حجاب
دختر ایرانم و از تبار سلمانم
افتخارست که من بچه مسلمانم
عاشق رهبرم وشیعه ی علی پیرو قرآنم
وارث حجاب کوثر و مخلوقه ی رحمانم
از روز ازل که خدا نهاد بنیانم
خواست تا در صدف حجاب خود بمانم
من ترنمی از قطره ی بارانم
شاخه گلی از گل های باغ ریحانم
ارزشم بالاست خوب می دانم
با گوهر حجاب خدا داده امانم
از کف نرود دین و ایمانم
استوار بر حجاب خود می مانم
بهر امنیتم جان دادند برادرانم
نگذارم هدر رود خون شهیدانم
دشمن در اندیشه من تا بشکند پیمانم
تا براندازم حجابم برم آبروی ایرانم
تا گردد خون لاله های پر پر حرام
بر سرمان آورند اسارت کوفه و شام
کور خوانده دشمن من فرزند ایرانم
با حجابم دشمن را تیری در کمانم
هرگز بر ندارم از سر حجابم
خون هر شهید نگین سرخ نقابم
روی چادرم با غرور می نویسم
من خواهر آن شهید در محرابم
حجابم بر دشمن مشت است ز احسانم
من ( زنم ) ولی مرد این میدانم
رهبر آزاده ای چون سید علی جانم
خط خط قرآن را داده نشانم
خواسته گر خواهم در حصار امنیت بمانم
با لباس حریر حجاب خودم را بپوشانم
چند دقیقه ای چای میخوردم و شعر زیبای شما رو میخواندم.
و
در ذهن خودم بعضی جاهایش را البته عرض کردم در ذهن خودم تغییر دادم.
امید وارم از شعر تان در ذهن من لذت ببرید.
البته فقط دو بیت
دختر ایرانم و تیر و کمان فارسی ام
افتخاری بایدم باشد زبان فارسی ام
وارث حجب و حیایِ شیوه ی مولایی ام
عاشق رهبر سراسر شیعه ی مولایی ام
و همین دو بیت وقت شد و باید رفت
امید وارم خوشتان آمده باشد.
و ببخشید . وقت تنگ است.