سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        هنگامه قسمت اول

        شعری از

        مجیدنیکی سبکبار

        از دفتر برای او نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ۰۰:۳۲ شماره ثبت ۱۰۶۲۷۷
          بازدید : ۷۸۳۲   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        صدای ارسالی شاعر:
        هنگامه قسمت اول
        زندگی  را اصل بر هنگامه است
        گرچه آرامش تو بینی گاه گاه
        لیکن او دیوانه است
        از  پس هراتفاقی ، کو نیاسوده ست هنوز
        رویداد دیگری  گردد  عیان و کینه توز
        چون که ایمن یا که دور
        زآن خطر ها   و خبرها بوده ایم
        چشم در طوفان
        به ساحل شاکریم و بذله گو
        نام نیکوئی چو صلح  ومثل  آرامش بر او بنهاده ایم
        گاه زیبا مرغکی ، نازک دلی  ،رنجور را
        ناگزیرش در اسارت  گردبادی می برد
        که اندرآن طوفان هنر مندی پروازش دگر
        جز که آسیبی زند نآید به کار
        آنچه پائین ماندنی است
        بالا می رود
        تا رها گردد به سر سوی زمین
        پائین شود
        مثل شاهین ،گردباد
        طعمه خودرا به اوج آسمان صخره ای
        میبرد تابشکند اورا  ز آزادی کمر
        طعمه می نالد ز درد استخوان
        باشدش ، خوراک  شاهین بودن آندم،  التیام
        از اسارت تا رهائی، زندگانی تا به مرگ
        تیغ و چنگالش گزیند یا فروافتادنش
        دردهای استخوان را برگزیند یا که جان را دادنش
        زندگی دیوانه است
        عقل و منطق زو مجو
        مرغک زیبا ی مارا بال و پراندر بلا
        از اطاعت سر ببپیچاند
        کند اورا رها
        فرصتی کو تا کشد آهی ز حسرت مرغ من
        آخر او پرواز ها می کرد موزون دائما
        بال وپر برمی گشودو سینه می سائید  بر سطح هوا
        نرم نرمک چون نسیمی می وزید  اندر فضا
        هر چه بینی در میان گردباد و بشنوی
        درتکافو
        در تقلائی معلق
        درفرار
        آه و وای وشیون و  فریاد زار
         زوزه های خشم باد ونعره هائی را که طوفان می زند
        طبل  کندن ،کوس افتادن همه
         اهرمن   چرخان و رقصان مست مست
         
         
         
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0