سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    مرا از خودت مران

    شعری از

    منصور دادمند

    از دفتر دیوان مسعود نوع شعر دلنوشته

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ تير ۱۴۰۱ ۱۹:۱۵ شماره ثبت ۱۱۱۵۶۷
      بازدید : ۲۴۰   |    نظرات : ۷

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر منصور دادمند

    میزنم زارو زار
    افتاده ام من به پات
    به درمانده و بینوا
    دارم میسوزم به عذاب
    میدونم بد کردم
    بد بنده ای بودم برات
    میدونی تک هستم و بی پناه
    میدونی میخونم ترا
    به وجود و
    به حسرت و شرم و آه
    ببین اشکهام میباره  به  بارون غم و آه
    ازجا میکند بنیاد عمرم را
    مرا نا امیدم مگذار
    لحظه ای کن به من نگاه
    رویت از رویم نکن فرار
    منکه هزار بار میمیرم برات
    ترکم نکن
    ای پناه هر بی پناه
    مونس هر وحشت زده  
    هرکه میخواند ترا
    میزنم زار و زار
    تک و تنها هستم  وبی پناه
    غریب و سرگردانم
    در بر هوت تو ای خدا
    لب های خشکیده ام
    میکنه التماس
     قطره ای آب دهی به آن
     پاهای برهنه زخم خورده ام به راه
     این کویرسوزان میخواند ترا
    ببخشی مرا
    ببین عجزو درماندگی ام
    ناله و پشیمونیم
    همه غمها داره می نشینه بر سینه ام
    رفتی و تنها شدم
    داره دیونه میشم ای خدا
    احساسم هست به جنون
    ببین چطور فریاد میزنم به اندوه تموم
    بهتراز هر مادرمهربون
    بخشنده تر ازهربخشنده هستی به جون  
    تویی مهر وشفا
    تنها لایق حمد و ثنا
    باعث جووسخا
    غمزدای غمها
    برطرف کننده هر اندوه و بلا
    ببین  چطوربه سجده افتادم به پات
    ناله میکنم برات
    ای خدا زل زدم به آسمون
    میخوانم ترا
    به اشکی که میسوزاند قلب مرا
    رحم کننده برهر اشک تویی ای خدا
    رحم کن براشک من
    برمن درمانده
    که میزنم زار و زار
      هستم ناتوان و پشیمون
    با کوله باری ازخطاو گناه
    میترسم از رسوایی آن
    چشیدن عذاب آن
    تویی سخت انتقام
    ای خدا
    قراره فردا بمیرم برات
    رسید وقت ابراز عشقم به خون
    وقت پرواز شاپرکها به نور
    در این شب همه عاشقات میریزند اشک به بارون
    همه افتادند به تقصیر به پات
    میزنند زار و زار
    نمی دونم آیا می بخشی مرا
    میشنوی ناله ام
    فریاد دلم
    آیا به خواستت میشم لاله گون
    غرقه به خون
    تا به آن ببخشی مرا
    ...............
    رسید وقت از خود گذشتن ای خدا
    تیر و ترکش پاره کرده تنم
    تنم میگه به خجالت و اندوه
     ببخش که نیست لایق
    قربانی این بدن به تو به بود
    چشمم شده کوربه تیری که نشاندی بر چشمام
    تنها میبینم سیاهی و ظلمت ای خدا
     من راضی وخشنودم  به آن
    آخه تو خواستی آن
    ای خدا
    چرا بر گردانی به یک چشمم نور ای خدا
    منکه راضی بودم به دادن هردو آن
    ببخش اگر خطایی کرداین دل مرا
    به سرفه ام  خونها به جگر می ریزه بیرون ای خدا
    هر قطره خونم  میگه ببخش مرا
    دوستت دارم من ترا
    تو هستی بهتر از بود و بقام
    دارم میسوزم به موج انفجار
    من هستم به درگاهت روسیاه
    خدا دیدم  به اشک به تار
    فرشتگان تسبیح تو میکنند به ناله برام
    به لرز افتاد به تنم
    در آنجا که
     به مرده افتاده بودم بروی به خاک
    در جایی که شهیدان اشک  می ریزندبرات
    باورم نشد تو نبخشی مرا
    تو که کنار زدی پرده را
    .........
    این شده حال من
    هجوم درد ها به سالها
    صبر داره از وجود م میشه فرار
    میترسم به یک نفسم نمیرم برات
    نشه افزون اشتیاقم به بخشیدن آن
    ای خدا
    دفتر زندگی ایم کی میشه تموم
    من که شکستم هزارسنگ صبور
     به گفتن رنج هام
    وقتی به درد سرم
     نمی تو نستم بگذارم  سرم روی کاه
    وقتی قرص و آمپول نوازشگر دردم نبود
    توبودی همدمم
    تو بودی مرهمم
    وقتی نمی تونستم برم راه
    تو بودی عصام
    وقتی نمی تونستم بکشم یک نفس
    میزدم سرفه به حالت زار
    چشمام میگرفت رنگ خون
    تو نشاندی نفس بر سینه ام
    تو بودی بهترین مرهمم ای خدا
    وقتی به اسارت میزدند مرا
    می خواستند ببرند سرم
    دستت توبود به آرامش بر پشت من
    تونشاندی بر لبم خنده را
    سرور و اطمینان
    نترسم به هرچه آید به روی من
    ای بهترین مهربون
    وقتی که گفتن به مادرم
    بچه ات به اسارت دست بسته
     می برند پابرهنه روی برف
    افتاده تنها مرده روی خاک
    کسی نیست کند اون خاک
    میسوخت مادرم به هر روز
    میخواند نام من به اندوه
    تو مرا رساندی سالم به دست او
    آنهم به عدو
    هیچکس باور نمیکرد آن
    تویی میکنی ناممکن رابه دعا مستجاب
    برطرف کننده هر غم واندوه تویی
    ای خدا
    تویی مشکل گشا
    تویی امید نا امیدان
    بهترین خوانده
    تویی منتهای آرزوی آرزومندان
    ای خدا
    به آنهمه مهر ولطف و پناه
    که در حقم کردی
    مرا تنها مزار
    ای خدا
    د رمیان آتش  میسوزم به درد و رنج و آه
    تنها دلخوشی و مرهمم هست
    که ترا صدا می زنم
    پس مبادا گیری مرا از آن
    من نتونم کنم صدات
    ..............
    ای خدا
    منکه زندگی کردم به مهرو بخشش به هر بی پناه
    درمانده و ناتوان
    گفتم به هر بخشش و مهر
     تویی صاحب و باعث آن
    چرا ای خدا
    به هر بخشش می افزایی دردی مرا
    می کشی مرا به برهوت به آتشی به افزون ای خدا
    شاید میخواهی ای خدا
    بچشم ذره ای درد شیر خدا
    آنکه بود از همه بهترمهربون
    صدای ناله اش می آمد با آب از چاه خشک برون
     شاید که میخواهی  شوم ذره ای مثل اون
    این نیست ممکن به من  به بود
    مگر به مهر ورحمتت
    فضل و لطف واحسانت
    سوختن به مهر به افزون
    ای خدا
    ای خدامیبینم
     چاهی پر از آتش میخواند مرا
    که مرا رهایی نیست ازآن
    قدمهایم شتابان می دود سوی آن
    گویا به گردابی فرو میروم در ته آن
    منتظرم دست نیازم بگیری
    بکشی من از آن بیرون
    امیدم نشه تموم
    خدا ببین یک پرنده بال شکسته ام
    به طوفان بلا
    نمی تونم تحمل کنم طوفان آن
    پس نجاتم ده ای خدا
    تویی که رحم میکنی به هر ناتوان
    ای خدا ندارم چیزی تا تو ببخشی مرا به آن
    سخت بی چیزم ای خدا
    تنها دارم یک اشک ویک دعا
     پس از من نگیر آن دو را
    پس بگذار بدرستی اشک بریزم بخوانم ترا
    تا که ببخشی مرا
    تا ببینم من روی ترا
    میدونم می بخشی مرا
    تویی مهربانترین مهربون
    بخشش تو وسیع تراست از هرخطا و گناه
    ای خدا همیشه ترا دوست در هر زمون
    چه ببخشی چه نبخشی مرا
    مرا بسوزانی جاودانه در آتش عذاب
    ای خدا
    مرا از خودت مران
    ..............................................
    ممنون از استادن گرانقدرم مخصوصا استا استکی
    به توجه تان
     
    ۵
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ۰۹:۲۳
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک قربان خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    یاد بود بی‌ همتای سر سپاری محض ابراهیم و اسماعیل
    در برابر پروردگار
    و معجزه بی بدیل سخاوت و مهربانی ذات حق تعالی
    بر تمامی مهربانان مبارک باد خندانک خندانک خندانک
    مهرداد عزیزیان
    يکشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۲۱
    درود عزیز
    دلنوشته هاتان را کمی کوتاه تر کنید که خوانده شود🌺🙏
    قربانعلی فتحی  (تختی)
    يکشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ۲۲:۴۱
    درود برشما
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    سارا (س.سکوت)
    دوشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۱ ۱۱:۰۶
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک
    جواد کاظمی نیک
    شنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۸:۰۲
    درودبرشما زیبابود احسن برشما 💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
    ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
    🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
    🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
    🌺🌺🌺🌺🌺🌷
    🍀☘️🌱🌹💐
    🌿🌿🌿🍁
    🪴🪴🪴
    🏵🏵
    💟
    عارف افشاری  (جاوید الف)
    جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۵۴
    خندانک
    يکشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۱ ۱۵:۱۳
    عاشقانه هایتان با خدا همیشه برقرار در اوج امیدواری خندانک

    خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0