چهارشنبه ۵ ارديبهشت
|
|
هـرکجـا نور امیـدیست خـریـدارم من
|
|
|
|
|
از حمد نخوانده تا فلق بسم الله ...
|
|
|
|
|
من مانده بودم تا ابد در جستجویت
گر ره نمی دادی مرا ای جان! به کویت
|
|
|
|
|
تا دین در ارتباطـس ، دینـدار را حیاتـس
دین سود این جهان نیست،سودش پس ازمماتس
ت
|
|
|
|
|
چشمانِ جهانی به تو و عرصه به من تنگ...
ایشان همه محو تو و من محو در ایشان/
|
|
|
|
|
این زن دلشده در کاخ زلیخایی خویش
دست بر گردن کس جز تو نمی اندازد
|
|
|
|
|
شکوفا گشته ماه آسمان امشب
طراوت می چکد از نور آن امشب
|
|
|
|
|
زه کمان گر رها شد تیری برفت
|
|
|
|
|
درعشق غمی نهفته هردم.درغم شرری نهفته هردم
|
|
|
|
|
چقدر میخوام فقط با تو باشم
دلم باز بره فقط عاشق توشم
همه جا رو دیدی
بهتر از من ندیدی
همه جا رو
|
|
|
|
|
دعوا چیز خوبی نیست در زندگی
ولی کل کل های آندو پت و مت ،
خیلی جالب بود برایم
|
|
|
|
|
بیکاری مهمترین معضل لرستان
|
|
|
|
|
من از خیال منظره سرشار گشته ام
همپای کبک و هوبره و سار گشته ام
چندی ز لحظه های تب آلود جلگه ها
|
|
|
|
|
دست تقدیر مرا کاش به سودا بکشد
تا که نامم به رخ "عاشقِ لیلا" بکشد
|
|
|
|
|
نوحه وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
|
|
|
|
|
این مَشّقت که مَشق ِ جانکاهیست
درس ِ درد است از برای جان
مثل یعقوب در پی یوسف
دور ِ دور است یوسف
|
|
|
|
|
سوخت درغم جهان معصومه
اشک در دیدگان معصومه
سخت خورشید عشق را کم داشت
وسعت آسمان معصومه
|
|
|
|
|
تنهایی ام با توست...
دیده پر از اشکم، تنهاییام با توست
هرچه خیال بد، داشتم همه را شست
خودخو
|
|
|
|
|
معشوقه جان
حالا که رفتهایی و کنار آن غریبه سازِدلت کوک است...
|
|
|
|
|
ای مدبّر گو مرا اندیشه زار
|
|
|
|
|
مرا دیگر نخوان با لفظ (لطفا) های اجباری
|
|
|
|
|
گر تو رخشی و من چو رستم سوارت شدم.نشاید دگرها سوارت شوند.چو اسبِ جلال الدین خوارزمشاه.که مرد و نرفت
|
|
|
|
|
صاحب نظران گر چه در این دار خدایند
در گور خویش همی گریه کنان در ته کارند
|
|
|
|
|
بادروغ و فریبه این شهر مه آلود...
|
|
|
|
|
کاش همه اش ساده بود
سلام
دوستت دارم
عاشقت شده ام
دل باخته ام
|
|
|
|
|
دوش رفتم با رفیقم من سفر ..
|
|
|
|
|
بادها از سمت مغرب مدرک جعلی به تهران می برند...
|
|
|
|
|
شعر کوتاه، خلاصه نباشد اگر پیچیده اما سرتاسر هنر،
نه دیگر شعر است و پیش پا افتاده، نه حتی یک خبر!
|
|
|
|
|
گر چه سوزاندند در کنج قفس بال و پرم
نغمه ای خوش همچنان می آید از خاکسترم
|
|
|
|
|
شیطان اگر بر خلق من ، یکبار گشتی رهنما
همراه آن خواهن روند ،ناین5 دیگر در راه ما
|
|
|
|
|
گريه اى در بغل آه دلم مى خواهد
|
|
|
|
|
آن صدایی که ز،پیروبرنا،سرمی زند
گفته های خودرا بر،در وپیکرمی زند
|
|
|
|
|
باران که زِ سقف آسمان پیدا شد
شوری به سکوتِ ماهیان بر پا شد
در رودک مُرده،زندگی جاری گشت
|
|
|
|
|
منم آن سیاه و سفیدی که رنگ می سازد
همان که در کنارِسفیدیِ خود ، رنگ می بازد
|
|
|
|
|
دلربایی کردن فنجان چایی دیدنی است
در کنارم اشک و هجران وثنایی دیدنی است
|
|
|
|
|
یادت زیربارون بعداون همه گلایه
دستم رهاکردی جاموندم توخیالت
قلبم وشکستی امابی خیال این خیالا
وای
|
|
|
|
|
ره گمراهی است جهل و تباهی
|
|
|
|
|
قصه ی مرگ تو را مرثیه خوانم بابا
تویی ماه روشنِ در آسمانم بابا
|
|
|
|
|
درافکارم غرق شده ام
تنها مانده ام
فکرهادارم
|
|
|
|
|
سوگند که بی تو من بهاری سردم
نشکفته به دنبال خزان می گردم
سوگند که چون سایه شدم همراهت
دیوانه شد
|
|
|
|
|
اسیر چشمانت شدم,از آنسوی پنجره ,در شبی بارانی
|
|
|
|
|
دیوار من کوتاه تر، از هر چه دیوار!
مرغ غزل! بر آن بخوان، آهسته هر بار!
|
|
|
|
|
وقتی بهارزیبا
بایک لبخندتو
|
|
|
|
|
ماهِ سرما کوچ کرد و خیمه زد اردیبهشت!
سرنوشتِ غنچه ها را عشقِ او از سر نوشت!
|
|
|
|
|
اگر قرار بود کتاب بنویسم
اینگونه مینوشتم
تمام عمرش را
کنار پنجره
برای دیدن تو منتظر ماند
ولی اف
|
|
|
|
|
خدا به وسعتِ دریا دعا بغل کرده...
|
|
|
|
|
هر کسی بخشی از مرا پر کرد
نشد اما حریفِ تنهایی
|
|
|
|
|
مادربزرگم می گفت:
وقتی لنگه گوشواره ات رو گم کردی
اون یکی رو دربیار و بنداز رو زمین
خودش لنگه اش
|
|
|
|
|
ابر غرّنده به پاییز شبیخون زده است
|
|
|
|
|
منعِ ما هرگز مکن از کج روی هایِ مدام
فیلِ ما،در جبرِ شطرنج اینچنین کج میرود!
مهسا_امیریان
|
|
|
|
|
به نظر چشــمِ مـن امـشـب پیِ خوابی باشد
شــایـــدم بـــاز به دنبــــالِ ســرابی بــاشـد
|
|
|
|
|
هر که از فيض حق بی نصیبـس1
در برِ قوم و خویشان غریبـس
فیض2 حق
|
|
|
|
|
چشم و ابرویی که گاهی زیر و رویت می کند
می رسد روزی که از جان جستجویت می کند
|
|
|
|
|
چه خوش قدم!
چه پر برکت است
دوست داشتنت
از هر انگشتش
شعری می چکد
|
|
|
|
|
ثانیه بر ثانیه خیزد غمی
تسلیت تا اطلاع ثانوی
|
|
|
|
|
سرگرد خلبان علی خسروی؛ در بین خلبان های هم دوره ی خود از جمله سرلشکر شهید عباس بابایی و شهید عباس دو
|
|
|
|
|
هیچ کس شبیه تو نشد حتی خودت
بیچاره من.....
|
|
|
|
|
یک دست جام باده دلم را تکان بده
"با یک نگاه ساده دلم را تکان بده"*
|
|
|
|
|
جلوی یک کافه فست فود ایستاده بود م
و بعد بی اختیار به نرخ ساندویچ ها خیره شدم یک ساندویچ معمولی ب
|
|
|
|
|
یارب دلم را پاک کن ازین آلودگی
|
|
|
|
|
ای آشنای غنچه لبان خيز سوی ما
آی و نظری كن تو بر اين سيم روی ما
پيمان بده كه گوی رقيبان ربوده اس
|
|
|
|
|
خواهشی دارم مرا با بغـض درگیرم نکن
خـاطـراتت را نَبَـر، از زندگی سیرم نکن
|
|
|
|
|
حوض آب حیاط بی ماهیست
از برای حباب دلتنگ است
|
|
|
|
|
ماهی و نگاه گاه گاهی و شبی ...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۱۰ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |