جمعه ۳۱ فروردين
|
|
در بوم زر- گوهرنشان از فقر چشمان خونفشان
افتاده چنگِ تش وَشان هستی هیزم وار ما
|
|
|
|
|
من جوجه اردک زشتم فقط همین
عمری ز عشق نوشتم فقط همین
|
|
|
|
|
نوروز خجسته ، گر چه ما میدانیم
یک گام دگر به مرگ نزدیک شدیم....
|
|
|
|
|
هجوم می آورد باران
غرق می شود دریا
و نشخوار می کند درخت
جامی
از جام شوکران
و من تنها می شویم
|
|
|
|
|
گفتم باشد
یک غزل آواز سپید
از دشت شب گذر کرد
هیجان همن
|
|
|
|
|
مردمسی دل خوسه لیر٫چه ماوزنی بارینه گر/
نوشداروم چیمل توئه٫مه ژیم اگربکین نظر
تاسم بجز وه یک ننی
|
|
|
|
|
اگر زمین هم بلرزد
پیش بینیمان تغییر نمی کند
از شب خُرافه...
|
|
|
|
|
چشم هایم کور
چشم هایم کور باشد و
روزگاز این چنین نباشد
روزگاری است ، سخت عجیب
میان دل ها ، چشم ه
|
|
|
|
|
تا به دستت می رسد فانوس عاشق می شود
چشم شبنم می خورد افسوس عاشق می شود
می نشینی بر لب ساحل تما
|
|
|
|
|
یک شبی بیا واتفاقی ،رد شو از خیال این شاعر
سر نمیشود شبی بی تو،یک نگاه ساده کن عابر
|
|
|
|
|
بی تو ماتم زده فصل خزونم
بي تو من شبزده و مرثيه خونم
غم شيداييِ تو داده جنونم
|
|
|
|
|
دوش دیدم که خلایق به در خانه زدند
|
|
|
|
|
انقلاب شده بود
عید نوروز نزدیک
همه خوشحال و شاد
عید...
|
|
|
|
|
بازیگری بدون تست از علی دولتیان طنزی است پیرامون مسایل مطرح شده در فضای مجازی که با زبان شعر به تصوی
|
|
|
|
|
دل ز شادی پر جدا از غم کنیم
|
|
|
|
|
امشب دلم تنگ است بهر دیدن تو
جانم فدای آن لب و خندیدن تو
|
|
|
|
|
نبودی وندیدی
که برماچه رفت
چه تیغهاکه برمانکشیدند
ازشهر...............
|
|
|
|
|
نو گشته بمانیم که ایّام نه جز ماست،
آغاز همه ما و سرانجام نه جز ماست
|
|
|
|
|
ستایش از خدا نوروز آمد
گلی از گلشن پیروز آمد
|
|
|
|
|
از عشق مگومگو که سیرم سیرم
از دست جفای یارمن دلگیرم
|
|
|
|
|
از بیرون گود و لنگ گرفته شده از،طرف خودی
از بــوی زیر بـغل ایـــن همـه هنـرمنـد بـیـخـودی
از حــرف
|
|
|
|
|
چشم براه توام
ای چشم پوش تغافل هایم
چشم روشنی قدوم تو
یک آینه انعکاس گوشه چشم توست
بخوان از چشما
|
|
|
|
|
ساكن شيرازم
اهل نرگسزاران
روزگارم نيك است
من خدايى دارم
كه فقط عشق
فقط نور،فقط شادي
|
|
|
|
|
بوی تو می دهد ترانه ی سبز
|
|
|
|
|
ل خسته ترینم،آخه تا کی چشم براهت بمونم * میدونم میای و اما،انتظار سخته،بگو من چه کنم@ دلخوش به نوازش
|
|
|
|
|
بی حضورت بهارم را معنایی نیست
|
|
|
|
|
گل های سرخ خانه دوست دارند
|
|
|
|
|
خورشید
دختری روستایی است
که هر روز
با کفش های پاشنه بلند طلایی...
|
|
|
|
|
خسته گشتم از نقاب شادمانی،سوز درد
بسکه با رنگ سیه پنهان نمودم رنگ زرد
|
|
|
|
|
ساده بودن، درد دارد بی صدا ....
|
|
|
|
|
بیمه زندونیه دس تو اِ دوس *** نمَمینم ریم دویره گره بوس
|
|
|
|
|
عیار حسرتمان از خزر به هامونست
همیشه در وطنم رنگ عشق با خونست
|
|
|
|
|
توتجلی آذرخشی در دل ابر
غرش رعدی در دل آسما ن وتجلی نور برطورسینا
|
|
|
|
|
باز از هجر تو آتش به تنِ خانه فتاد
هوس دیدن تو بر دل دیوانه فتاد
|
|
|
|
|
زمستان هم گذشت سرما سر آمد
سپاه برف رمید هزار دستان برآمد
|
|
|
|
|
باز هم فصل بهار آمد خداوندا سپاس
|
|
|
|
|
ای امـــــــــيـــر آســمانم ، ميــهــمانم مــن مرانم
درگهت دريای فضل است ، ای خـُـدا ياری
|
|
|
|
|
در اتاقِ تاریکم کز کرده ام و
صدایی خلوتِ تنهاییم را میشکند...
|
|
|
|
|
بَس دیده ام که مُزدِ محبّت، خیانت است....
|
|
|
|
|
...بی تو تموم زندگیم خزونه/با تو تموم لحظه هام بهاره ...
|
|
|
|
|
حالا که چمن سبز شده فصل بهار است
یارم به سفر رفته لب ریل قطار است
گل نیز سر سایه دیوار نشسته
در ص
|
|
|
|
|
به عشــقـت قســم در د لــم زنــد ه با ش
ر هــا یـــم نــکن ،نــور تــا بنــد ه بـا ش
|
|
|
|
|
توساده مرا حساب کردی دیدی
دل را تو خودت کباب کردی دیدی
|
|
|
|
|
دامن سفیدت را
ازتن سبز زمین جمع میکنی
نخی از آستینت...
|
|
|
|
|
بهار من همیشه رنگ زرد است...
|
|
|
|
|
فراموش میکنم خود را ، رها باشم من از هر چیز
در این دریا که بودم من ، فقط یک قطره ی ناچیز
درون خود
|
|
|
|
|
اگرچه سر به هوایم چه سربه زیری تو
نظیر من همه جا هست و بی نظیری تو
من از خشونت سنگم من از خشونت
|
|
|
|
|
ناز نازی دلت منه گشته دلت انشو خو نیاره سی مو
|
|
|
|
|
همیشه بعد پاییز و زمستون
مسیر زندگیم تغییر کرده
سر هر کوچه ای که منتظر هست
بهش می گم که عشقم دیر
|
|
|
|
|
در هر قطره ی باران منم....
|
|
|
|
|
به نام او که اوست
می بندم این مجرای عاشقی را
که به تکرار نشود آبستن
که به انقراض نشیند این لک
|
|
|
|
|
الحق که خدا از همه معمار ترست
|
|
|
|
|
شیطان به دلم نشاند غوغای دگر
|
|
|
|
|
شور و شوق دگری جمله عشاق برند
|
|
|
|
|
هرجا که دلی رفت پی اش غم به دو آمد
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
|
|
|
|
|
وقتی که روز آخراسفند می رسد
وقت شکفتن گل لبخندمی رسد
|
|
|
|
|
خالی شده زیر پایم از حجم زمین
از درخت ترس ، سیب " فریاد" بچین
|
|
|
|
|
تلخ است جدایی و سرانجام جدایی
|
|
|
|
|
باز هم سرمای بی جان
آفتاب نوبهاری
ابرهای دسته دسته
بر فراز این حوالی
|
|
|
|
|
دگر، زمانه پذیرفت، یار ِ من بشوی....
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۰ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |