن‌که جامه بِدرد ز تنگنا

        گه مرده دل ز یک سخن طنز از کسی

        گه زنده دل به طالِ بقایی که مرحبا

        گه نیم‌جو نسنجد اگر خوانیش اسیر

        گه در جهان نگنجد اگر گوییش فتا

        گه بی‌خبر ز طفلی و آن در حساب نیست

        گه مست از جوانی و مستغرق هوا

        نه هیچ صدقه داده برای خدای خاص

        نه هیچ کار ساخته بی‌روی و بی‌ریا

        گر هیچ پای بر سر خاری نهد به سهو

        بر جایگه بداردش آن خار مبتلا

        عمرش گرو به یک دم و او صد هزار کوه

        بر جانِ خود نهاده که این چون و این چرا

        بسیار جان بِکنده و جان داده عاقبت

        من جملهٔ حدیث بگفتم به سر مَلا

        یارب به فضل در دلِ عطار کن نظر

        خط در کش آنچه کرد درین خطه از خطا

        یارب هزار نور به جانش رسان به نقد

        آن را که گویدم به دلِ پاک یک دعا


        عالی‌جناب عطار
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        موفق و شاعرباشا باشید
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        سیدمحمدرضالاهیجی
        ساکوتی.هند
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۴
        درود بر شما جناب لاهیجی ارجمند
        نقد کاملی بود
        سپاس برای زحمت آموزش و نگاشتن
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        مهرداد عزیزیان
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۰۰
        درود جناب لاهیجی گرامی
        نقدی پربار و حاوی نکاتی اساسی‌ست برای عزیزان علاقه‌مند🌺🌺👏
        امید که عزیزان به پاس حرمت قلم در پایبندی به بدیهیات شعر، کوشا باشند🙏
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۲۶
        سلام و درود بزرگوار
        شب خوش
        از نگاه بخشنده شما سپاس‌گزارم
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۲۹
        سلام و درود جناب عزیزیان
        شب خوش
        از لطف و محبّتِ شایانِ شما سپاس‌گزارم

        ان شاءالله
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۱:۰۶
        درودهای بی‌کران خدمت شما جناب لاهیجی بزرگوار خندانک
        سپاس از نقد پربار و ارزشمندتون خندانک
        بابت شعری هم که به اشتراک گذاشتید سپاس خندانک
        عالی و فاخر بود خندانک

        سیمرغ‌وار از همگان عزلتی طلب
        کز هیچ کس ندید دمی هیچ‌کس وفا

        __

        دربند خلق مانده‌ای و زهد از آن کنی
        تا گویدت کسی که فلانی‌ست پارسا

        __
        در پناه خالق مهربانی‌ها پاینده باشید و برقرار 🙏 خندانک
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۳:۵۹
        سلام و درود
        بامداد نکو، بزرگوارید
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۷:۳۲
        خندانک
        درودبراستادلاهیجی عزیز خندانک
        اموختیم درکلاس درستان
        ممنون که دست به نقدشدید خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۷:۵۲
        سلام بر جناب لاهیجی بزرگوار خندانک
        سپاس برای زحمتی که می‌کشید خندانک
        نقد پرباری بود خندانک خندانک
        ما هم استفاده بردیم خندانک
        در پناه خدای دانسته‌های ریزتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        منیژه قشقایی
        منیژه قشقایی
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۰:۰۵
        درود ها استاد لاهیجی گرامی و سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        علی مزینانی عسکری
        علی مزینانی عسکری
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۴۵
        درود استاد فرهیخته و دانا جناب لاهیجی گرامی
        نقدی منصفانه و صد البته با نگاه آموزشی نگاشتید که نشان از دلسوزی و همچنین دغدغه شما برای شعر و ادب ایران زمین است
        دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۱۳
        سپاس از شما استاد من یک بیسواد هستم که اندکی فی البداهه میگم اکثر اشعار بنده در شعر نو ثبته و کمی از ان به علت وقت طولانی ثبت شعر داخل شعر نو ثبت میشود اینجا جهت ویرایش شما و دوستان کمکم میکنید خشنودم
        سایه شما بر سر ما خشنودم کردید ممنون از اموزش خندانک خندانک خندانک
        امیدوارم همیشه راهنما و چراغ راه بنده باشید اگر جایی میتونم ویرایش کنم و راهنمایی بشم به بنده رخصت حضور بدین سپاسگزارم خندانک
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۱۶:۵۱
        سلام و درود
        کوچک‌نوازی می‌فرمایید بزرگوار
        انجام وظیفه ست
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۲۷
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        ۵ دقیقه پیش
        سلام جناب آهنگری عزیز
        وقت بخیر

        دوست من! حقیر چنین جسارتی نکردم(منظورم بی‌سوادست)
        چه بسا حضرت‌عالی و همه افراد سایت بارها و بارها در مسائلِ مختلف و متفاوت از بنده دانایی و دانشی به مراتب بالاتر و برتر داشته باشند که به خاک پای احدالناسی نرسم!


        به جد عرض می‌کنم که فقط و فقط هدف همآموزی‌ست و تبادل نظر وَ لا غیر، به نظرم نوشتنِ نقد (اگر تازه نقد باشد) اوّلاً برای هر نقادی مرورِ آموخته گذشته است و زدودن غبار از آن‌چه شاید مدّت‌ها به آن مراجعه نکرده، ثانیاً حداقل در این محفل نقد طوری نوشته می‌شود که سایرِ کاربران هم از آن بهره ببرند، وَ به گمان و ظنِ حقیر بنده خدا صاحبِ شعر و اثر مخاطب سوّم نقدست، وَ ثالثاً اثری که کمی تا قسمتی خوب باشد را نقاد به سمتش می‌رود و پای‌اش حاضر می‌شود!


        در هر صورت حلال بفرمایید کم و کِیف و کاستی را

        موفق باشید و سعادتمند
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۳۲
        سلام
        سپاس‌گزارم
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۳۴
        سلام سرکار خانم عجم
        بزرگوارید، سپاس‌گزارم
        مریم کاسیانی
        يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۵۶
        درود بر شما شاعر گرامی
        ان شاءالله با بکارگیری راهنمایی استادان سایت آثار پربارتری ثبت ومنتشر کنید
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۴۳
        این شعر بی محتوا است خانم؟
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۸:۰۶
        سلام
        خیر ،اگر بی محتوا بود که کامنت نمی گذاشتم
        گفتم با بکارگیری نقدها و راهنمایی ها می توانید بهتر و بی نقص تر بسرایید
        اگر ناراحت شدید کامنتم را حذف کنید
        روح اله سلیمی ناحیه
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۳۰
        درود بزرگ مرد
        دقیقا در شعر شما در مفهوم یک ایراد یا درد و رنجی به اندازه یک دنیاست دیده نمی شود
        اما در ظاهر که فقط کلمات است یک ایراد را یک دنیا توضیح می شود
        از نظر من بسیار عالی و زیبا بود چون شما در معنا شعر گفتید نه در ظاهر
        🌹🌹⁦👏🏼⁩⁦👏🏼⁩⁦👏🏼⁩⁦👏🏼⁩
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۱۶
        سپاسگزارم برادر عزیز از دید زیبای شما خیلی روحیه دادید و ممنون امیدوارم بتونم جبران حضورتون را داشته باشم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۱:۰۹
        خندانک
        سید محمدرضا لاهیجی
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۰۴:۴۳
        بعضی افراد جاهل از پسِ کاری که بر نمی‌آیند تنها کاری که بلدند مغلطه‌‌ست و سفسطه!


        اگر با دیدِ سیاه این کوته فکرانِ کوتاه قد چرخِ وطنِ پارسی می‌گشت نه حافظِ لسان الغیب داشتیم، نه شیخِ اجل سعدی وَ نه پروین خانم و نه قیصر امین پور و نه هزاران هزار اخترِ تابناک دیگر در منظومهٔ شمسی شعر، چرا که آن شمس و ماه سیرتان نیز اگر این نگاه مسموم را داشتند و می‌گفتند: بی خیالِ وزن شعر و بی خیالِ سلامت قافیه و بی خیالِ صحیح نوشتنِ کلمه و هکذا و هکذا چه ارثی را برایِ نسلِ قرون بعدی و نسلِ سال‌های بعدی به یادگار می‌گذاشتند که اکنون به ما رسد و بهره‌مند شویم!

        بر ما نیز وظیفه و واجب است که آن‌چه پاک به دستمان رسیده پاکیزه به نسلِ بعد تحویل و نسل بعد هم به نسلِ بعد تحویل دهند!

        اشکالِ مجازی این‌ست که بعضی افراد احمقِ به اخصِ کلمه بی سواد با بَه بَه چهچه بی‌جایِ چهارنفر آن‌قدر دچارِ توهّم کاذبِ شاعر بودن و فیلسوف بودن و چه و چه می‌شوند که کم کم دست به خود سانسوری زده و باورشان می‌شود عصطادند!


        از لاهیجی کوچکترین کوچکِ ادبیات بشنوید با بال و پر دادن به چنین افرادی شما هم کم کم باورتان می‌شود آن فرد چیزی‌ست و همه‌چیز دان‌ست، کم کم هرچه بگوید: چشم بسته می‌گویید: درست است، صحیح است، و کم کم هر اراجیف بی معنایی که می‌نویسد و فهمی در آن نیست به اسم شعر به‌خوردتان می‌دهد و شما به جایِ انگشت اشاره گرفتن به سمت او که این چه چرندی‌ست که نوشتی به خودتان تهمت نفهمیدن و نادانی می‌زنید و او با این روش پیوسته و به راحتی از شما سوءاستفاده می‌کند!



        (آن کس که بداند و بداند که بداند
        اسب خرد از گنبد گردون بجهاند
        آن کس که بداند و نداند که بداند
        آگاه نمایید که بس خفته نماند
        آن کس که نداند و بداند که نداند
        لنگان خرک خویش به منزل برساند
        آن کس که نداند و نداند که نداند
        در جهل مرکب ابدالدهر بماند)

        ( صائب دو چیز می‌شکند قدرِ شعر را
        تحسینِ ناشناس و سکوتِ سخن شناس )

        مغزِ فسیل و گچِ بعضی افراد حتّی به آن‌ها اجازه نمی‌دهد بفهمند بر اثری که هیچ حرفی نداشته باشد نقاد نقدی نمی‌نویسند، پس اگر نقدی نوشته می‌شود حتماً آن اثر نکات خوب و مثبتی هم داشته است منورالفکر مریض!
        روح اله سلیمی ناحیه
        روح اله سلیمی ناحیه
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۰۲:۰۰
        متاسفم که باعث شدم مغز پوک شما گیج بزنه
        چی فکر کردی با خودت اخه
        چقدر ببمار و عقده ای هستید بخدا
        هیچ ارزش ندارید برای من
        و هیچ ارزشی به حرف و نظرتان نمی دهم
        اما لطف کنید درست حرف زدن را بفهمید یکم ادم باشید
        هر چقدر هم کوته بین و کوته فکر باشید به خودتون مربوط هست
        اما اجازه نمی دهم با من اینجوری حرف بزنید
        دیگه تکرار نشه
        لطف کنید

        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۱۷:۳۰
        خفقان خر
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

        ببند آن دهانِ پُر از حالِ کر را

        زبانِ سیاهِ بدونِ ثمر را

        تجارت نکن با خیالاتِ واهی

        خباثت سرشته نگاهِ تو خر را

        الاغِ به شکلِ خرستان و یابو

        ببند آن دهانِ فراوانِ عَر را

        طویله‌سوادت پُراز موشِ کورست

        زرِ مفت کمتر بزن مختصر را

        بِبَر سر به‌ خورجینِ بی انتهایت

        ببُر لحنِ دور از مرامِ هنر را


        سبدمحمدرضالاهیجی
        ساکوتی


        والسلام
        هرچه دوست‌داری زر بزن خر


        صدالبته حیف از خر مردک عوام فریب بی سوادالدوله
        روح اله سلیمی ناحیه
        روح اله سلیمی ناحیه
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۲۵
        😅😅😅
        پاسخت را یک شعر می نویسم
        خر خیلی شرف دارد تا به تو و امثال تو
        روح اله سلیمی ناحیه
        روح اله سلیمی ناحیه
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۴۲
        خوشحال شدم از نشان دادن فرهنگتون عالی هستید ⁦👏🏼⁩⁦👏🏼⁩
        این شعرم از طرف من ...

        دوستان در حلقه مایی چون همایی فتنه شد
        مشق و رشک وخودنمایی در روانی تفنه شد

        اینکه ایینی سراید خوب بودن خو شود
        سیب وگردو نی که هر ابله سرانی نفته شد

        گفت دارم طعنه ای تا رای بر مردن کنی
        این چنین دل با ترحم مردگانی تَنفِه شد

        روبهان خویی کیشد ار قاب گرگی بر صفت
        عده ای جاهل چرا با روبهانی سینه شد

        مردی امداز دیاری باهزاران دین و سر
        مدعی در سرزمین مهر و عشقی کینه شد

        گفت خورشیدم دمی کم بوداما بی خبر
        گر چه افکاری پلید از مرغکانی چینه شد

        هرچه خوبی هرچه دادی هرچه مهرش بودنی
        همچو گاوی درجهانش بر قداست پینه شد

        گرچه مثل تو ساعتها و روزها وقت نذاشتم ، همین الان تنوری نوشتم امید که لایقت باشد اقای با سواد
        وسلام
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۱:۲۱
        درود آقای آهنگری گرامی🌹
        گلایه ی پرمعنایی بود🌹

        جسارتاً فکر می کنم قالب شعر به جای مثنوی، سهواً قصیده قید شده، والبته یک مثنوی با ایراد قافیه در بیت اول.
        به جز بیت اول، بقیه ی قافیه ها درست بودند🌹

        برخی الفاظ، گرچه جزو مجموعه واژگان زبان اند و استفاده از آنها منع دستوری ندارد، ولی کیفیت ادبی شعر رو پایین میارن، و بر طبع مخاطبِ عام خوش نمیشینن، بنابراین به نظر این ناچیز، بهتره حتی الامکان در صورتی که چنین واژگانی، ضرورت قابل قبولی در شعر ندارند، مورد استفاده قرار نگیرند.

        جسارتمو ببخشید🌹
        دریای دلتون آرام🌹
        سارا (س.سکوت)
        سارا (س.سکوت)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۱:۳۶
        درود بر استاد فریاد ومهربانی قلمش خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۱۹
        درود برادر ارجمند اینکه ایراد بنده رفع میشه دنیا دنیا سپاسگزارم خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود ندری(شیدا)
        يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۱۹
        😂😂😁😁
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0