يکشنبه ۲۲ مهر
|
|
یوخسان یولوندا یانیبدیر جاوانلیغیم
سنسیز یامان دارالیب زیندیگانلیغیم
|
|
|
|
|
مردی که ماه را در آیینه ی خورشید ندید
|
|
|
|
|
شکست هیبتِ گرمای سختِ تابستان
هوای سردِ خزان گرمِ جان فِشانی شد
|
|
|
|
|
حالِ من وآرزو رقص ملک بافلک
|
|
|
|
|
رحمةُ لِلعالمين عالمه رحمت گلیر
جهل بُتین سیندیرا نورِ محمد گلیر
|
|
|
|
|
زندگی.
جان ما را تو گرفتی ای که دوری از برم
صبر کردم تا که آمد آنچه آید بر سرم
زندگی افسانه ی ام
|
|
|
|
|
من عاشق هرکه شده ام ،
مُرد
|
|
|
|
|
علی جعفری
هر چه کردم در دلم بماندعشق وصفا سوختند
مهری بردل وجانم زدند و در قیدوفا سوختند
زجری ر
|
|
|
|
|
چشم من خورده گره
به سرِ پلک ِ دو چشم ِ پدرم ..
|
|
|
|
|
کاش درختی بود در باغ وحش ...نگه داری پاندا ها
|
|
|
|
|
من در ارزوی طعم لبت نشستهام یارا
گر تو نباشی چه فراقتی بماند دگر مارا
با آنکه لبت نقطه
|
|
|
|
|
ای کاشکی همواره بودم جاي چشمت
بودم همیشه، هرکجا، همپای چشمت
هر کس چو من چشمانِ شهلایت ببیند
...
|
|
|
|
|
برای آنکه من را دوباره آفرید
|
|
|
|
|
خدا کند به گناهی که مبتلا نشوی
اسیرِ گفتنِ توهین و ناسزا نشوی
|
|
|
|
|
باز این چه شورش است که در سینه ها به پاست
گویا که روز محشری گشته است ،کربلاست
با خاطرات جنگ
|
|
|
|
|
شماره ۱۱۸
سر زلف تو نباشد سر زلف دگری
دگری هیچ نباشد که مرا تاج سری
|
|
|
|
|
دلم سخت گرفته است
مثل عصر جمعه ای روز آخر شهریور
محصلی که فردا به مدرسه خواهد رفت
|
|
|
|
|
مثنوی کوردی به نام کورپه (فرزند، کودک).
تقدیم به بچه هایی که قربانی بمباران های جنگی شدند و به ویژه
|
|
|
|
|
غروب ،غروب بی خبری است آن زمان که ....
|
|
|
|
|
در سایه های مهآلود ذهن ..
|
|
|
|
|
به نام خداوند گرز و کمند
خداوند فایق در این راه حق
|
|
|
|
|
مهر آمد و چون برگ خزان می ریزم
سرگشته و بی نام و نشان می ریزم
|
|
|
|
|
هیچ موکبی از مرکب باد گریزان نیست
|
|
|
|
|
کعبه گشته غرقِ نور و، مکه سرشارِ سُرور _شور و شادی در قُریش و بر جهان بارانِ نور
|
|
|
|
|
بزن به تیغ دو دم یا ببند قلاده
|
|
|
|
|
صبح با باد صبا قاصد پروانه رسید
بوي عطر نفس صبح به اين خانه رسيد
پنجره باز شد و بوي بهاران برخ
|
|
|
|
|
وقتی هوای شهر نفسگیر میشود
یا بغضها، به حنجره زنجیر میشود
دل میتپد برای زیارت، برای عشق
نا
|
|
|
|
|
حکم حجرم را گرفتی از عسس
کردیم آزاد از بند و قفس
گشتم آزاد و رها از ماجرا
چون تماشاگر شدم
|
|
|
|
|
بی سبب دل تنگ تو گشتم چرا؟
تو نبودی همدمم، ای بی وفا
|
|
|
|
|
در آن چشمان زیبایَت طبیعت ها نمایان است
در این چشمان خُمّارَم باتو هرروز بهاران است
تو آن سوره
|
|
|
|
|
مثل کبک ،
سرم رُو کردم تووی برف ،
تا چیزی رُو نبینم
اما قلبم هنوز داره می بینه
|
|
|
|
|
بسلامتی دلتنگی های تو . . .
|
|
|
|
|
عاقبت تابوت من از کوچه ی تو بگذرد
|
|
|
|
|
علی جعفری
آرام جان است و گویا که فصل شهریور است
دنیا به نام تو زیباست دلها همه به گوهراست
فرخنده
|
|
|
|
|
مارا نشانه است در ارزوی تو
زیبا نشانه ای با خال روی تو ….
|
|
|
|
|
از تمام شهر و این بازیگران بد نقاب
|
|
|
|
|
خیال تازه
مست و بی تابم
غوغا می کند بر قامت اندیشه ام ؛
لغزیدن خیال خیست .
|
|
|
|
|
هر لحظه می کشانی با خود مرا به اجبار
|
|
|
|
|
این چه سری است که در کنج نگاهت داری
که دل سرکش ما رفت به یک نیم نگاه
جان دل مال منی یا که فقط رویا
|
|
|
|
|
علیه هر چه عاشقی دست به کودتا بزن
|
|
|
|
|
کوچه آذین شده و خانه مهیاست بیا
یک نفر منتظرت مانده و تنهاست بیا
برکه آرام و شب از نیمه گذشته است
|
|
|
|
|
دل به دریای غمت دادم و بی ساحل شدم ..
|
|
|
|
|
مرا دانی چرا زخم است رخسار؟
فلک سیلی زده است و جاش مانده
به زیر مدرک بخت نگونم
خدا مهری زده، امضا
|
|
|
|
|
پاییز
این زمستان تبدار هزار باران
|
|
|
|
|
لبم تبخال زد از گرمی حرفی که من دارم
|
|
|
|
|
_چای
قهوه
یا شراب؛
ای کاش یکی از این میان
بزرگی کند !
|
|
|
|
|
کوچکید و لایق برچسب دشمن نیستید
|
|
|
|
|
تو از حال و هوای فصل پاییزم چه میدانی
|
|
|
|
|
کی میدونه نمی دونه زنهار هر چه پستی
تمام این ورق های سیاه رو /برسر میز /کی بریزی یا نریزی
کی می
|
|
|
|
|
تا جاهلان بیسر و پا گر چه پادشاه
|
|
|
|
|
ما که مستان شراب دردافزای خودیم
در محبت سرنگون و غرق دریای خودیم
|
|
|
|
|
به ( طه ) ره رستگاری بجوی
به بحر ادب گوهرت را بشوی
|
|
|
|
|
بی ثمر کردم درخت عمر را با دست خویش
چون درختی پر ثمر دیدم غمین از بار بیش
|
|
|
|
|
به تکرار فراق و وصل نافذ
طريق اين فلک را چرخ گویاست
|
|
|
|
|
ای عشق دراین میانه بمان و مرواز کنار ما
که آشفته میشود ز رفتن تو رو زگار ما
|
|
|
|
|
امشب ای حاصل رویای دلم، پر؛ وا کن
از تمامیِ جهان غیر دلم پروا کن
...
|
|
|
|
|
داره دیوونه میشه باز، دلِ خونین
|
|
|
|
|
من ندانستم که جان عاشقم را باختم
به بزک های شغالی کاستینش مار بود
|
|
|
|
|
مادر دعا را همره ام می کرد
|
|
|
|
|
تو را کنار رقیبان به من نشان دادند
|
|
|
مجموع ۱۲۷۰۹۲ پست فعال در ۱۵۸۹ صفحه |