جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
دوتا چشم خمارآلوده در یک صورت زیبا
صدف دارد دوتا گوهر میان ژرف این دریا
|
|
|
|
|
اگر سهم من از عشق تو ناچیز است می خواهم
|
|
|
|
|
نمیدانم چه باید کرد بااین زخم های همیشگی
|
|
|
|
|
شقایق
من به اُمیدم بهار آید شقایق گل کند
آن پرستوی مهاجر دیدن از کابل کند
از سفر آید عزیزم تاکه م
|
|
|
|
|
امواج شعر چون تو نیاورده شاعره
|
|
|
|
|
من تمام عمر را با یاد تو سر کرده ام
چشم را، در آرزوی دیدنت تر کرده ام
در دل تنهای شب، در کنج سردِ
|
|
|
|
|
بهارا سبز کن دنیای ما را
برانگیز آن نسیم آشنا را
|
|
|
|
|
ای تو زيبا سروده هستی
ای تو بوی خوش سرمستی
اشگت گرانترين گوهر زمانه
لبخندت آخرين تحفه عاشقانه
عا
|
|
|
|
|
گـــــــــــــرامی تـــــــر ز مادر گـــــــــوهری نیست
که غیر از حُب به جانش جوهری نیست
ز وصــفش
|
|
|
|
|
چشمم دیگر جایی برای اشک هایم نیست
صدایی درون هنجره خسته و بیمارم نیست
چندیست که حتی خبرم درد میکند
|
|
|
|
|
ای که جز تو دگر عشق حرامست مرا
|
|
|
|
|
بالاتر از سیاهی؟
--رنگی هست!!!
شبهای من...
|
|
|
|
|
مُسکنها هم،
دیگر خوابت نمیکنند
از فرط تنهایی...
***
--وقتی
|
|
|
|
|
می نویسم برای حضرت دوست....
|
|
|
|
|
وقتی که دوری تو برایم مقدر است
گفتن زتو برای دلم زخم خنجر است
|
|
|
|
|
این روزها که
نایاب ترین دوای منی
گلویم بیشتر درد میکند در فصل سرد نبودنت .....
تو برو
وقتی که م
|
|
|
|
|
عنوان شعر: امام مهربان (شعر در مورد امام زمان)
|
|
|
|
|
یک فشرده چرخشی ژرف و پیچیده...
|
|
|
|
|
خدایا اجازه هست ؟ با شما حرفی دارم!
که ما را ببخشی ، ما به پاس همدلی و اتحادی که فرمودی اینقدر اندو
|
|
|
|
|
آن زمان، میانهٔ آبان ،فصل خزان
سجده شکری نمودیم و شدیم باد،وزان
|
|
|
|
|
درختان شاخه هایشان را هاو می کنند
|
|
|
|
|
تو را چه دوست بدارم
اگر چه باز بگویی مرا که دوست نداری
به این بهانه دلم از
درون سینه دراری دلی
|
|
|
|
|
من پی دیدن تو دست به دامان خیال / و تو را ثانیهای رغبت دیدارم نیست
|
|
|
|
|
گوشه ی چشمی آمدی بعد فرار کرده ای
آدم بیقرار را بند قرار کرده ای
|
|
|
|
|
آدمکای برفی
بدونِ هیچ حرفی ...
|
|
|
|
|
لاکردار لامذهب
دنبال چه هستی تو که این قدر دو روئی
باز آمده ای پیش من این جا چه بگوئی!؟
|
|
|
|
|
موجی از اعتیاد
بغض ناخورده گلویش را لای تصویر شاد می پیچد
شال گلدار نیمداری را مثل یک شهرزاد می
|
|
|
|
|
همه گفتند ببینید چه مردی شده او
|
|
|
|
|
یه روز یه دخترِ ناز
سَحر به وقتِ نماز
درِ گوشِ داداشش
گُفتِش با ناز و خواهش
داداش پاشو اَذون
|
|
|
|
|
این آدم – آدم نمیشه هیچ وقت
|
|
|
|
|
همهء ما روزی به جایگاهی میرسیم
...
...
...
|
|
|
|
|
عنوان شعر:خدای زیبا (شعر در مورد خدا و عظمت و زیبایی او هست)
به نام آن کسی که آفرید
|
|
|
|
|
امروز خدا اینجا بود
میان قاصدک های بی خبر کنار خیابان
کنار گل های گلدان شمعدانی
لب جوی لبالب آب
|
|
|
|
|
زمزمه عشقت در گوش من است
آنجا که تو باشی
سینهام پر ز تمنای تو است
آنجا که تو باشی
چشم نگران رخ
|
|
|
|
|
دردا هـزار بُـوَد ، در ولاي تـو
بر آنكه سر نهد،به همان خاك پاي تـو
ما
|
|
|
|
|
چشمهای وق زده ،
گاه خود را ،
ملزم میکرد به جسارت و ازمیانِ چند انگشت ،
خیره میشد به شبح
|
|
|
|
|
اهل دل را معبد و میخانه یکسان میشود
هر کجا عشق خدا باشد گلستان میشود
|
|
|
|
|
شعرهایم را بخوان و باور کن
شعرهایم همه ارزانی توست
ای که دورم از خیال تو بدان
شعرهایم وصف مهربانی
|
|
|
|
|
بگو جسم حسین و حسن
بگی جسم غریب و غربا
|
|
|
|
|
به گرد کوی آن گیسو پریشان
دو مژ گآن سیه چشمآن مرجان
چمن آرا کنم
|
|
|
|
|
بدهید جار زنند عمر من باخود من دشمن بود...
|
|
|
|
|
گاهی صدایم کن،
خیلی وقت است غبارآلود شدهام؛
میان کتابهای دست نخوردهات...
لیلا_طیبی (رها
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
خانهات خراب بدبختی!
جز بختِ من،
آدرس دگر نیافتهای؟!
|
|
|
|
|
صِدای تُنبَکِ مَرگ از دَستانِ خَشم می آیید
رقاصِ مَستِ شَب با طَنابِ بَزم می آیید…
|
|
|
|
|
نفس در سینه از داغ جدایی باختن دارد
|
|
|
|
|
شبیه رهگذرم بیتفاوتم به فرج
به رهگذر شعرا تحبس الدعا گویند
|
|
|
|
|
دعوت بگیرم از تمامِ دشمنانت/تا در میانِ قلبِ آنها غم بریزم
|
|
|
|
|
بیا همدم دراین تنهائی ام باش . . .
|
|
|
|
|
مرا فهم کن و همنشین ام باش
مرا که دوست دار تواَم
مرا ...
|
|
|
|
|
زمین آهسته تر گردان به گرد من چلیپا را
گرفته زیر دارت ، مشت هایم، مشت دنیا را
|
|
|
|
|
چه مرغهایی همه رفتند و مُردند ،
به راهِ سیمرغ
|
|
|
|
|
خوشا هر كس كه كار پُـر دغل كرد
كه سود كار خود را ،خود بغل كرد
زِ كار حيلـه
|
|
|
|
|
از چشمانت انبوه غم بارید :)
|
|
|
|
|
زاهد گوشه نشین کنج این عزلت شدم
در سرای این ستمکاران ننگین پروری
|
|
|
|
|
شعر در مورد خودم(پارسا افسری) است
پسرکی می گرفت دست دیگری در
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۶ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |