دوشنبه ۲۴ دی
|
|
باد تقوا می وزد طوفان آزادی کجاست !
موج گیسوی جمال سرو شمشادی کجاست !؟
|
|
|
|
|
دراین تشویش پاییزی پر از اندوه توفانم
ببین در فصل دردآلود عصر سرد ایمانم
گرفته روح مارا حجم سنگین
|
|
|
|
|
گاهی تا سحر به پروفایلت خیره میشم
|
|
|
|
|
در اولین نوشتارم در این دفترم ...
|
|
|
|
|
بت تراشند ولی... بتشکنِ قهارند!
|
|
|
|
|
کاش از دکمهی سرشانهی تنپوش تنت
حلقه بودم به تو همچون یقه بر پیرهنت
|
|
|
|
|
عشق بی غم را که باور می کند
|
|
|
|
|
ما همه مستان فقیر درگهیم / ناز دلبر می کشیم و آگهیم
|
|
|
|
|
در فراسوی خیال نام تورا خال زدم...
|
|
|
|
|
موهایش را ببین
باد را هم به رقص آورده
قلب من که دیگر وضعش مشخص است...
|
|
|
|
|
کجای قصه ی من حرف های خوب می آید
کدامین لحظه میپیچد به جان آوای شیرینت؟
|
|
|
|
|
تکه ابری در فلک آمد پدید
بادِ سردی آمد و بر او وزید
|
|
|
|
|
به سادگی رفتی که سخت درگیرم
من با خیال تو آروم نمیگیرم
هر چی که می بینم بی روحه و سرده
بی تو نمیت
|
|
|
|
|
شبنمی در باغ شعرم از نوایت می رسد۲
گویی یا بر درد بی درمان دوایی می رسد
دوستت دارم ره من یک قدم
|
|
|
|
|
دلُم سوهده چونو بیمارُم امشو
ز تو جا مَندُمه ،پا نارُم امشو
|
|
|
|
|
این قلب شکسته و بند بند شده
با عشق چنین یکسره پیوند شده
چون عشق برون شود همه کون ومکان
در هم
|
|
|
|
|
حاجی فیروز..؟
از ان روزی که شد فیروزحاجی ؟
دوای دردها شد بی علاجی
کدامین نامسلمان شد معرف
|
|
|
|
|
بیاتا خاطراتم پا بگیره
خیالت توی قلبم جا بگیره
|
|
|
|
|
تاب ندارد دل من با دل من قمار کن
|
|
|
|
|
نصیبم کن هر آنچه خیر نازل می شود از عرش در این روز
که در این ماه خوشه چین بخشش های این پرارج درگاهم
|
|
|
|
|
ئه وه ل سه له وات دوم سه لامه
ئبتدای نامه ناو ئه لامه
دوم ناو نیک حضرت عه لی (ع)
|
|
|
|
|
عاشقان رفتند
*
خدایا عاشقان رفتند و مشتی سفله باقی ماند
نه میخانه نه پیمانه نه بزم جم نه ساقی
|
|
|
|
|
گفت مرغ عاشقم .588
گفت مرغ عاشقم گلخانه می خواهم چه کار؟
پر ز سوز و ناله ام غمخانه می خواهم چه کا
|
|
|
|
|
کودکی خُرد که از جور جهان آزردَست
با غمی چند تو را می خواند
|
|
|
|
|
یکعمره که من سوختم و ساختم
|
|
|
|
|
نمیدانم چه در سر داری ای عشق
|
|
|
|
|
سال هاست؛
سفره ها
پُر از بغض است!!!
|
|
|
|
|
خوش می شود با دیدنت احوالِ من امشب
|
|
|
|
|
سپری شد همه عمرم که تو را بینم باز /دل فدا شد که ندانست و نمیداند راز
|
|
|
|
|
گوشها را ولوله انداز و رعدآسا بسوز
|
|
|
|
|
رفتم از یاد تو آری؟ که چنین بی خبری؟
|
|
|
|
|
علی حق است و حق هم از
علی سرچشمه میگیرد....!
|
|
|
|
|
گر خواهی زنزدش بالا رود عیارت
در زرق برق دنیا بی رنگ باشه حالت
|
|
|
|
|
بی تو این چشمانِ من میلش به دیدن رفته است
چون که دل نزدت نباشد پیش من آشفته است
|
|
|
|
|
چه نیازی به دختر غربی؟
دلبر موطلایی ات بودم
|
|
|
|
|
اصلا چه فرقی می کند پس از تو چه می شود
|
|
|
|
|
آینه و پنجره با هم گفتگو میکردند...
|
|
|
|
|
نگاه تو دریا
لبخند تو دریا
پیچش گیسوانت
خم ابروی تو دریا
امواج چشمانت
لرزش دستان تو دریا
|
|
|
|
|
.... تاریخ را از نو بنویسند
|
|
|
|
|
آنگاه ،
آینه پیام آور عروج بنفشه است
در آستان تازه تازه شدن
|
|
|
|
|
عاشقان را جلوه در محراب نیست
|
|
|
|
|
عاشقم عاشق چشمان فریبای تو دوست
چه کنم من شده ام محو تماشای تو دوست
بسته ام دل به تو باشی همه شب
|
|
|
|
|
مگر ثاقب چه می دانست از اقبال این دوران
که بر گیسوی خلق آویخت عصیان چرخ گردون را
|
|
|
|
|
چیست آدم ؟ که حتی درجنگل وحش هم ، جایی ندارد
|
|
|
|
|
تو همان خیالِ شیرینی
که با
قهوه یِ تلخ مینوشَم.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
ای کاش
جرعه ای از تو را
می دزدیدم!
|
|
|
|
|
شهری شود دیوانه ات ،محبوب من رفتی کجا
|
|
|
|
|
بسوزد ریشهٔ عشقی که پر پیمانه از درد است
|
|
|
|
|
دارم به حال فشفشه ها غبطه میخورم
یلدا برای شادی خاکسترم بس است
|
|
|
|
|
عین تودیگه واسه من نیست
واسه من که بعد تو نیست
|
|
|
|
|
سیلاب خروشان به صباحی دِه ما بُرد
|
|
|
|
|
رمضان آیی گلیب ماهِ عبادت گلدی
آچیلیب حق قاپیسی عالمه رحمت گلدی
|
|
|
|
|
به نقاشی می نگرم!
همانگونه
که به تو
نگر کرده ام!!
و سپس در خاطرم...
تو را
بر خیالم"
تو را
ب
|
|
|
|
|
اینکه چشمان سیاهت کارشان افسونگریست...
|
|
|
|
|
اگه آخرت نباشه من تورو کجا ببینم
نگوهیچی...رفتنت رو بی سروصدا ببینم
|
|
|
|
|
ارزانی بی حساب و باور نکنی
مسئول دهد جواب و باور نکنی
|
|
|
|
|
نمادعدل مجسمه ای ست ،
با ترازویی و، چشمانِ بسته
|
|
|
|
|
دفتری بر روی میز افتاده در خاک و نَزار
|
|
|
|
|
افزون تر از اعدادیم
ما مردم معمولی
|
|
|
|
|
یک وارثم از نسلِ مظلومیّتِ هابیل
|
|
|
مجموع ۱۲۹۰۴۸ پست فعال در ۱۶۱۴ صفحه |