جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
حالا که صحرا خانه و هر دره پل دارد هر ایل و هر قومی خو
|
|
|
|
|
خدای من “بهشتی ” دارد، نزدیک ، زیبا ، بزرگ و به گ
|
|
|
|
|
«چه کسی بود صدا زد سهراب؟» چه کسی بود ؟ چه میخوا
|
|
|
|
|
رقص واژه ها را دیده ام اشک چشم ها را به تصویر کشیده ا
|
|
|
|
|
می دوید ، برهنه پایِ نگاهم به دلِ تیرهِ شب با دلی تنگ ،
|
|
|
|
|
نشسته ایم و دعا می کنیم با دست های بسته ای که به هیچ
|
|
|
|
|
ماهی تنگ بلور ای ماهی تنگ بلور، زیبای تنهای صبور ا
|
|
|
|
|
1- به کلامی و سلامی، شده پابسته ی دامَت تو لبی باز کنی
|
|
|
|
|
ریشه دارد در خاک این بید کهن، به ژرفای تاریخ... پیکر
|
|
|
|
|
من از مرگ غروبی مطمئن حرف میزنم از سایه ای به محکمی دی
|
|
|
|
|
روزی مجنــــون از سجــــاده شخصــــی عبــــور کـــــر
|
|
|
|
|
کمی با من عاشق مدارا کن درد دل خسته را مداوا کن ن
|
|
|
|
|
222 شوخی 5 هیچ کس نمی دَوَد ، برای به خاک کاشت
|
|
|
|
|
من محمدرضا پهلوان هستم ولي به علت فراموش كردن رمز خود ن
|
|
|
|
|
ساعت چهارسال قبل بود که خواب جهان به پایان رسید ومرد
|
|
|
|
|
چه حرفی ست مگر می شود سکوت را ترجمه کرد بغض را نوشت
|
|
|
|
|
روتوش مکن مرابه من گند بزن یک چهره ی بی نقاب دربندبز
|
|
|
|
|
حتا خیال با تو بودن می تواند صفوف رژه مند خوش وقتی
|
|
|
|
|
یاد ان روز بخیر نقش زیبایت را روی دیوار خیال پای
|
|
|
|
|
درد... اىنبار تو از هر در و دىوار، فرود آ یى ، بر م
|
|
|
|
|
آی مشتری !...آی مشتری ! آتیش زدم به هستی ام . حراج ش
|
|
|
|
|
دلم تنگ است. ....
دلم تنگ است و ساز دل بد آهنگ است و
|
|
|
|
|
سلام و باعرض معذرت از تمام دوستان شعر ناب که همیشه به من
|
|
|
|
|
آسمان را برهنه بیاور بلورتن! پرواز را چشمانت آز
|
|
|
|
|
ای، زیبا ترین، آوازهایِ عشق ای، بهترین شروع، زِ آغا
|
|
|
|
|
باز می خوانم ترانه باز می گیرم بهانه لحظه های عاشقان
|
|
|
|
|
خودم را باتو تقسیم کردم سهم من ، حیف ومیل .... گدایی
|
|
|
|
|
به روانی چشمه به بلندای آبشار به افشان گیسوی دریا
|
|
|
|
|
تنهایی ام را با سرودت جشن می گیرم تشویش را با دیر و زود
|
|
|
|
|
انکار می کنی مرا منی که خنده می شوم میان جمع حاضران
|
|
|
|
|
وقتی دلم از عشق می گردد تهی
خاموش و سردم ،سنگ و وحشی پر
|
|
|
|
|
من به دار آویخته شده ام چرا ؟ چون مرده ای را حیات بخ
|
|
|
|
|
حس همیشه خواستنت ؛ سرابی ست مشتعل از خیالی مشوش که ب
|
|
|
|
|
خالی است ، خیالبافه ات، از آبها بپر. وقتش رسیده اگراز
|
|
|
|
|
فاصله ها...! مشکل دنیای خاک فاصله ی نسل هاست !،
|
|
|
|
|
دیروز که جان را به تو دادم نگرفتی چون گل به دل خاک فت
|
|
|
|
|
صف کشیدن فرشته ها فقط حسین دلربا برای دیدن حسین
|
|
|
|
|
فانوس در دستش ...وَ او تا صبح خندید با شعله ی فانوس هم ت
|
|
|
|
|
من از سکوت تو٬ از این نگاه می ترسم و از غرور دو چشم سیا
|
|
|
|
|
دوش دیدم سر در میخانه خون است
|
|
|
|
|
فکر می کردم فراموش کرده ای برای
|
|
|
|
|
اون روزها آسمان نیلگون بود زیبا بود تماشایی بود
|
|
|
|
|
پروازی دیگر، باید ، از جنسِ رسیدن ،
|
|
|
|
|
واژه درد من از تاریکیست دردهایم اینجا قصه نانی نیست
|
|
|
|
|
در دلم افروختم من آتش عشق حسین تا کنم پ
|
|
|
|
|
شهری را می شناسم که در آن ماده گانش همخوابه ی کی
|
|
|
|
|
یک اتفاق تازه در این کوچه باغ ها یک کوچه قیل و قال پس ا
|
|
|
|
|
دیریست که میخانه ی شهر خانه ی ما است لعل لب ساقیست که پ
|
|
|
|
|
وقتی سنگ روی سنگ بند نمی آید وقتی قلب از هر طرف گاز زده
|
|
|
|
|
بیا دستهایمان را حلقه کنیم نه بیا دست هایمان را ب
|
|
|
|
|
در شهر صدای پای مردمانی ست که همچنان که تو را میبو
|
|
|
|
|
غرور و کبر در آیین مانیست وعمرم کوته و از گل جدا ن
|
|
|
|
|
ترانه ای از کتاب پرسه در کوچه شعر
گیر٬نده به من غر
|
|
|
|
|
این شعر هم برای زمستون پارساله: بند 1: من هستم یه مر
|
|
|
|
|
در زندگیمان بهانه ها جاهای خالی را خوب پر میکنن
|
|
|
|
|
کابوس شبانه ام شده ایی که گاه، پاورچین پاورچین.....
|
|
|
|
|
از تو می باید گفت... از تو ای پاک ، نجیب...
|
|
|
|
|
برای تو... چه فرقی دارد!! کبوتر باشم؟ یا عقاب؟ وقتی
|
|
|
|
|
1- چمدان بسته ام ========================= چه اندازه لذت دار
|
|
|
|
|
اشگها آهسته می لغزند بررخسارم امشب آتشم خاکسترم ب
|
|
|
|
|
ای نشسته در دل و رویای من فال حافظ در شب یلد
|
|
|
|
|
1- بر قامت تنهائیم میخی بکوب شاید از این تنهائی سر
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۶ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |