سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پیوند

    شعری از

    علی کریمی

    از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

    ارسال شده در تاریخ شنبه ۱ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۱۸ شماره ثبت ۱۰۴۱۱۰
      بازدید : ۳۹۹   |    نظرات : ۶

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر علی کریمی
    آخرین اشعار ناب علی کریمی

    من از زندگی فقط عشق را فهمیدم 
    هرچه به زیانم بود را پسندیدم 
     
    پشت تو یک عمر به خرابگی بود
    دوره ی کلافگی و سراسر خفگی بود
     
    این دستان من به جان خودم افتاد
    بدنم از خودم،از روی دو پام افتاد
     
    پیش تو قد کشیدم،پشت تو هم هستم
    در کف هرچه نمیتوانم برسم،هستم
     
    من عمری ست درمانده ام،با تو شاعر شدم
    از وقتی به تو افتادم،مرد شدم
     
    از دانه به آسمان عشقت رسیدم
    من بی تو به احتمال پایان رسیدم 
     
    دمی پشت من انسان ضجه می زد
    هر ابری به جبروت ستارگان طعنه می زد
     
    فراموش کردم که عشق ساخته ام
    پشت تو من پا به زمان باخته ام
     
    دویدم،جسمم دور شد،فکرم به تو رفت
    مگر می شد از خیال توهم قسر در رفت
     
    غم پشت پایت در زد و آمد
    این چه دردیست که پشتت آمد
     
    لب حوضچه ی مادربزرگت؛آمدم،نشستم
    هربار به هوای برداشتن توپم،آمدم،نشستم
     
    بلکه اشتباه کنی،پا به حیاط بزاری
    یا شده بی چادر و با چایی پا بزاری
     
    یه حباب توخالی شدم،گر گرفتم،ترکیدم
    بی سلامتی تن و بدن را به فحش کشیدم
     
    روی در نوشتم:آمدم،در زدم،کسی نبود
    لیالی باور کن این بهانه ها قدیمی نبود
     
    باور کن ما را باهم همسایه ها تصور کردند
    چشم و نظر نداشتیم که چشممان کردند
     
    اینها کاری از پیش نمی برد،اما بپرس،آمدم
    به روح مادرم از شوش تا خیابان قدس آمدم
     
    مرگم به جهنم،بود و نبودم را آورده ام
    من از انتهای جهان سر به میان آورده ام
     
    سیب دستان من پوست حیا ندارد
    این عمر امیدی ست که آیا ندارد
     
    بعد از تو دلم اهلی و عقیل تر شد
    عمق فاجعه ی عشق عمیق تر شد 
     
    لرزه ی بم تو بودی که آویختنی ست
    زیر و بم این مرد فروریختنی ست
     
    وقتی عشق را از اهل قافله بردن
    هر دم از بیماری و هم از آبله مردن
     
    پشت مسلخ عشق رویدادی اتفاق افتاد
    نادر ترین گونه ی مرگ در من اتفاق افتاد
     
     
    ۲
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰ ۰۸:۱۰
    درود بزرگوار
    به شعر ناب خوش آمدید
    ميلاد قطب دایره امکان نبی گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص)
    و گل بوستان نبوى،وام دار شيعه علوى،امام جعفر صادق(ع)
    بر شما مبارک باد خندانک
    محمد قنبرپور(مازیار)
    يکشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۴۱
    درود بر شما خندانک
    محمد باقر انصاری دزفولی
    يکشنبه ۲ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۰۷
    باعرض ارادت
    قلمتان همیشه جاودان بادا
    شاعر بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    علی کریمی
    علی کریمی
    دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۱:۴۸
    سپاس گزارم
    ایام عزت مستدام
    ارسال پاسخ
    فاطمه گودرزی
    دوشنبه ۳ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۰۹
    سلام و درود بر شما شاعر جوان
    سروده زیبایی بود
    🌺🌺🌺
    علی کریمی
    علی کریمی
    دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ ۱۱:۴۷
    سپاس گزارم
    محبت می فرمائید
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0