سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        حکایت تاجر و عالم

        شعری از

        علیرضا محمودی

        از دفتر درد دلهای خودمانی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۴:۲۰ شماره ثبت ۱۰۹۷۹۵
          بازدید : ۳۲۷   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا محمودی


        کاروانی رو به سوی مکه بود
        بار اسب و اشترانش سکه بود
        عالمی با تاجری هم سفره  بود
         داشتند با یکدگر گفت و شنود
        گفت تاجر : من به حق والاترم
        چون که دارم سیم و زر بالاترم
        گفت عالم : ثروتم در سر بود
        لیک خالی کیسه ام از زر بود
        بادی آمد قافله گمراه شد
        دور شد از راه و در بیراه شد
        سارقان بر قافله بستند راه
        روزگار مردمان  گشته سیاه
        سیم  وزرها را همه برداشتند
        پس ، گرفتند آنچه با خود داشتند
        تاجر بیچاره هم از ترس جان
        داد مالش چون نبودش پاسبان
        عالم فرزانه را چون زر نبود
         بر دلش بی تابی ومضطر نبود
        مال تاجر یک دفعه بر باد رفت
        آنچه گرد آورده بود از یاد رفت
        آنچه عمری در پی آن می دوید
        داد بر دزدان و جانش را خرید
        ثروت عالم چو زر پیدا نبود
        زر چو دانش برتر و و والا نبود
        آنچه بر دزدان نیاید هیچ کار
        دانش است و بازد او در این قمار
        آنکه عمری در پی دانش دوید
        همچو ماری بر سر گنجی خزید
        وانکه سیم و زر گرفت و عمرداد
        باخت عمر و داد هستی را به باد
         
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۲:۲۶
        درود جناب محمودی گرامی
        بسیار خوب در قالب مثنوی داستان را بیان کرده اید ،واقعا خوب بود
        با اینکه در ۲ قافیه سکه و مکه،گمراه و بیراه، خواستم گله ای از شما بکنم ،منتها تا شعر را تا آخر خواندم دیدم روایت خوب شما و انسجام بیان کامل این دو قافیه را پوشش داده و میشود از آن عبور کرد
        پایدار باشید 👏👏🌺🌺
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۷:۰۰
        سلام. ممنون از اظهار نظرتان ، امیدوارم سلامت و برقرار باشید. خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۲۳:۱۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و آموزنده بود خندانک
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        يکشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۰:۰۵
        سلام. استاد گرامی. ممنون از محبتتان خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد فاضلی نژاد
        دوشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۴:۳۶
        سلام به جناب محمودی
        زیبا روایت کردید
        درود به شما و قلمتان سبز و نویسا خندانک خندانک خندانک
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        دوشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴
        سلام. ممنون و متشکر از اظهار لطفتان ،مستدام باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0