پنجشنبه ۶ ارديبهشت
|
|
زبان حال حضرت زینب با برادر
|
|
|
|
|
چه خواهم کرد بعد از تو نمی دانم خودم این را
چگونه می توان طی کرد بی هم های سنگین را
|
|
|
|
|
حقیقت زیر پای احساس میمیرد
|
|
|
|
|
باز هواےِ عشقت اَندر سَرِ ما میگردد
دردمندیست که در حــولِ دوا میگردد
از جفاےِ فلڪ و غصّــهء د
|
|
|
|
|
چشمهایم می دید گذر ایام را
گوشهایم می شنید ناله آلام را
|
|
|
|
|
برخیز انسان حال جهان ؛ است
|
|
|
|
|
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند/جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد...
|
|
|
|
|
از دست تو و جفای تو سیر شدم
من عاشقم وبدانکهدلگیرشدم
|
|
|
|
|
تو گفتی دل از این افسانه بردار
|
|
|
|
|
آب قحط آمد و طفلان همگی عطشانند...
کودکان... در وسطِ قافله سرگردانند
|
|
|
|
|
به عشق یار زمینی دل ببند ، ام امیدوار نباش
|
|
|
|
|
خاطره هامونو «ســـر مـزارِ» تو یادم میارم و سرم درد میگیره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
|
|
|
|
|
شاخه ای بشکسته ام ، حیران اسیرِ دستِ باد.
در دلم درد و است و غم ، کو موسمِ روزهایِ شاد.
حالِ پ
|
|
|
|
|
از خاکش عطر عشق بر می خواست
|
|
|
|
|
شعر من
سرایِ جاودانِ یک دل است
تا جهان برای فتحِ آن
فدای دردها شود !
|
|
|
|
|
آرامش دیدارت
یک
لحظه به جانم زد...
|
|
|
|
|
گل سرخ یخ میزد
اگر در دست او جای نداشت
|
|
|
|
|
رسیدن به یار در راه عشق چیزی جز سراب نیست
|
|
|
|
|
شعر بغض چشماتو گفتم ،
مرسی هم نگفتی رفتی و
این برگ تنها را زیر پاهایت
له کردی
|
|
|
|
|
بعد تو قلب من عاشق نشود بر هر کس
اسب احساس من افسار زدی ممنونم
|
|
|
|
|
تنگ تر از من گذر کرد از بهانه هایش..
چه خوش یافت دانسته هایش را..
هنگامی که به سرزمین نانوایان رسی
|
|
|
|
|
بعد مرگم شعرهایم را بخوان تا بشنوی
سرگذشت و در گذشتم ، زهرمارم بوده است.
|
|
|
|
|
گاهی دنیا غیب می شود!
تا من...
روی چیزی را بکِشم
|
|
|
|
|
ونباشی
خواهدمُرد شیرین درحسرت تیشه ی فرهاد
|
|
|
|
|
شعریست برای حال های بی نام .
|
|
|
|
|
بردند به مسلخ دلبرم در برزخم بی روی او
ایکاش همچون شانه ای بودم من در موی او
|
|
|
|
|
گویند چو زاده گشتم از مام
بردند مرا درون حمّام
|
|
|
|
|
خدایا من تورا هرآنه دیدم سحرها وشب وروزانه دیدم
میان باغ و بستان ومزارع سرکوه و کم
|
|
|
|
|
مرا به بود تو در من یقین بسیار است
|
|
|
|
|
دست خودم نیست
بی اختیار دوستت دارم
مثل گل شب بویی
که در خلوت تاریک خیالم به بوی تو مستم
همدم
|
|
|
|
|
وام دار زمینم من..
دارا ترین نخل آزرده..
شبیه من بود..
|
|
|
|
|
در رثای شش ماهه ی کربلا،
باب الحوائج، حضرت علی اصغر (ع)
|
|
|
|
|
دوباره من و عرض شرمندگی -------------------------------------
-------------------------------------
|
|
|
|
|
درد از این چه بیشتر، دوره ی فتنه پروری است
آه، نمی شود نزد، بر سر و روی و کم گریست
|
|
|
|
|
کاش امروز نتابد خورشید
رد پای تو اگر آب شود
|
|
|
|
|
بدم میاد از ریا از دورنگی
عاشق شدن با قلبهای سنگی
شبیه باغ و باغچه با قلب پاک
|
|
|
|
|
کیش و ماتت می شوم هر لحظه ای بازی بلد
|
|
|
|
|
خاطره چیست؟
چندجلدکتاب
دراتاقی تاریک
دیوانگی واژه
|
|
|
|
|
عشق عهدیست اسمانی.............
|
|
|
|
|
شعر ... آرایشِ یک واژه یِ بی سامان است
نبضِ آرامِ قلم ... عاشقِ این طوفان است
|
|
|
|
|
به رهِ دوست روان گشتم و مجنون شده ام
غم مجنون زبی تابیِ دلدارِ غم است
|
|
|
|
|
گفتم که شعر عشق نگویم ولی نشد
|
|
|
|
|
تو هم رفتی خداحافظ ، تو با آن چهره یِ نافذ.
برو جانم ، برو دلبر ، دگر شد مرگِ من جایز.
من اکنو
|
|
|
|
|
زبانها ، کاش ؛ با دلها یکی بود ...
|
|
|
|
|
هر چه نفرین خدا هست نیندازش دور
تا نثارم بشود وقت پریشانی تو
|
|
|
|
|
اعتنا ناکردنت مانند نیشِ عقرب ست
|
|
|
|
|
در حال و هوای دل من جزتو کسی نیست
|
|
|
|
|
امشب تو می روی ، امشب میان دود
از روی آن پلِ ، چوبی میان رود
|
|
|
|
|
... .دل داده ی آدم. ...
صد گریه...
خندانم کنی...
صد خنده...
گریانم کنی...
|
|
|
|
|
مرد پاییزی ،
جمع کرد با وسواس
برگ های طلایی تنش را ...
قاب عکس جنگل پاییزی اش را ،
روی برگ ها در
|
|
|
|
|
وقتی
"هنگامه " در تو نیست
"شعر"
مرده متولد می شود
امّا ، نه
روز و شب
به چشم تو پیون
|
|
|
|
|
مرا تاریک و تنها آفریدند
شبی هم بغض دریا آفریدند
در آوار همه بی هوده گی ها
در اوج درد و رویا آ
|
|
|
|
|
اين كيست و اين كيست اي خدا بي دست و بي پا آمده
|
|
|
|
|
متن اهنگ پاییز
دوباره دلتنگی دوباره پاییزه
روزای بعد تو چقد غم انگیزه
دوباره تنهایی قلبی
|
|
|
|
|
ای آبروی شیعه وکیشِ مسلمانی
|
|
|
|
|
یوسف فروشان در خفا هم باده مینوشند
|
|
|
|
|
دست دردست تووپاییز.....یعنی میشود؟
عطرباران درهوا گلریز.....یعنی میشود
|
|
|
|
|
احوالی بغرنج
قلبی مستاصل
سنگینی دردی مثل کوه روی سینه
بغضی نامشروع
|
|
|
|
|
با تیرِ چراغِ برق کاری دارم
|
|
|
|
|
معبدِ اندیشه من جایِ توست.
هر دو چشمم جایگاهِ پایِ توست.
عقلِ سالک تا تو پرسش می کند.
بر حق
|
|
|
|
|
نغمه ام پر شور اما بی قرارم یا حسین...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۵ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |