سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        26

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر خنده های آگلوتینه شده(کلاسیک پست مدرن) نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۰ ۲۱:۳۹ شماره ثبت ۱۰۶۵۱۹
          بازدید : ۲۲۹۹   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده




        گوساله های سامری، عاشق شدند اما
        غم ، آبی شبرنگ کولی های رقصانست
        شب از دهان بسته ی ودکا خبر دارد
        با آخرین جنگ جهانی ،میرسد بنبست

        این بمبها ، این قرصها ، این بند ناف سرخ
        این التماس دختران بی وطن ، در برف
        این مردهای خشمگین گرم دلواپس
        این ابتذال دور از ما ، در هزاران حرف

        سربازهای دردنوش دره های دود
        لبخنده ای در هر خیابان ، کاش شد نامش
        ما میرسیم آیا ، به رویاهای آسودن ؟
        در کافه ی کاریزما، میسوزد اندامش

        ای آینه ، ای آخرین گرگینه ی آرام
        جان شیفته ، بر رود ولگا ، عطر میپاشی
        سونات معصوم خیالت را کجا بردند
        با شعرهایت گم شدی ، در حزن نقاشی

        ای دشتهای پنبه ، در آواز میلادی
        نوزاد ایزد در رحم ، درگیر زخمی نو
        آه ای عروج ژولیت ، با اولین بوسه
        یکشنبه ی پارالل جانسوز کازینو

        تعلیق لبهای بنفش تلخ اسپرتا ست
        پیراهن گیپور تنگ تنگ ماژنتاست
        خورشید زیبا هست اما، ماجرا اینجاست
        اسطوره ی شیرین این هابیلیان والاست


        گیلاسهای یخ زده ، با ساقه هایی گس
        در بوی چوب و صندل و لیمو و عرفانها
        آه گسیل از عشق مادرزاد ، باران بود
        لمسی معطر خیره شد ،بر تاب طوفانها


        با مردی از البرزکوه و زاگرس و هلگورد
        مهتاب جان ، دردت چرا پایان نمیگیرد
        زن بودنت زخمیست، من غمگین غمگینم
        گل باش ،در گوش جهانی خسته و مرتد

        .
        .
        .

        در پولکایی آتشین رقصیده روزی ناب
        شب در مصاف فعلیت ، خاموش میمیرد
        ما شوربختان زمینی ، خرقه میبافیم
        یک شعله حتی ، در تن دریا نمیگیرد ...





         
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0