سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        عین شین قاف

        شعری از

        از دفتر انار… نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۹ شهريور ۱۴۰۱ ۱۶:۱۹ شماره ثبت ۱۱۳۳۴۴
          بازدید : ۵۰۰   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر

         
        میگفتند عشق؛
        و من تنها میتوانستم
        عین،
        شین،
        قاف را هجی کنم….
        و همین تنها توانِ درک من از عشق بود!
        تو اما مرا به عشق شناساندی و 
        عشق را به من
        تو که شک ندارم هزاران سال،
        در رَحِمِ من نفس کشیده‌ بودی‌و
        عاقبت،
        از خود من متولد شدی
        از خودِ خودِ من
        تو که‌ برای منِ خزیده میانِ پوستِ شب
        امنیت آوردی و نور
        شمعدانیِ سفالیِ من،
        درختچه‌ی کوچکِ انارِ من،
        پرنده‌یِ آبیِ خوشبختیِ من،
        پنجره‌ی باران خورده‌یِ رو به خیابانِ من،
        قبل از تو جهانِ من هیچ بود و پوچ!
        قبل از تو تهرانی بودم بی آزادی،
        اهوازی بی کارون،
        اصفهانی بی عالی قاپو،
        و شیرازی بی حافظیه!
        قبل از تو درکی نداشتم از رنگ‌ها،
        از موسیقی،
        از باران،
        از دریا،
        از کاج‌ها و اقاقی‌ها
        تو بودی که دری رو به همه‌ی این‌ها وا کردی،
        و مرا گره زدی به جهانِ اتفاق‌هایِ بی تکرار،
        اتفاق‌هایِ ناب
        و‌ اکنون با تو
        سرگرمِ کشف هزار باره‌یِ آرامشم،
        حتی اگر میان میدانی از مین باشم
        چرا که تو،
        تنها تو،
        جرأت جنون می‌شوی در سلول به سلولِ تنم،
        وقت پوسیدنِ دیگران در غربتِ تن و روحشان
        چرا که تو،
        تویی فرصتِ دوباره‌ی من،
        برایِ رهایی از پیله‌یِ عمیقِ تنهایی‌ام!
        تو که پنج حرف اسمت؛
        فوران آفتاب بود،
        در تاریکیِ هزارساله‌‌‌یِ من
        پنج حرفی که تا همیشه،
        تکرارشان خواهم کرد،
        جایِ،
        عین؛
        شین؛
        قاف….
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        يکشنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۱:۰۲
        درود بر شما بسیار زیبا بود خندانک

        تو که شک ندارم هزاران سال،
        در رَحِمِ من نفس کشیده‌ بودی‌و
        عاقبت،
        از خود من متولد شدی…
        از خودِ خودِ من…


        این متن مرا یاد بیتی از خودم انداخت

        که تقدیم میکنم خندانک

        فرو بکش منِ من را به وقت زاییدن
        که غیرِ من نَبرد کِیفِ در تو خوابیدن

        #سید_هادی_محمدی


        بمانید به مهر و بسرایید خندانک

        شاعرانگی هایتان مستدام خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        رویا ادیب (نازبانو)
        يکشنبه ۲۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۱:۱۴
        خیلی زیبا بود❤️
        ریحانه حجازی(ریحان)
        سه شنبه ۲۲ شهريور ۱۴۰۱ ۱۰:۳۲
        هزاران درود
        زیبا بود
        قلمتان جاوید باد بانو خندانک
        هواجان جاویدان
        سه شنبه ۲۲ شهريور ۱۴۰۱ ۱۲:۰۲
        درود بر دوست گرامی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0