جمعه ۲۶ ارديبهشت
|
|
از بس که به جان من شرر می ریزی
|
|
|
|
|
عجیب چشمان تو تسکین جان است
|
|
|
|
|
جدالیست در دل بین غرور و عشق ،
که در دل عشق پیروز میشود ،
عشق همیشه پیروز است .
ملت عشق ز ملته
|
|
|
|
|
تقدیم به سایه ی خودم ، سایه اسم دختر نیست بلکه سایه ی هر نفر منظور است
|
|
|
|
|
ای کاش میشد هر کسی در فکر صلح و چاره بود
|
|
|
|
|
سالها بدنبال عشقی ام ،
موهوم
|
|
|
|
|
برایت آرزو دارم تمام خیر و خوبی را
|
|
|
|
|
تاریخ اعتقاداتت گذشته است...
|
|
|
|
|
با دیدنِ چهره ات دگرگون شده ام
لیلی که منم،چطور مجنون شده ام؟
|
|
|
|
|
روزی دلم تنگ بود
دل تنگی که همیشگی بود
در خلوت خویش
کسی صدایم زد
مادرم بود
|
|
|
|
|
سین سارا سایه سرخ و سفید سال سی
|
|
|
|
|
تا که بیرون ز بهشتش شده بی بال شدیم
بغض خود را که شکستیم کرو لال شدیم
|
|
|
|
|
زندگی، مجموعه ای از تضادها هست. زندگی، مانند اعداد مثبت و منفی هست. اگر روزی شاد هستی، فردایش غمگینی
|
|
|
|
|
ای خفته در تلاطم و طوفان خلیج فارس
|
|
|
|
|
یاس انبوه حیاط خانه
به گل آراسته شد
چهچه چلچله ها گرد هوا
به چه برخاسته شد
نفسی چاق بیا تا بکشیم
|
|
|
|
|
زندگی بر پنجه این باد می چرخد هنوز
|
|
|
|
|
موهای پریشان به کمر افتاده
آتش ز شرارت به جگر افتاده
|
|
|
|
|
خواب بودم دزدکی آمد یکی در خواب من
|
|
|
|
|
اَلسَالم عَلیک یا شَمسَ الشُمُوس،
باشی در زیبایی وَصف طاووس.
یا غَریباَ الغُرَبا وَ الضُّعَفا،
|
|
|
|
|
پای برهنه در کوچه
کوزه ای به دست
می دود هر سو
|
|
|
|
|
با تو بهارانم، دلبر و جانانم
بیتو زمستانم، سردی و زندانم
|
|
|
|
|
خوابم
.
.
اما نه در رخت خواب
.
.
بی حس شده ام
.
.
نه به ضرب شلاق
.
.
کشتن مرا
.
.
|
|
|
|
|
افتاده ام در یه باریکه
دنیایم دراین درز،
چقدر تاریکه
|
|
|
|
|
ای بنور اشکار ارباب شاهان یا حسین،
دلهای عاشق تسلیم مهر به پیمان یا حسین.
در تنگنایم وز ست
|
|
|
|
|
نورِ دانش، جهان را شد دلیل
سایهاش اما کند شب را اصیل
چو حرمت نورش افزون کنیم ما
آن را در کام ظلم
|
|
|
|
|
قسم خوردم توراه عشق به چشمات بر نمی گردم.......
|
|
|
|
|
ای گل ناز که در ناز نداری همتا
|
|
|
|
|
از خدا خواستم فردایی دگر
پس بدو بستم امیدی دگر
در نهانم آرزوها کاشتم
من به فردایی دگر چشم داشتم
|
|
|
|
|
یک غزل و يک رباعی از مهدی ملکی الف
|
|
|
|
|
«پری»
پسرکی رنجدیده،
در کوچه نشسته.
تنها و سرخورده.
پیرزنی مهربان،
به زیبایی طاووس،
به ا
|
|
|
|
|
من آن گرگم که بالان دیده ام بسیار و بیگاه
که هرگـز بـر تَـلـه دم را نخـواهـم داد و آگاه
|
|
|
|
|
هر که از ما میکند یادی، نگه دارش خداست
هر که ما را میکند یاری، پر از عشق و وفاست
حسین_قالیباف
|
|
|
|
|
می دونی چقدر سخته
چقدر تلخه
نشستن تنها
درغربت بیداد
|
|
|
|
|
قصدِ دل دارمْ لبخندیْ بِنِشانَمْ برایِ خدا
توبه نگویمْ غُصه نگویمْ هر چهْ مالِ خدا
|
|
|
|
|
سالگرد شهادت آیت اله رئیسی
|
|
|
|
|
اندازه قوس کمرت نقل عددها
مجهول جدید همه هندسه بلدها
|
|
|
|
|
چای ریختم نوش جان بکن سرد میشود
|
|
|
|
|
ای نگاه چشم هایت رونق بازارها
|
|
|
|
|
دارد دلم در زیر غم ها خاک می شود
|
|
|
|
|
بازم دلبر زیر نگاهش چشم رهگذر دارد
هم رد پای خود عبوری اشاره گر دارد
ای رهگذر کنار بزن همه پرد
|
|
|
|
|
تصورکن ، سِیلی اومده زجنسِ تگرگ ،
|
|
|
|
|
کودکان غزه
مادران دنیا دیوانه شده اند
شرمنده وا فسرده
غرق در دریایی از درماندگی و ناتوانی
|
|
|
|
|
در آغوش نیستی مرا باز نواز، این مرده که با تو گوید راز.
روح در زندگی خاموش و بیصداست ، در مرگ نوای
|
|
|
|
|
مرا شمشیر بر دوش و دلم بیتاب دیدار است.!
که یار مه لوای من درون ارگ بیمار است.!
قراول بو
|
|
|
|
|
چقدر شعر برای نگفتن آوردم...
چقدر دفتر بی انتهای بیآغاز...
|
|
|
|
|
✍️تصنیف سرا: م.مدهوش(یامور)✨
|
|
|
|
|
بگذار پس از این همه
بیراهه پس از راه
چون اشک به چشم آمده از شوق
به تمنای تماشای تو باشم
یا که چو
|
|
|
|
|
آلباتروسهای شمال
در انتهای راه شیری
به موهایی نخ میدهند
که هنوز به بلوغ نرسیده
بزرگ شده
|
|
|
|
|
● نام شعر : کریم🕊
به کنجِ پنجره میآید و پریشان است.!
پرندهای که به دنبالِ تکهای نان اس
|
|
|
|
|
چرا هر لحظه بدتر می شوم از داغ هجرانت
بیا برگرد ای دردانهام جانم به قربانت
|
|
|
|
|
خود بسازم، بر اندیشه ی خامم، قفسی
|
|
|
|
|
شنیدم جوانی که سرمایه داشت
ز دارایی این جهان مایه داشت
|
|
|
|
|
ای دلیلی ِ همه حال ِ پریشانی ِ من
|
|
|
|
|
مثل خونی به رگم عشق تو جریان داری
همچو من عاشق بیباک دوچندان داری
دختر شهر سمرقند هراتم دیگر
|
|
|
|
|
شعری عارفانه و عاشقانه از مهدی سلمانی
|
|
|
|
|
گاه ما را آشنا می کنی با وصف و وصل یار
گاه بر سر می زنی یکدم همچو یک سر به مار
میروم دست به عصا
|
|
|
|
|
رو رُخ پاک زشت ،خوش رو پاشنه پا رو می کشم
عکس پاک دل را، آینه کاری زیر هر کو می کشم
اعتماد ، فرد
|
|
|
|
|
من نه آنم که شما میدانید
هم نه آنم که خودم میجویم
|
|
|
|
|
شکر خدای مستان آخر به سر برم جان
بشنو هزار دستان آخر به سر برم جان
|
|
|
|
|
من که در لاک خودم بودم به دردم مبتلا
|
|
|
|
|
درمحفل رنگینی ،
آمد به میان لاله
|
|
|
مجموع ۱۳۱۴۵۶ پست فعال در ۱۶۴۴ صفحه |