سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        قضاوت ؟؟

        شعری از

        باقر رمزی ( باصر )

        از دفتر غلام قمر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۱۲ شماره ثبت ۱۰۰۵۲۴
          بازدید : ۱۴۶   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
         
         
        نتیجه تصویری برای این مکان مجهز به دوربی
         
         
        قضاوت ؟؟
         
        دوست دارم فقط یک گام پایین بیائی
         
        و خستگان و سوختگان حقیقت را ببینی
         
        میدانی که نگریستن از بالا انحصاری ست ؟
         
        بگذار با هم قدم بزنیم شانه به شانه
         
        تو از تمول بگو و من از تعقل
         
        من از طیب خاطر می گویم
         
        و تو از نشیب یوری گاگارین
         
        من تو را به اندازه ی آب نخوردن می شناسم
         
        این تویی که از من خبر نداری
         
        نمیدانم . . . . . قضاوت ؟؟
         
        نه ، نه
         
        قطعا جایگاه من نیست
         
        و اصلا از درون انسانها سخن نمی گویم
         
        اما نمی دانم چگونه بدون هیچ تفکری
         
        با جربزه ی مجازی ات به خودت
         
        اجازه ی قضاوت
         
        دل انسانها را می دهی ؟؟
         
        تو در مقابل همه ی ، همه ی ، همه ، اندکی
         
        بگذار از جان نگوئیم
         
        چرا ؟
         
         فانی ست ؟
         
        ارواح قبل از جسم خلق شده اند و پاک اند
         
        پس ارواح خبیثه چیست ؟؟
         
        نه نه ، زبانم لال ، تو از آنها نیستی
         
        می دانم ، مطمئنم
         
        اما چرا ؟
         
        اما چرا ؟
         
        با عصای کذایی چوبینت همه را می زنی
         
        تو گمان برده ای که همه
         
        مانند . . . . در ویرانه ی سرقت به دنیا آمده اند ؟
         
        اگر اشتباه می گویم
         
        پس چرا ؟
         
        پس چرا ؟
         
        بر در و دیوار
         
        نوشته ای . . . .
         
        این مکان مجهز به دوربین
         
        مدار بسته می باشد ؟؟
         
          توهین به بشریت ؟؟؟ . . . . . .
         
         
         
         
        باقر رمزی باصر
         
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۱۳
        درود بزرگوار
        جالب و زیباست
        خندانک
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۲۳
        درود شاعر گرامی خندانک خندانک خندانک
        مریم کاسیانی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی
        درود بر شما،جمله تکان دهنده ای ست خندانک
        ابوالفضل احمدی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۱۲
        طمع ز فیض کرامت مبر
        که خلق کریم
        گنه ببخشد و
        بر عاشقان ببخشاید

        درود بر شما
        روز قلم گرامی باد✒️
        🌻🌻
        🌻
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0