يکشنبه ۲۶ اسفند
|
|
نگاه پُر ز معنا را نفهمید
|
|
|
|
|
گفتم دوستت دارم، در هر لحظه و هر دم،
در چشمان سردت گویی، غرق شدهام در غم.
گفتم عاشقت هستم،
|
|
|
|
|
ای خورشید نهان ته مانده عشق نور بده
دور دست عمارت تو عاشق شدم عشق مشهور بده
|
|
|
|
|
سخن از عشق و از افسانه ممنوع
سخن از شمع و از پروانه ممنوع
|
|
|
|
|
ما به گفتار نه از جمع کریم
دلبری را ما چه موزون میبریم
|
|
|
|
|
به باغ آینهها بین،صفای کوهستان
|
|
|
|
|
چاله های گونه ات همچو سطوح قرص ماه
در غمت سوزاندیم مثل اسیری بی گناه
|
|
|
|
|
بین تمام دختران، الحق که سر بودی
اما تو از عشقم یقیناً، بیخبر بودی
مانند مرجان های دریایی، عزیز
|
|
|
|
|
امروز اگر زخم می زنی آگه باش
بسیار شَهان دوباره مستمند شدند
|
|
|
|
|
یافتم در دل شکستگان معرفت
که صلب بودند ز لطف و محبت
هوهو کردند مردم آنها را به ذلت
بستند چشم
|
|
|
|
|
گر چه دیدم همه عمر همهمه عالم و آدم اما،
|
|
|
|
|
دلهای همچون آفتاب از چهره ها پیداست
|
|
|
|
|
تصویر... ماه... چادرِ گلدار... نازها
|
|
|
|
|
عینک، قاضی را کمی جلو کشید...
|
|
|
|
|
چه بگویم که همش از ناسپاسیست
که خلقت سگان از سپاسگزاریست
دگر نگویم که انسانم آرزوست
|
|
|
|
|
ما دوتا رفیقای خوبی شدیم
مثه خونواده کنارِ همیم
|
|
|
|
|
من یه تابلو کشیدم
ازعنکبوت و تارعنکبوت
|
|
|
|
|
من پای رحل عشق نشستم برای تو
|
|
|
|
|
در کتابِ بغلت
صد غزل از عریانی
مینوازد نگهم
رج به رج دستانم
لمس هر بیت پر از وسوسه ات را ای ناز
|
|
|
|
|
گفتگوی شاگردواستاد در کلاس
"""""""""""""""""""""""""""""""""
فاعلاتن فالعلاتن فاعلن/
قصّه در بحر
|
|
|
|
|
ترا یک روز خواهم دید
نمیدانم کدامین روز
|
|
|
|
|
باشلاییرام من اللهین آدِیلان
باغیشلیان و مهربان یادِیلان
|
|
|
|
|
بگو صدای چه بود و چه ناگهان برخاست/
که مثل تاب و تب باد در جهان برخاست
...
|
|
|
|
|
دشمن میان خانه است و ما به سازش دلخوشیم
در زیر تیغ خنجریم و بر نوازش دلخوشیم
|
|
|
|
|
شبی دلگیر و بارانی
میان هجمهی تنهایی و غربت
دلی غرق است در امواج طوفانی
|
|
|
|
|
در فصل سرما
باران نم نم
در باغ ما زد
آرام و کم کم
بالای برگی
شبنم چکیده
از روی شاخه
ر
|
|
|
|
|
با ابابیل بگو سوی تنم بر گردند
|
|
|
|
|
خوش بود برسالکان مهمانی ماه خدا
خاکساران برسر خوانش بخوانند ربنا
مانده بودیم در غباری از گناه بی ش
|
|
|
|
|
امروزه به دایناسور
دایی ناسِر می گویند
|
|
|
|
|
آخرش آدم به آدم می رسد بیدار باش
|
|
|
|
|
بس که درگیر و مبتلای توام
میرود عمر و در هوای توام
|
|
|
|
|
زندگی تصویرِ دوربین های ماست
|
|
|
|
|
یه کبوترچاهی و اینهمه غرور؟
|
|
|
|
|
تو کلیمی و منم، مانده ی اعجاز توام
|
|
|
|
|
در نمایش مرگ سریالی سایه ها
با پرچمی سفید
نقش انگشت پا شکسته را
بازی می کند
دیوار سرکش شعبده باز
|
|
|
|
|
عبارت کلیم کبیر را در خاب برادرم در گوشم زمزمه کردند . وقتی روبروی حرم امام رعوف نشسته بودیم . کتابی
|
|
|
|
|
جاذبه ات زیاد شد
فاصله را زیاد کردم
تا در من سقوط نکنی
ماه من
هر کسی گفت عشق رسیدن است
من م
|
|
|
|
|
جسمِ تو در خواب و روحم نصفِ شب بیدار بود . . .
|
|
|
|
|
زندگی ام نه سر داره و نه تَه
|
|
|
|
|
مرا با من
تنهایم مگذار
که پریشانی ابیات غزل
سخت گرفته است مرا
روی آشنا
تو به بیراهه مبر
دست
|
|
|
|
|
هم گریه من! آرزوهامان چه شد؟
|
|
|
|
|
افسوس که از حالِ خودت بی خبری
|
|
|
|
|
تورفتی و رفتی منو سوزوندی
|
|
|
|
|
آسمان به ریسمان ببافم که چه...؟
|
|
|
|
|
در خیالم همه شب هستی و آغوش مرا
مال خود کرده ای و می تازی
تا کجا خوای رفت
و چقدر تاخت خدا می داند
|
|
|
|
|
وطن خوش باشدُ
عشقم در آغوش...
|
|
|
|
|
برای هر کسی که یک ستاره هم در اسمان ندارد
|
|
|
|
|
پرگشوده را توانِ خزیدن نیست !
|
|
|
|
|
اینگونه دویدن امیدت دشوار تر از کندن جان است...
|
|
|
|
|
کودکم من هنوز.؟
کودکم من هنوز ؛ عجب رسمی ؟
درس و مشقم شده فراموشم
زندگی در کمال نامردی
کول
|
|
|
|
|
اما من شانه خالی نمیکنم …
|
|
|
|
|
مستانه روان شد، تن داد به دریا
رست از غم دیروز، دل بست به فردا
|
|
|
|
|
چشم می چرخاند سوزن بغض
انگار شب خوابیده در نگاه سوراخ ش
که حالا کوک های پیر/ هم
به او نخ نمی دهن
|
|
|
مجموع ۱۳۰۳۰۱ پست فعال در ۱۶۲۹ صفحه |