جمعه ۳۱ فروردين
|
|
شعرهای داغمجنون می زند آتش بهدل
هرکهعاشق بوده میداند چه زجریدیده است
|
|
|
|
|
حسنی یه شب گف به ننش :
انگا رننه عاشق شدم ، لـُـکه میره خر تو دلم
مث یه تیکه گوش گوساله، اینروزا ی
|
|
|
|
|
گل من ز من جدایی ،چه کنم که بی وفایی!
|
|
|
|
|
زه حقیقت نداری ره به فرار
آن خیالست بگذارش کنار
|
|
|
|
|
بگذار بگرییم ما که در آغوش همدیگر
تا آخر دنیا درد است ماجرای ما...
|
|
|
|
|
همنشین زخمه های وحشی ساز/به تماشای تمام تو نشستم
|
|
|
|
|
قصد رفتن دارد اما پای رفتن نیستش
بال می گیرد ولیکن جای رفتن نیستش
تنگ می بیند قفس را م
|
|
|
|
|
تو بی نهایتی تو اوج رویا
که عمق بیداری به تو رسیده
تو عالمِ بودنِ با تو موندن
خدا واسم خنده هات
|
|
|
|
|
با آه ناخوانده می خوانمت
در پیچ و تاب باد و در اندام نحیف نور
گاه پیدا شدن بود و قابله سرخ موی
د
|
|
|
|
|
باز باران ، باز باران باز باران، باز اشک
باز هم یک فصل جاری روی مژگان. باز اشک
|
|
|
|
|
پایِ خستهِ دستِ بستهِ شرحِ تصویرِ منست
|
|
|
|
|
زیر درخت آرزو امروز و فردا میکنم
|
|
|
|
|
عدالت را نمی یابم پنهان به زیر بوته ای هستی نمی دانم.
نمی دانم شاید مرده است مدفون در خاک است.
|
|
|
|
|
من خرامان می روم سوی خیال یادها
|
|
|
|
|
آه... این آتش چه می خواهد ز ما ای روزگار؟!
|
|
|
|
|
دلش گرفته آسمون
می باره از چشاش باز
قطره قطره های بارون
اشک غم آسمون
شاد می کنه دلامون
بازم ص
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
قاصدک برایم رنگ بازی می کند
به قصد برگشت, برایم سپید بازی می کند
دریغ از آن که نمی داند
که گل
سا
|
|
|
|
|
سخنت بند دل و شیرهی انجیر نشد
رشته های غزلم بسته به نخجیر نشد
به دل و دیده گرفتارم از این بیش
|
|
|
|
|
سیاره ات را رصد کرده کپسول های فضائی
|
|
|
|
|
حتا،،،
اگر مترسک هم باشی
فرقی نمیکند
گاهی،
دلتنگ قارقار کلاغها خواهی شد.!
|
|
|
|
|
شده یکبار دیگر صبح و من از شوق سرشارم
به ذکر نام تو در ذهن بذر عشق می کارم
|
|
|
|
|
به هرمیخانه ای رفتم
بیادت مست نوشیدم
بنامت زندگی کردم
به راهت سخت کوشیدم
|
|
|
|
|
چهچهی چلچله ، سمفونی فاخته
در چمن و صحن باغ ، غلغله انداخته
|
|
|
|
|
خوش به حال حوا که،یک عاشقِ ادم داشت
|
|
|
|
|
درون چشم زیبایت چه رازی را نهان داری ؟
|
|
|
|
|
در غروبی سرد محتاجم به دستانش که نیست
مرگ مادر قلب من را آسمانی کرد و رفت
زینب حسنی (
|
|
|
|
|
کدوم بارون زد و من به یاد تو نبودم
|
|
|
|
|
شباهت دارم این شب ها به مینی بوس سالی سرد
که مُرده ست پشت فرمانش کسی مثل سؤالی سرد
پرستوهای دنیا د
|
|
|
|
|
ما پاسبان حرمت خود بودیم
در پنجه شکستیم ، عزت آسمانی مان
|
|
|
|
|
نشسته زیر سایبان
به سمت ماه و آسمان
برای دیدن کسی
که بوده خوب و مهربان
و ابروان و چشمها
مثال
|
|
|
|
|
صد قرن دیگر هم که برگردی وفا دارم!
|
|
|
|
|
آب آیینه ی تو است ای دنیا
|
|
|
|
|
اینقدر اشتهایم ،
تحریک شده به نور
که نورِ خوبِ ماه را ،
قورت دادم
|
|
|
|
|
به یادم هست وقتی از کنارِ تو ، گذر کردم
|
|
|
|
|
عشق رودی بی سرانجام
رسم تلخی لخت و عریان
عاشقی مضراب یک ساز کهن
خود نمیزد میزدندش ناگهان
رسم و
|
|
|
|
|
وقتی دیدن خم ابرو و چشمان تو
مرا تا مرزهای بهشت می برد
دیگر مهربان من
چه جای خیال؟
چه جای حسرت؟
|
|
|
|
|
بوی نارنج
بوی بارون
قاصدک،باد بهاری
شده یکبار واسه من تو
از خودش خبر بیاری؟
|
|
|
|
|
چون روح گره خورده به زنجیر زمین
دنبال دو تا ، بال و پر م می گردم !
زینب حسنی (دنیا)
|
|
|
|
|
تکیه بر تخت سلیمان زده ابلیس پلد
|
|
|
|
|
شعری است در مورد امیدوار بودن و امید
|
|
|
|
|
آن همه خنجر زدی اصلا فراموشم نشد
مهرت از دل رفته الا، آن همه کردارِ بد
|
|
|
|
|
بگو چگونه سفر کردی ای ترانهی سبز...
|
|
|
|
|
با نام جهان بوی گل نرگس و شادابی
|
|
|
|
|
خیام و می اش کار به دستم دادند
سردسته و پرگار به دستم دادند
من نیز ز پیکش به شرابم دادم
ناگه ب
|
|
|
|
|
ای آفتاب عشق طلوعت بخیر باد..
|
|
|
|
|
عمری که من از گردش ایام گرفتم
|
|
|
|
|
روزی سرد وابسته دیوانه ها بود
|
|
|
|
|
چشمم به تو ودل زتو خیلی نگران است
|
|
|
|
|
شراب کتاب
گفت :
راهى بجز تفکر هست؟
گفتمش:
دل به نادانان مفروش
گفت:
علم از چه شود حاصل ؟
گفتم
|
|
|
|
|
...ببین
نهنگی آنجا
میان ستاره ها
|
|
|
|
|
چشم من نیت خوابی به درازا دارد
|
|
|
|
|
خدایا اینجا من خیلی غریبم / آخه اینجا کسی عاشق نمیشه
|
|
|
|
|
گوش تیز کن ،صور اسرافیل بجو ** نیتت پاک کن ،آب جاری بجو
|
|
|
|
|
اینهمه تب زده گی ،
جامه ی من را سوزانْد
|
|
|
|
|
رفتی و آتش میزنی بر جان من ای یار من .......
|
|
|
|
|
غم وتنهایی محصولِ مغرور، در نگفتن حرف دل است.
|
|
|
|
|
وقتی که همیشه درد داری سخت است
|
|
|
|
|
بی تو شب تیره ومهتاب شبم ساکت و سرد است
|
|
|
|
|
دل بهت سپرده بودم که بگی بیا عزیزم
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۰ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |