پنجشنبه ۲۷ دی
|
|
رَهِ عــمــرت گــذر افــتــاد و در آن پــا بِــنَـهـادی :
کـه خـطــر دارد و لـذّت به درسـتـی ، جـری
|
|
|
|
|
معلمی هستم
در دهاتی دور دست...
|
|
|
|
|
ای قطار خاکستری
که رد شدی سوت کشان
از میان زمین بازی کودکانه ام
ای توپ لاستیکی دو لایه
|
|
|
|
|
راندی تومرابه شهرافسوس
افسوسکه حالوروزمن ندیدی
گفتی گرگندهمه به یک ترازو
افسوسکه بره قشنگ من ن
|
|
|
|
|
شعرهای تازه دم دارم برایت مزه کن
|
|
|
|
|
سکوت محض می خواهم
تماشا،حیرت و تسلیم
نگاه تو.....، نگاه من
|
|
|
|
|
دلخوشم با غزلی شاد بگو که چکنم
مُردم از این همه بیداد بگو که چکنم
|
|
|
|
|
مستان نظر مستان نظر بر روی دلدارم کنید
باده رها از جان کنید مستی ز پیمانم کنید
|
|
|
|
|
برای اولین کار مجسّمه سازی ام؛
$(آزیتا در بند)$
"""""""""""
آزاد تراشید
|
|
|
|
|
ببرد سوی دگر دفتر اسرار از گرگ
که چه گویم به حکایت که فرارم از گرگ
|
|
|
|
|
این خانه اگر مِثل تویی داشت مَثَل بود
|
|
|
|
|
در شعر به گفت وگوی جوانی نسبتا مغرور با پیری زیان دیده می پرداخته شده که در آن پیر بر موضوع کورکوران
|
|
|
|
|
از هر که گرفتیم خرامان خبرت را
|
|
|
|
|
زمان
زمان در عبور، چون نوری بیپایان
لحظهها میرقصند، در فضای گرانسنگ
قصههای کهن را با خ
|
|
|
|
|
عطر قمصر را یقیناً، در بغل آوردهاند
یا که شیرینی هر، قند و عسل آوردهاند؟!
وعده ی عشق تو را،
|
|
|
|
|
می دونم دلت گرفته خونه زندون سیاهه
به امید صبح فردا فصل خوشبختی تو راهه
|
|
|
|
|
برسان از لب گلدسته ی زیبا بوسه
|
|
|
|
|
حاصلی غیر از پشیمانی ندارد آرزو ..
|
|
|
|
|
زندگی برای زندگی کردن است…….
|
|
|
|
|
امشب که در حریر تو مهمانم
آمیزهی ترانه و بارانم
در شرجی هوای غزلهایت
پیداست استغاثهی چشمانم
|
|
|
|
|
در این دنیایِ فانی چون اسیرم
فـراقِ نـاگـوارت کـرده پـیـرم
|
|
|
|
|
عاشقان همه شاعر نیستند...
|
|
|
|
|
از زمانی که خدا این دفتر دل را گشود
|
|
|
|
|
ویرانه ی دل را دمی با مقدمت آباد کن!
|
|
|
|
|
راهی به سمتِ خانه ام از کوچه یِ نامت گذشت/تسکین قلبم یک تپش از نامِ بی آرامِ توست
|
|
|
|
|
بعد یک جنگ روانی و همه دردسرم
|
|
|
|
|
معلوم نیست اصلا برایش گریه کردی
|
|
|
|
|
مانند همیشه در خفا بد کردند
صد راه محبت و صفا سد کردند
با آنکه به روبرو شفیقند ولی
در پشت سرت آ
|
|
|
|
|
در خواب مرگ ، قطره سرابی نیافتم
|
|
|
|
|
با من بنوش این جام های آخرت را
|
|
|
|
|
جز عکس نیست قسمت برکه ز ماه، آه!
جز اشک نیست دیدهٔ ما را پناه، آه!
|
|
|
|
|
شبیه آینه از انعکاس لبریزی
شعاع روشن سیارهای دلاویزی
|
|
|
|
|
الف آزادگی شد درس اول/بشد ب حرف دوم بی معطل
|
|
|
|
|
اگر چه دلبرم در سینه قلبی مهربان دارد..
|
|
|
|
|
گریزان از همه در پوشش یک راهبه
فروتن همچو قاصدک در دست باد
لبان سرد و صامت از جور زمانه
تنی له ما
|
|
|
|
|
فسانه ی آه
خزان عشق من و تو در راه است
میان باد وزان بسان یک کاه است
چو غربت غمدار جدا شدن از
|
|
|
|
|
گاه گاهی خلوتِ خود را پریشان میکمم
|
|
|
|
|
آژیر آمبولانس چراغی که زرد شد
|
|
|
|
|
مثل تو کٍی بی ادب و قاطی ام
در ره عاشق شدن افراطی ام
دورهُ عاشق شدن از ما گذشت
گفت که من در پیٍ ا
|
|
|
|
|
گویند خزر موج ز گیسوی تو برداشت...
|
|
|
|
|
از آدمها خستهام...
از شادیهای تصنعیشان،
از غمهایی که بوی دروغ میدهد.
|
|
|
|
|
«تاسیان»
شرم،
و تو چه دانی که شرم چیست؛
آنگاه که قامتت را خمیده،
سر بر گریبان داری.
غم،
و
|
|
|
|
|
تقدیم به ارواح پاک شهدای گلزار کرمان بخصوص دختر کاپشن صورتی
|
|
|
|
|
خورشید در سیطره ی سیاه شب زندانی است
|
|
|
|
|
شاید تو با نگاهی
گل های سفیدم را با قرمز عوضدکردی
|
|
|
|
|
میون اینهمه کوه و بلندی ،
بر پرتگاهی مهلک ،
منتظرِ یک جنونِ آنی ام
|
|
|
|
|
بیت الاسرار همی در پس کوه
قصه ای باز کند از دل کوه
|
|
|
|
|
تو....... که باشی
به هر گاهی
به هر آن و به هر لحظه
زتو واژه به وجد آید
شراب شعر می جوشد
همیشه
|
|
|
|
|
*(زن)*
"""""""""
****
چیست زن؟ تعصیرحجم شادی وغم در غباری/
جمع اضدا
|
|
|
|
|
و تمـامِ دردم این است ، که دوستـم داشتی
و مرایک عاشقِ دیوانه یِ احمق تومیپنداشتی
من برایت تیشـه
|
|
|
|
|
ز صعود ناگهانی شب این بشر سیاه است!
|
|
|
|
|
در قلب زائر است آداب این حرم
|
|
|
|
|
خسته ام ز دنیای پر حرفو کم حرفیه من
درد این عاشقو می دانی نمی گویی ز من
|
|
|
|
|
کُردم،
مجروح!
زخمی کاری به تن دارم،
انفال!
|
|
|
|
|
مَکُن در روبرو مارا نِگه بیگانه بیگانه
نکن شهرِ جدایی را روم دیوانه دیوانه
|
|
|
|
|
دلِ تو تنگ و دلم تنگ تر از نای نفس
|
|
|
|
|
"فریبا "عشق رویایی نهفته در شکیبایی ست
|
|
|
|
|
پدرم پیر نشو... روشنی خانه بمان
|
|
|
|
|
🌷گر به هر چه خوب است، تو لایق باشی🌷
🌷 پروانه شوی، گُلِ شقایق باشی🌷
|
|
|
|
|
کنار تو کی هست
بغلت میاد
میپره مثل چی هست
دنبالت میاد
ت مثل تهی
نیکا اصل تویی
ت مثل تهی
نیکا
|
|
|
|
|
ز کربلای تو بوی غدیر می آید
|
|
|
|
|
تو انعکـاسِ جهــانِ دوبــاره ای حتماً
طلـوعِ ســر زده ی بی بهانه ای اصلاً
|
|
|
|
|
یک غزل دو رباعی از مهدی ملکی الف
|
|
|
|
|
آب در کرببلا مدیون طفلانت حسین
|
|
|
مجموع ۱۲۹۱۴۳ پست فعال در ۱۶۱۵ صفحه |