يکشنبه ۲۶ اسفند
|
|
هیهات که چرا
ماه کامل بود و هرگز
این پریشانی را
بعد رویت سرو سامانی
نداده است هنوز.
|
|
|
|
|
وحشیم در پی آغوش تو جان
تا چنانمسخ شوم
که فراموش کنم هم همه های دگران
دگران را بهکنار
نگرانم ن
|
|
|
|
|
از زمین و آسمان درمانده ام
|
|
|
|
|
سرفه سرگیجه:
این شعر حالت داستانی دارد و در مورد یک چرخه مخرب ذهنی که شخصیت داستان در ان گیر افتاد
|
|
|
|
|
چون ماه درخشیدی و بر جآن رسیدی
|
|
|
|
|
اینبار دستهایت را به گردنم می آویزم
|
|
|
|
|
گفت باید تخمِ بد را از همان اول شکست
نسل بد نیکو نگردد زانکه بنیادش بد است
|
|
|
|
|
نوروز به خانه های ما شد نزدیک
انگار به شهر ما بلا شد نزدیک
پیچید خبر مغازه ها فهمیدند
آجیل به قیم
|
|
|
|
|
میان این همه غوغا کمی مدارا کن
برای ذهن شلوغم سکوت پیدا کن
صبور بوده ای اما در این هجوم درد
بم
|
|
|
|
|
مجنون وار پیمودم جاده را
وقتی جاده در خیسی تن مان
غرق بود...
|
|
|
|
|
دلـخـوش دگر کـسی نـیستـش ز تـو !!
مـانـدم ؛ بــرای چـه مـانـدهای ؛ سـتــم
|
|
|
|
|
یک غزل، یک ترانه و یک رباعی از مهدی ملکی الف
|
|
|
|
|
ای کاش خدا هم غمِ چشمانِ مرا داشت
صبرِ من و سرمای زمستانِ مرا داشت
|
|
|
|
|
بِکِش درونِ سرنگ این تبِ هیاهو را ...
|
|
|
|
|
دست بردار نیستند
گوش های زنگ زده قاتل
من اما
عصر یخبندان یک روز
این تراژدی غمگین را به دست/
قا
|
|
|
|
|
برای حرف حسابی جواب لازم نیست
به شرح جمله نابی کتاب لازم نیست
|
|
|
|
|
مارمولک ها را ببین پف می کنند
بر صورت خوبان گهی تف می کنند
این ما
|
|
|
|
|
من از دنیای آدم ها بسی نامردمی دیدم
|
|
|
|
|
آمدی خوش امدی باجمع مستان آمدی
چون می به بستان
|
|
|
|
|
ما بقی فرع است ،اصل خود هستی تمام +++
اصل بودنت برحق است وسلام
|
|
|
|
|
عشق یعنی پر زدن در کوی دوست
|
|
|
|
|
خواهان همینم که بغل وا کنی هر شب
از بوی تنت مست نمایی همه ام را
آرامش جانم.....
آغوش تو انگار و ش
|
|
|
|
|
بغض توی سینه عادت شده
اشک روی گونه مرهم شده
در این روزگار تلخ زندگی
خدامونم ناامید شده
|
|
|
|
|
می نویسم برای یادگاری
تا بماند در دلم به ماندگاری
|
|
|
|
|
آنکه در راهِ رسیدن به تو بسیار دوید، چه کند که قصهاش با تو به آخر نرسید
|
|
|
|
|
*(بردگان )*
^^^^^^^^^^
وای من بد بیرقی افراشتند/
دردرا در جان به عمدی کاشتند/
****
وای بر این م
|
|
|
|
|
.
قار یاغیر آی تانری
چیلپاق داملارا.
|
|
|
|
|
جامِ... زنانِ... هیکلیِ... وزنهبر... مدال
|
|
|
|
|
نه به طور همچو موسی به قیاس وقیس شاید
|
|
|
|
|
مرا از خودْ مَران هر شبْ تمامَش کن
دلی دارم زِ هر غصهْ بگوْ خیالَش کن
هر چه را جُستمْ به انکاری نف
|
|
|
|
|
توهم گشتی برایم درد و من درمان نمیخواهم
|
|
|
|
|
شمع باید شد در این غمخانه ی بی روشنی
شعله ور باید شد از تاریکی هر روزنی
|
|
|
|
|
در این هجوم مغول وار ناگوار شما
ادب خراب نشد هرگز از گذار شما
|
|
|
|
|
مادر ای فرشتهی مهربون،
ای روشنی بخش آسمون،
یادت همیشه تو قلب ماست،
جات تو بهشت پیش خداست.
|
|
|
|
|
سرایِ مِهروَرزان تا ابد جاوید و سرسـبز
نگاهِ هر بداندیشی به دور از نقشِ این مرز
|
|
|
|
|
🤍گر قلب من و ما، پُر از نور شود🤍
🤍 از غم بِرَهَد، ز غصه ها دور شود🤍
|
|
|
|
|
قد علم کردهای از هیچ که یعنی چه شود
سر هر دامنه یک پیچ که یعنی چه شود
بگو ای شاعر این شعر پر از د
|
|
|
|
|
به سوگِ دختِ شه شهبانویِ شهری ورایِ شعر / لبم ماوای نامت شد ، پناهِ هرمِ یک بوسه
|
|
|
|
|
دل من یک سکوت طولانی بعد هر اشتباه می خواهد
|
|
|
|
|
عشق ِ تو کودتا کرد ، در کشور ِ دل ِ من
|
|
|
|
|
دل من جز پیش تو جایی نباشد میدانی
گفتم دلم تنگ توباشد گفتی میایی میمانی
آرام به تو گفتم از چه
|
|
|
|
|
دیده گریان کنم و اشک به سیلاب بزنم
وز دل داغ جگر سوز یتیم ناله به پایاب بزنم
دردلم بود که سودا کن
|
|
|
|
|
با واژه لگد به بختِ غمساب بزن
|
|
|
|
|
شما یک ماه پشت هم گلی در دست من بگذار
|
|
|
|
|
وطن آرام در آغوش حماقت می سوخت
|
|
|
|
|
مَردها می میرند
و زنان در پی آلودگی من بودن
زیرِیوغِ اَلَمِ تنهایی
چادر شرم به دندان حیا می گیر
|
|
|
|
|
درمحشر چه بگویم بی تو ندارم پیمانی
دانم که سرنبرم به هرعشق هر آرمانی
|
|
|
|
|
زهره ی جان عهد به خود بسته ای غارت و تاراج بلد گشته ای
گشته ای و رشته جانگشته ای غارت و تاراج بلد
|
|
|
|
|
ناترازی ست که بر گردن مردم زده یوغ
|
|
|
|
|
هم خانه و هم یار رفت، آن مرکب دوار رفت
مست و خمارِ زندگی، خوابم چرا بیدار رفت؟
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش(یامور)❤️
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی🌸
|
|
|
|
|
شب های تنهایی نمی گیرد تو را از من
|
|
|
|
|
گرچه تو باعثِ آرامش این تن شدهای، ولی اصرار ندارم تو هم از من بگذر ..
|
|
|
|
|
من همان حکایت همیشگی
خط و منحنی و سازه های شاعرانه ام
|
|
|
|
|
کدام درست است
تو که آنقدر تر تمیز
یا من که انقدر فرود امدم
|
|
|
|
|
آمدم، و ...
به چشم خود بدیدم!!!!
|
|
|
|
|
آمدی خوش امدی باجمع مستان آمدی
چون می به بستان امدی سر پا به رقسان امدی
دیدم به کامت می کشدزان ب
|
|
|
|
|
ای بهشت برین ای یگانه یِ من
لحظه ای رو مگردان عذاب می بینم
|
|
|
|
|
برایم بگو؛
از شالی ها
تا دشت هایش،
|
|
|
مجموع ۱۳۰۳۰۱ پست فعال در ۱۶۲۹ صفحه |