يکشنبه ۲۲ مهر
|
|
تو از مویرگ هایش بیرون می پاشی
|
|
|
|
|
من ازفردا نمی ترسم ،
چون ترا دارم
|
|
|
|
|
چشمان من
قوری ترک خورده اند
پرچسب وبست
|
|
|
|
|
از دوریت دیگر ندارم اختیاری
وقتی مرا دست تباهی می سپاری
هر دم به یادتو نگاهم اشکبار است
چ
|
|
|
|
|
چنان از غم پریشانم پریشان
|
|
|
|
|
دنیای دون که لحظه ای با ما سرسازش ندارد
آزادگی را دشمن است آغاز پردازش ندارد
بایدشبیخون زد به ا
|
|
|
|
|
🌸شب برفت و روز آمد، نغمه خوان شد آفتاب🌸
🌸زندگی چرخید و چرخانید در هر پیچ و تاب🌸
|
|
|
|
|
تورا همچون پلنگی خیره بر مهتاب میبینم
|
|
|
|
|
شرمنده دلم در شب پاییز هراسان می گشت
|
|
|
|
|
نگهم کردی و در لحظه دلم رفت که رفت
پشت ان پنجره رو به جنون نگهت
|
|
|
|
|
وغ وغ ساهاب بازیچه بود ، در دستان بچه ها
|
|
|
|
|
امشب از حوصله ی بی تو شدن آشوبم
|
|
|
|
|
برگشت از راهی که بی من رفته بود عشـــق
|
|
|
|
|
سینه اش بوی ماهی مرده می داد....
|
|
|
|
|
جگر خواهم خرید از درد فردا خواهم آمد
|
|
|
|
|
شب شد و دوست نیامد خبری می خواهم
قاصد خوش خبری ،نامه بری می خواهم
یک سلامی ،سخنی ، قاصد مهری کاف
|
|
|
|
|
استوار چون کوه
ایستادی و نشاندی تو مرا
گاه و بیگاه به راه میرفتم
من به بیراهه پِیام بود
که به
|
|
|
|
|
غصّه در دل مثلِ زر دارم برای آینه ..
|
|
|
|
|
در جذبهی آواز تو
در زخمههای ساز تو
در فرصت پرواز تو
من پر شدم از شعر و شور
...
|
|
|
|
|
مشو تکرار بر هر تلخکامی
که در اندیشه وقدرت بنامی
|
|
|
|
|
یک غزل و یک رباعی از مهدی ملکی الف همراه با عنوان
|
|
|
|
|
از من نرنج که سرکشم موعودِ معبدِ شبم/بر آتشِ چشمانِ تو ، سجده زدم ، گریستم
|
|
|
|
|
تا که عشقی با غزلسازی فراهم میشود،
بسترِ "دلدادگیها" سبز و خرم میشود
میزنم دریا به دریا نم
|
|
|
|
|
اگرچه داغ تو همواره در این سینه جا دارد
ولی این سینه امشب سوزشی بیانتها دارد
|
|
|
|
|
جان فدای زینب (س) و دل آشنای زینب (س) است
دل به زینب (س) آشنا و جان فدای زینب (س) است
در قیامت گر
|
|
|
|
|
ای ساربان اُطراق نه ! پر شورِ زین جـــا رفتنم
|
|
|
|
|
سر به دار زندگی بخشیدم و گشتم عَــــــــدَم
چون به معنایی رسیدم از عَدَم تا یک قَدَم
|
|
|
|
|
خود چو پروانه ز نو آرائیـــــــــم
کان نبودیم و این چون مائیم
|
|
|
|
|
تو که ناهید سَمائی
هدفم وصفِ تو باشد
|
|
|
|
|
ای مهاجـــر از تمـــام بودنم
ژَنده پوش این خرابه ها منم
|
|
|
|
|
خوشا گفتن خوشی آرد
ز قلبت گر خوشی بارد
|
|
|
|
|
مثل سیلی بی امان
هجمه آور بر تن بی تاب من
برکن از بنیاد و ویران کن مرا
|
|
|
|
|
عمری از بی کسی ام سخت به خود پیچیدم
|
|
|
|
|
ای فدای ردّ پایت، ای سوارِ بینشان!
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
باز باران و باز شبگردی
خیس کرده دوچشم فاصله را
باز در زیر چتر تنهایی
شرشر آب ش
|
|
|
|
|
تو عاشقانه ترین فصل قصّه های منی
تویی بهانه ی بودن ، تو آشنای منی
...
|
|
|
|
|
در سیاهی های شب
اندوهِ این مرداب ها
میبرَد پرواز را از یاد ما
میشود پی در پی آغازی دگر
هر غمی را
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش(یامور)❤️
🎧دکلمه :بانو هستی احمدی🌟
|
|
|
|
|
بگیر دامن دنیای استعاری خویش
|
|
|
|
|
یکی خبر بَرد
به قابله ی بی غم ِ خشم...
|
|
|
|
|
وصیت میکنم شعرم بشوید پیکر سردم
به کافور غمم کم کن تب ِ غسال لیلا را
|
|
|
|
|
هفتاد و دو آیه سوره ی عشاق است...
|
|
|
|
|
جفا را که خواهد که من خواهمش
|
|
|
|
|
امشب دیوانه میشوم و التماست میکنم!
|
|
|
|
|
گاهی هوا گرفته و دلگیر می شود...
از هر چه هست و نیست دلت سیر می شود
|
|
|
|
|
اما نشد
خواستم تا که بوسه زنم بر رخ ماهت اما نشد
خواستم تا که سجده کنم به درگاهت اما نشد
خواس
|
|
|
|
|
بی شانه تو سر به تنم کاش نباشد
بی روی تو جان در بدنم کاش نباشد
|
|
|
|
|
نازنینم! ناز تو وافر، ولی لطفت کم است
سایه ات سنگین ترینها در تمام عالم است
روی ماهت را ربودی بی د
|
|
|
|
|
سپید هایم
راه گم کرده اند
|
|
|
|
|
به خیال رفتم امشب، به همان خیال واهی
|
|
|
|
|
«نغمهی زندگی»
میشنوی!
صدای باد میان شاخههای درختان را،
صدای آواز جیرجیرکهای عاشق را،
که سر
|
|
|
|
|
مجوز بده آزاد شوم
دل من بند نفسهای تو زندانی شد
سالها من و یک بوته ی رَز
دیوار به دیوار زما
|
|
|
|
|
رفته بودم که تو از کرده پشیمان بشوی ، برگردم
|
|
|
|
|
غصه ریزان است وچترپاره ای دردستمان!
|
|
|
|
|
احساسم را به نگاهت می زنم گره
وصبح به خورشید سلامی عاشقانه خواهم داد
خواهم نوشت
ازتو
اما
خ
|
|
|
|
|
نمک نریز روو زخمم
دارم میسوزم بقدر یه عالم
|
|
|
|
|
الا الماس بی قیمت.......
زُمرد در نگه.....
شوق و شعف در جان.....
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
باز باران نشسته بر ایوان
اشک از چشم ماه سرریز است
می نشیند به روی برگ انگار
غصه
|
|
|
مجموع ۱۲۷۰۹۲ پست فعال در ۱۵۸۹ صفحه |