دوشنبه ۲۴ دی
|
|
گر چخان کردم دلم مجبور بود
چوب بالای سرم از زور بود
من پذیرفتم که دست روزگار
از نوازش کردن من دور
|
|
|
|
|
بگو ای دل به آن یار دلارا
|
|
|
|
|
شبی با یاد شما سپر گردید ،یلدا است
ظلمت این شب ،سپید گردید یلدا است
ما که عمری چشم راهت هستیم از
|
|
|
|
|
هما اینجا سرای کور و کر هاییست
که خود بر چشم هاشان میل می سایند
|
|
|
|
|
سُررخیِ لبش هم مِیِ یلدا باشد
|
|
|
|
|
میروم آسیمه سر از کوچه ها
میروم تا عابری دیگر شوم/
|
|
|
|
|
الهی این شب یلدا به کام مردمان شیرین برآید
|
|
|
|
|
در این غبار بی کسی پرنده ای نمی پرد
کسی ز روی معرفت به ما سری نمی زند
|
|
|
|
|
درشهری که مرگ ،
عبادت بشمارمی آید ،
زندگی به چشم ، قمارمی آید
|
|
|
|
|
نگاه می کنم تو را،هلال مه جبین تو
|
|
|
|
|
رسیده آخرین ساعات رفتن های پاییز
|
|
|
|
|
*(طرّار)*
***
مرا در سینه ام روشن دلی بود /
حکیم وکاردان کاملی بود
|
|
|
|
|
یلدا! با آمدنت هوایِ غزل و قصیده میآید
|
|
|
|
|
غزل : غروب یلدا
به مو رسیده جوانیم ، ای تماشایی
خمارِ پیک ِ نخوردم به ا
|
|
|
|
|
ما برفتیم و نگاهی به قفا دلبرِ ما
که چه آید ز غمِ دوریِ تو بر سرِ ما
|
|
|
|
|
اشک می ریزم درغم مادر ولی آهسته آهسته
ورق میخورد این قصه ولی آهسته آهسته
می رود راوی سوی کوچه
|
|
|
|
|
باخت هرآنکه که دلش رابرکسی غیر از تو بست
|
|
|
|
|
چیست یلدا،انعکاس عشق در گیسوی یار
|
|
|
|
|
صبحِ پاییزیِ بارانیِ کمْ پیدایم!
"پرتو" روشنیِ این دلِ بیپروایم!
سرخیِ گونهیِ من عشق تو را کم
|
|
|
|
|
این شب تاریک هم طی می شود سوی بهار
نور از خورشید میبارد به سرخیِ انار
|
|
|
|
|
میروم روزی ز دستانت ولی
داغ هجرانت همینجا ماندنیست
مانده صد افسوس از بی مهری ات
نازنین، آن سن
|
|
|
|
|
کاش حافظ
مژده یِ آمَدَنت را
در شبِ یلدا بگوید.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
یلدانه ای در کنار دوستان ناب
|
|
|
|
|
چشم در چشمان ساعت ماندهام
|
|
|
|
|
شب یلدا را به همه مردم ایران تبریک عرض میکنم ، به امید موفقیت.💙
|
|
|
|
|
مسابقه / تاک ترنم / دکلمه
|
|
|
|
|
کم کمک می رسد از راه شب طولانی
شب حافظ، شب معرفت انسانی
شب لبخند، شب نو شدن خاطره ها
شب طنازی و ع
|
|
|
|
|
عشق را به دوش میکشیم و زود میرویم
|
|
|
|
|
علف های زیر پایم طعنه می زنند..
|
|
|
|
|
گریختم...
از بحث های بیهوده
زیر چراغ های نفتی
دودآلود...
|
|
|
|
|
دیروز شمردم آن مردان رازآلود را
دو «من» دیگر بودند جز من
|
|
|
|
|
نصیحت چنین کردزاغی به جوجه اش زپیش
|
|
|
|
|
تازه از راه رسیده چه خبر؟
|
|
|
|
|
میرسد به فرجامی خوب ،
به یقین فردای ما
|
|
|
|
|
تو ای آغوشِ امن من، مرا بی پرده اغواکن
میان کلبــه ی ِجانت ، من دیوانـه را جــا کن
من از هرواژه
|
|
|
|
|
در شبی سرد و خموش و بی صدا
بار دل بر بسته بود و رفته بود
|
|
|
|
|
آااای آنهایی که دل دادید بر دنیای دون
|
|
|
|
|
سرگردان 561
شوم تنها و سرگردان نگیرم تا در آغوشت
فراموشم شود جانم، کنم گر من فراموشت
خدایا فرصتی
|
|
|
|
|
در باغچه دیدم صد نگین ابرو کشیده چون کمین
فیروزه ای دیدم از نگین روییده گلها یاسمین
زیبا ببود پرو
|
|
|
|
|
بده ای جان! یقین بر ایمانم، بیا ای باغبانم
|
|
|
|
|
*(چشمانت)*
"""""""""""""
آنروز که تو آمدی
در آن لحظه
خورشیددربسترغروب ناز میف
|
|
|
|
|
گاهی هر از گاهی
در هوای تنهایی
در دشت خاطره
سنگریزه ای در دل برکه انداز
|
|
|
|
|
زیبائی دل نواز دارد یلدا
اسرارِ شبیه راز دارد یلدا
سوگند به آخرین شب ِپاییزی
این قصه سرِ دراز دار
|
|
|
|
|
یَلــدا...
این کهنسـالِ باستـانـے ...
|
|
|
|
|
شب نخست دی است و تو نیستی پیشم
|
|
|
|
|
یلدا رسید از راه و ما در راه ماندیم
خود را به دشواری بدین منزل رساندیم
|
|
|
|
|
میعادگاهی بود آخرین دیدار
|
|
|
|
|
پائیز می رود که که زمستان فرا رسد
کولاک و برف ولحظه بوران فرا رسد
|
|
|
|
|
در مورد زندگی و فراز و فرود های آن است.
|
|
|
|
|
من با نگاه اول تو عاشقت شدم
|
|
|
|
|
بجنبان! گرم کن آن بالههایت را
برای رقص آخر، روی آتش
|
|
|
|
|
عریانی ات
زیبایی ست
به چشم عادت دنیا رفته
|
|
|
|
|
یادمانه
شب وشیرینی و می یادمانه است
غزل پردازی و نی شاعرانه است
شب چله نماد آریایی ست
شراب
|
|
|
|
|
از شراب لب بگویم یا شراب گیسوان
آنچه زیبا میکند یلدای ما را جان تویی
|
|
|
|
|
دریادِ تو دلخون و دَمی خواب ندارم
در اشکِ پُر از خون خبر از آب ندارم
|
|
|
|
|
بیزدن سلام اولسین اهلِ عرفانه
حقدن گلن بیزه امانت ندی؟
|
|
|
|
|
انگار ژن های من فقط باتو بودن را
بیان می کنند
|
|
|
|
|
سرم سرگیجه گرفته ،
آلفرد هیچکاک کو؟
|
|
|
|
|
به پاییزی ترین لبخند سوگند
|
|
|
|
|
پیرزن از خانه خارج شد شبی بهر خرید
|
|
|
مجموع ۱۲۹۰۴۸ پست فعال در ۱۶۱۴ صفحه |