شنبه ۱ ارديبهشت
|
|
صخره به سُخره گرفته بود ،
صخره نوردی را که مثل مورچه ،
صخره را بی طناب ،
گرفته بود و میرفت بالا
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش🪔
🎧دکلمه : بانو هستی احمدی⭐
|
|
|
|
|
تو گوی دل ربوده ای ، زلشکر ِ شکار دل
تاس برنده ام تویی، در این قمار وکار ِدل
|
|
|
|
|
من یه کشتی تنهام تو قلب اقیانوس
|
|
|
|
|
در دلِ آکنده از جرم و خطا بی شک خدا هست
|
|
|
|
|
بازهم امشب با نگاهت عشق بازی میکنم
خاطراتت را دوباره صحنه سازی میکنم
|
|
|
|
|
اینجا برای زندگی کردن چقدر تنگ است..
|
|
|
|
|
گل واژه
در جنگل شعر،
پروانه ی فکر
بال زنان دور می شود
از لحظه ی کمین روباه،
و شکار کبوتر آزاد
|
|
|
|
|
َ زیر چرخش فلک گذری مهمانم می گند
خوابی بیست بلند که حیوان به انسانم می کند
خواب
|
|
|
|
|
شرح دل خود با که بگویم که ز مستی
دل گشته خرابات و لبالب ز شراب است
|
|
|
|
|
آی هجاهای خفته در گلو
برای که!
چه وقت؟
شعر میشوید...
|
|
|
|
|
تلو تلو می خورد
خاطرات تلخ...
|
|
|
|
|
یک بوسه به من داد صبح و هزار کار نامشروع انجامداد با شب
و بعد خواب نابرابر و پرواز اندوهی برای من
|
|
|
|
|
زنجیر غم را از تنم آزاد کن بانو
|
|
|
|
|
اندیشه مفرط آخرش پیرم کرد
|
|
|
|
|
خسته ام... جوری که حتی میل گفتن هم ندارم
|
|
|
|
|
اومدی حالا حوصله کن، فقط پیش من گله کن
|
|
|
|
|
شوقی ست دراین دل ،
که بجز تو، کسی لایقِ آن نیست
|
|
|
|
|
نخوان رنج از نگاهِ اشک غلطان درد دارد
|
|
|
|
|
پسربیماربود
خدا بیدار بود
|
|
|
|
|
مس را زر می نماید کیمیایِ دلربا
آتش دل می فزاید شور عشقِ آشِنا
|
|
|
|
|
پارو بزن کلمات را
در سینه ی لاجوری دریا
چشمانم را بشوران
تحقق باران ...
تا
|
|
|
|
|
بلبل از دستت رفت، تیره شد دنیایت
|
|
|
|
|
تو داری می روی و شیشه ی ودکا
|
|
|
|
|
گوشهای از بامداد ، سالن ارکستر باد
سمفونی رود و سار ، با کر سهره ، هزار
|
|
|
|
|
شب است و باز من از واژه و از شعر لبریزم
چراغ شعر را باید کجا در شب بیاویزم
|
|
|
|
|
عشق را بین که او چه جادو می کند
کوچه دل آب و جارو می کند
|
|
|
|
|
آشوب ترین حادثه ی روی زمینم
|
|
|
|
|
دربغض های روی هم انبار...
|
|
|
|
|
شاید هنوز می شود از خانه حرف زد
از خاک سرد و تیرۀ ویرانه حرف زد
از شوق دیدنت سخنی گفت با خدا
از
|
|
|
|
|
گاه گاهی هم برایم دل نوازی لازم است
|
|
|
|
|
از فلق
تا شفق
چند علق
معلق خواهد شد
|
|
|
|
|
گاهی غزل برای تو دلتنگ می شود...
|
|
|
|
|
با ناز و نگاه دلم ربودی
زیباترین اشتباه تو بودی
|
|
|
|
|
اگر کاری نکنیم
امسال هم عیدمان
کال است
|
|
|
|
|
صبح بخیر 23
سلام
در روند زندگیــ برگشتیــ نیست
زندگیــ تکرار شدنیــ نیست
هر صبح آغاز زندگیــ ست
|
|
|
|
|
در کلوسیومِ روم
آندو گلادیاتور
چهره ای خشن داشتند ولی ،
قلبشان پُر بود از رحم
|
|
|
|
|
از آن دیده پنهان از آن موج خروشان از آن گریه بی جان چه دانی ؟ که چه دانی؟
|
|
|
|
|
بر بلندای کوه
ایستادهام و
به پستیهای روزگار
مینگرم
به تلخیهایش
پرنده پوچی در سرم
بال می
|
|
|
|
|
لحظه به لحظه دل به دیدار تو تنگ است
هر ثانیه دل منتظرت گوش به زنگ است
|
|
|
|
|
چه شیرین و چه شور انگیز ببردی دل ز من مَهرو
هلاکم می کنی آخِر ، به بند آن خم ابرو
|
|
|
|
|
میروی و میبری همراه خود جان مرا/اندکی بنشین کنارم تا تماشایت کنم
|
|
|
|
|
سالی گذشت و از دل من داغ تو نرفت
موج غمت به ساحل قلبم رسیده باز
|
|
|
|
|
تنها ماهیان عاشق
صدای دریا را
از تصمیم رود شنیدند
خرچنگ ها
که مشغول سنگ ریزه بودند
|
|
|
|
|
سلام من به امیدهای کهنه ی واهی
دوباره زنگ و پیامی ولی فقط گاهی
|
|
|
|
|
خوشامدی محل کسب و کار ما
به باغ خنده گا گل بده کنار ما
|
|
|
|
|
حاکمان را جملگی در عیش و نوش...
|
|
|
|
|
در افق های دور دست
سرزمینی اهورایی است
که سرشار از گلهای سرخ
و زلالی چشمه سارش
به اشک عاشق می ما
|
|
|
|
|
بود محمد نامی کرد با منیژه عقد.
رسوایی خود را چه آسان نمود نقد.
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
عشق تو شده جانم پس کجا روم بی جان؟!
|
|
|
|
|
مدام لاف خوشی سر زد از من و ای کاش
که سر بغض غریبانه ام نمی شد فاش
همین بس از غم بی حد و
|
|
|
|
|
نقشِ رویَش فِتاده در فنجان
بوفِ کوری که در کمینِ من است
|
|
|
|
|
گر" شرافت " نوعروس و " راستی " داماد بود:
" آدمیّـت " زاده میشـد حـاصل از ایـن ازدواج
|
|
|
|
|
بنشین برابر من ،
که منم همین حوالی !
که منم نشانه ی آن عشق ساده ی خیالی
|
|
|
|
|
درمن کودکی هشت ساله
دفتر مشق اش راخط خطی میکند و...
اایدا
|
|
|
|
|
من چقدر پروانه ام
و چشم هایم
شبیه گفتگوی شب است
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۹۴ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |